در نگاه امام(ره)، دولت پدیدهای رو به جامعه است که مسئولیت حمایت از جامعه را دارد. مسئولیت تأمین حداقلهای رفاهی – اجتماعی را برعهده دارد و مسئول تحقق عدالت اجتماعی، رفاهی، حمایتی است.
در نگاه امام(ره)، دولت پدیدهای رو به جامعه است که مسئولیت حمایت از جامعه را دارد. مسئولیت تأمین حداقلهای رفاهی – اجتماعی را برعهده دارد و مسئول تحقق عدالت اجتماعی، رفاهی، حمایتی است.
گزیده:
* جهادسازندگی یکی از تجربههای موفق در انقلاب است. تجربهای که در حال حاضر مانند خیلی دیگر از نهادهای انقلاب منحل شده اما خاطره و تجربه موفق آن غیرقابل انکار است. از بشاگرد تا سیستان و همه روستاها و مناطق محروم ایران، از قلب روستاها و مناطق محروم تا خط مقدم جبههها، در سنگرسازی در جنگ تا بازسازی پس از جنگ.
* عرصه درانداختن طرحی نو در مسیر پیشرفت، عرصه بحثهای ذهنی نیست. فهم عقلانیت الگوی پیشرفت، از دل همین درگیریها و تجربهها بر میخیزد. سرنوشت انسان انقلاب با سرنوشت همه انقلاب، به طرز شگفتآوری همبستهاند. تجربه نهادهای انقلاب اسلامی بخشی از داشتهای است که در صورت پردازش میتواند مباحث نظری الگوی پیشرفت و دیگر گفتوگوهای ضروری درباب انقلاب اسلامی را از غلطهایی بنیادین نجات دهد.
اشاره
بر اساس دیدگاهی که امام خمینی و دیگر متفکرین اصیل انقلاب اسلامی در تحلیل این پدیده میگشایند، انقلاب اسلامی مولود و مولّد انسانی بدیع است. این دیدگاه، انقلاب اسلامی را در سطح علل، فرایند و نتایج، به پدیده انسان انقلاب اسلامی ارجاع میدهد: هم پیدایش انقلاب اسلامی را محصول انقلابی انسانی میداند و هم مهمترین پیامد و دستاورد انقلاب اسلامی را، انسان انقلاب اسلامی میداند. این هسته اصلی تحلیلی است که امام خمینی همواره درباره انقلاب اسلامی طرح میکنند و به طور مشخص از چند روز مانده به بهمنماه 1357 تا مدتی پس از آن، در طی قریب به چهل سخنرانی آن را میپرورانند. امروز نیز همچنان درک چیستی و کیستی انسان انقلاب اسلامی، یکی از مهمترین مسئلههای فراروی ماست.
متن زیر، چکیدهای است از تشریحها و تبیینهایی که پیش از این کم و بیش در همین وبلاگ پیرامون انسان انقلاب اسلامی (از جمله در این نوشتهها + + + + + + ؛ مطالب با کلمه کلیدی انسان انقلاب اسلامی) منتشر شده است. ویراستی مقدماتی از مانیفستوارهای برای انسان انقلاب اسلامی.
چهلگونه دربارهی چگونگی انسان انقلاب اسلامی
مقدمه
عالم را رازی است که آسمانها و زمین و کوهها از پذیرش آن سر باز زدهاند. انسان حامل این راز است و انسانکامل مصداق و معنای اتم این رازداری. بر این رازداری کسی جز خداوند آگاه نیست؛ که فرمود إنی أعلم مالا تعلمون. در هر عصر و مصر اما انسانهایی هستند که در مسیر تکامل، این راز را برای دیگران بازگو میکنند. رازی که گفتنش هزینه دارد: «در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود» اما درک کمال متعیّن را راهی جز پیجویی آن نیست. انسان انقلاب اسلامی همان انسانی است که در ایام ما، هزینه فاش شدن این راز به دوش میکشد. انسان خمینی در دفاعی مقدس و هشتساله و انسان خامنهای در دفاع مقدس و هفتساله، افشای این راز را به اوج میرسانند. از آنجا که در نظر این دو گونه از انسان انقلاب اسلامی، مرگِ در راه خدا نه عدم، که عین وجود و مرتبهی اعلای آن است؛ آنها بیشتر از همه انسانهای زمانهشان «وجود» دارند. با این حال آنچنان که باید دیده نمیشوند: «گمنامی برای شهرتپرستها دردآور است اگرنه، همه اجرها در گمنامی است». متن زیر چهل سعی است به امید آنکه آنچه نادیدنی است، آن بیند.
