انسان ایرانی «گرگِ انسان» نیست
ایران «جامعهتر» از دیگر ملل با بحرانها روبرو میشود
فکر میکنم تا کنون به میزان قابل توجهی در مورد ناکارآمدی دولت در مقابله با کرونا حرف زدهایم؛ در نقد آمار هم؛ در نقد صداوسیما، در نقد نهادهای عمومی غیردولتی و این کارهایی که صدقاتی بسیار کوچکتر از وظیفه شان است هم به میزان قابل توجهی حرف زدهایم. بعدها هم خواهیم گفت اما نباید این نقدها باعث شود فراموش کنیم پاسخی که کلیت جامعه ما به کرونا داد، واقعاً از جهات مختلف بی نظیر بود. ما واقعا لیاقت بودن، لیاقت ماندن و پیشرفت را داریم.
بی آن که قصد مقایسه شهر به شهر باشد، کرونا در تهران را مقایسه کنیم با کرونا در نیویورک. نیویورک را مپنداریم که شهری است در میان شهرها؛ نیویورک آرمانشهر تمدن موجود است. جمعیت تهران و نیویورک با هم مساوی است تقریباً. تازه تراکم تهران بیشتر است. چرا کشته های نیویورک با نه با تهران بلکه با کل کشور ما برابری می کند؟
ما واقعا «جامعهتر» هستیم. ما نظم مدنیای داریم که به شدت یاریگر است. خیلی سریع یاد میگیرد چگونه با بحران مواجه شود. ظرف یک ماه دهها کنش یاریگرایانهای که هیچ سابقه ای نداشته را ابداع می کند. هستهها و حتی گروههای اجتماعیای بنا میکند. سازوکارها ساختارهای موجود، از غسالخانه، تا بیمارستان تا نقاهتگاه را بازطراحی می کند. برای حمایت از افراد مسن طراحی میکند، برای بازتولید مناسک خود در فضای مجازی ابتکار میکند؛ برای ابراز سوگ بازماندگان در شرایط جدید طراحی میکند؛ از عقبه فطری و ایرانی خود بهره میبرد و نهادی مثل واره را بازتولید می کند؛ نهادهایی که در فرهنگ اسلامی وجود دارد مثل مواسات، انفاق و غیره را فعال می کند؛ تجربه انقلابی خود، مثلا نحوه خاص پشتیبانیای که در زمان جنگ داشته را فعال میکند؛ حتی سرمایه اجتماعی که حول حل بحران های دیگر مثلا در جریان سیلهای ابتدای سال گذشته به وجود آمده بود را فراخوان می کند؛ و دهها موارد دیگر. این ها همه ظرفیت های جامعه ماست برای پاسخ به این بحران است.
از طرف دیگر واقعا انسان ایرانی گرگِ انسان نیست. ما به مراتب کمتر آز داریم. در همین ایام برای مشاهداتی در زمینه مسایل کرونا، به فروشگاههای مختلف سر میزدم؛ به داروخانهها میرفتم و به مشاهده و ثبت رفتار مردم میپرداختم. واقعا نحوه خرید مردم نشان دهنده این بود که این انسانها تا عمق وجود گرگ انسان نیستند.
از طرف دیگر نظام کار و سلامت ما به مراتب کمتر از وضع نیویورکی، کالایی است و الان متوجه شدیم چقدر همین تأکید نیمبند بر حق سلامت و حقوق کار، امکان مهمی به جامعه میدهد.
البته یاریگریهای مدنی تنها در جامعه ما بروز نیافته و دشواری کرونا واقعا امر انسانی را در جوامع مختلف احیا کرد. مسئله اما این است که کدام سازوکار فرهنگی و ساختار اجتماعی به این گرایشهای انسانی امکان بروز بیشتری می دهد؟
رهیافت صدرایی برای اثبات وجود جامعه، از مسیر وجودِ تشکیکی میگذرد؛ بر این اساس وجود جامعه یا جامعه بودن امری تشکیکی است و ارزیابی پاسخی که ما به این بحران دادیم نشان داد که ما «جامعهتر» هستیم.
.
با سلام و احترام
البته با عبارت «جامعه تر» که به کار بردید و همان طور هم که از آن مشخص است؛ برای اثبات چنین چیزی، باید رفتار، نیات و تعاملات اعضای جامعه با یکدیگر به گونه ای «جامع» ، «عمیق» و دارای «اثر زیاد» و «محسوس» باشد تا بتوان از آن نتیجه گرفت که ما واقعا «جامعه تر» هستیم.
شما برای اثبات فرضیه ی خود، به مدت زمان محدودی به یک سری از رفتارهای کسری از جامعه که مثبت بود اما فاقد عمق، اثر و از همه مهمتر، جامعیت و استمرار بود؛ اشاره کردید در حالی که پس از سپری شدن آن دوره ی زمانی کوتاه، دیگر شاهد آن یاریگری، خودداری از حرص و به فکر دیگری بودن، بخشیدن اجاره بها و... نیستیم ، برعکس (و البته که بدتر) شاهد مسابقه در حرص و طمع در عمق لایه های جامعه، افزایش اجاره بها و مسکن و مایحتاج و ارزاق هستیم که البته به گفته مسئولان عالی و رسمی کشور، هیچ دلیل منطقی برای آن وجود ندارد و این افزایش ها و زیاده خواهی ها، صرفا به خاطر جبران فروش کم و به دست آوردن سود بیشتر و ضررهایی است که در دوران اولیه همه گیری کرونا وارد شده است.
به خوبی مشخص است که رفتار جامعه را نباید در چند هفته یا ماه، تحلیل کرد. آیا در همین ساعت هم، آن مواسات و انفاق و یاریگری اگر به اندازه همان موقع وجود داشت؛ اگر آن بخشیدن اجاره ها وجود داشت؛ شاهد این حجم افسارگسیخته در بالارفتن اجاره و مایحتاج یومیه بودیم؟ بعضی رفتار مثبت و پسندیده، متاسفانه به صورت رفتار هیجانی بروز می کند و حتی در بعضی موارد می توان گفت، که هیچ اصالتی هم ندارند و پس از مدتی فروکش کرده و برای جامعه، عادی تلقی می شود (منظورم رنج دیگران است که فراموش می شود) و بیشتر عاملانشان می روند دنبال ادامه زندگیشان که مشخصا این از شاخصه های یک جامعه ی «جامعه تر» نیست. اینجاست که «نه به آن شوری شوری و نه به این بی نمکی» که حتی می توان گفت چه بهتر بود، مواسات کنندگان و انفاق کنندگان و یاریگران و و بالاتر و مهمتر از آن، آن چه که شما، آنان را جامعه ی جامعه تر (و البته شما کل جامعه را گفتید و من هم در مورد کلیت جامعه و آن چیز و برآیندی که امروز از همین جامعه شاهد هستیم، سخن می گویم) خواندید در آن دوران ابتدایی برای خیر رساندن به یکدیگر، به قول قمی ها، اینقدر، حسن،حسین نمی کردند و وظیفه معمولی و یومیه خود را انجام می دادند و و در عوض، امروز هم این مواسات، بخشندگی و روامداری را ادامه می دادند که خیر بزرگ این بود نه اینکه از بدی، بدتر شود.
و نکته ی پایانی اینکه: اگر این بخشندگان و مواسات کنندگان در جامعه وجود دارند؛ پس چرا شاهد این مشکلات خودساخته هستیم؟ و اگر هم تعداد فرصت طلبان و آزمندان جامعه بیشتر از آنان است، پس جامعه ی جامعه ترمان کجاست؟ و اگر هم فرصت طلبان جامعه ی ما معدودند و این اعمال را مرتکب می شوند پس این چه جامعه ی جامعه تری است که در بند اقلیت است؟ البته مشکلی ندارد، باشد! اما برادر، دیگر «جامعه تر» نیست.