عنوان بحثی که ارائه خواهم داد عبارت است از «فرهنگ و سیاستگذاری در سالهای اولیه پس از انقلاب اسلامی»؛ این بحث در واقع گزارشی است از کوششی که برای به دست دادن «درآمدی بر مطالعهی نهادهای انقلاب اسلامی» انجام شده است. بر این باورم این کوشش به دلایلی که تشریح خواهم نمود؛ دستاوردی بیشتر از طرح صحیح پرسش نداشته است؛ از این روست که به صورت فزایندهای آن را به نقد و نظر بزرگواران محتاج مییابم.
در این بحث میکوشم با استفاده از ادبیات نظری چند حوزه، یک چارچوب مفهومی تدارک ببینم برای بررسی یکی از مهمترین تجربههای اجتماعی اخیر ملت ایران. این چند حوزه عبارتند از سیاستگذاری، مطالعه دربارهی فرهنگ و فرهنگپژوهی و مطالعهی انقلابها و جنبشهای اجتماعی. این ادبیات ناظر به حقیقت، کارآمدی و اقتضای موضوع مطالعه، ناظر به ذخیرهی معرفتی عالم اسلامی دنبال کردهام که به خصوص در دوران معاصر با محوریت متفکران انقلاب و امام خمینی فعال شده است. تأیید میفرمایید تکثر آراء و نظریهها در تمامی این چند حوزه کار را تاحدودی دشوار میکند.
دشواری دیگر اما مربوط به موضوع میشود. نهادهای انقلاب اسلامی از یکسو در صورت امروزین خود اغلب موردی خاص و متمایز برای پژوهش نیستند؛ یک بروکراسی به مراتب ناکارآمد که نسبت به اغراض اولیه از کارآمدی حداقلیای برخوردارند؛ از این رو چندان نمیتوانند موضوع بررسی باشند و به عنوان مبنای مدلسازی برای سیاستگذاریهای آینده قرار بگیرند. در پاسخ و ناظر به این مسئله لازم است یادآوری شود موضوع این بررسی محدود میشود به سالهای اولیه انقلاب اسلامی؛ جایی که نهادهای انقلاب به مثابه یک نهاد کاملاً متمایز و در ردیف خاصبودگی اصل انقلاب بروز و ظهور پیدا میکنند. به تعبیر امام خمینی این نهادها در تاریخ و جوامع دیگر بینظیر هستند(صحیفه امام، ج 17، ص 428)
وضع امروز این نهادها اما قصهی دیگری دارد. امام خمینی و البته رهبر انقلاب یک مفهوم قابل توجهی در زمینهی نهادهای انقلاب دارند که میتوان از آن به تبدیل شدن نهادهای انقلاب به «ضد نهاد» تعبیر کرد. منظور این است که نهادهای انقلاب حرکتهای معطوف به اغراض مشخصی هستند که در صورت عدم حرکت به سمت آن اهداف، نهادهایی صرفاً بیخاصیت نیستند بلکه به نهادهای ضد خود و ضد غرض اولیهی خود بدل میشوند. امام حدود یکسال پس از پیروزی انقلاب در پیام نوروزی سال1359 میپرسند: «آیا راست است که بنیاد مستضعفین، بنیاد مستکبرینگردیده است؟»(صحیفه امام، ج12، ص202). حضرتآیت خامنهای هم در مصاحبهای در همان سالهای اولیه انقلاب این ایده را مطرح میکنندکه «اگر خدای ناکرده [نهادهای انقلاب اسلامی] از هدفهای اصولی خود تخطی کنند و به امور دیگری مشغول بشوند، نه تنها برای انقلاب فایدهای ندارند بلکه در شرایطی به انقلاب صدمه هم میزنند». خلاصه اینکه موضوع این بررسی در مطالعهی نهادهای انقلاب محدود میشود به وضعیت اولیه این نهادها در سالهای اولیه. آیا می توانیم وضعیت امروز انقلاب را منهای برخی نهادهایی که کم وبیش بر عهد خود ماندهاند، بدون سپاه و بسیج تصور کنیم؟ دیگر نهادهای انقلاب هم در موقعیت اولیهشان چنین نقش و کارکردی داشتند. انقلاب اسلامی بدون نهادهای احتمالاً خیلی زود به ترمیدور منتهی میشد و سرنوشتی بهتر از انقلاب 25 ژانویهی مصر پیدا نمیکرد.
* متن فوق تحریر و تکمیل گزارشی است از مقالهی «فرهنگ و سیاستگذاری در سالهای نخست انقلاب اسلامی: درآمدی بر مطالعه ی نهادهای انقلاب اسلامی» که در پنل سیاستگذاری فرهنگی در «اولین همایش ملی دین و نظریه فرهنگی» ارائه دادم.(اینجا)
چکیده:
نظم مدنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با چالشهای متعددی مواجه بود؛ مسائلی که نظام سابق در پاسخدهی به آنها ناتوان بود و در نهایت متلاشی شد. ساختار برآمده از انقلاب اسلامی اما توانست خطمشیهایی کارآمد در برابر این مسائل اتخاذ کند و در نتیجه نظم مورد نظر خود را در جامعه جایگزین سازد. پرسش اصلی این مقاله پیرامون سیاستگذاریهایی است که به ویژه در سالهای اولیهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی انجام پذیرفت.
در پاسخ به این پرسش کوشش میشود با روشی توصیفی سیاستهای مذکور در دو سطح دنبال شود. در سطح اول بر روی تجربهی منحصر به فرد نهادهای انقلاب اسلامی به مثابه یکی از مهمترین و موثرترین سیاستگذاریهای سالهای اولیه تمرکز میشود. در سطح دوم این تحلیل دنبال میشود که چه آموزهها و زمینههایی در فرهنگ اسلامی پیدایش نهادهای انقلاب اسلامی را ممکن میسازد؟
یافتههای تحقیق نشان میدهد نهادهای انقلاب اسلامی در چارچوب امت و امامت و در فرایندی چهار مرحلهای به وجود میآیند. این مراحل شامل بازخوانی خطوط کلی فرهنگ اسلامی ناظر به مسئلهی عمومی (توسط امام)، ایجاد زمینه و مطالبه (در امت)، طراحی سازماندهی به وسیله جمعی از انسانهای انقلاب اسلامی (توسط امت)، و ایجاد و سیاستگذاری کلان نهاد انقلاب (توسط امام) میشود. نهادهای انقلاب اسلامی متناظر با مسائل عمومی جامعه به وجود میآیند به گونهای که هر سنخ مسئلهای بایک نهاد پاسخ داده میشود. برای شناخت بیشتر این نهادها را میتوان در یک سنخبندی کلان میتوان به اقسام نهادهای امضایی/ تأسیسی؛ نهادهای سراسری/ منطقهای، نهادهای اجتماعی/ حاکمیتی؛ نهادهای ایجادی/ واگذاری تقسیم بندی نمود. با این همه نهادهای انقلاب از هر سنخ و ناظر به هر مشکلی که باشند، در وهلهی اول یک پاسخ فرهنگی هستند. این فرهنگ اسلام ناب است که «امکان» پیدایش و بالندگی نهادهای انقلاب اسلامی را فراهم میآورد.
آموزههای بنیادینی در فرهنگی اسلامی مولفههای سیاستگذاری نهادهای انقلاب را شکل میدهد. سیاستگذاری بر مدار امت و امامت مبتنی بر آموزهی امامت و نظریه ی ولایت فقیه؛ سیاستگذاری مردممدا مبتنی بر محور مردم و نظریهی فطرت و سیاستگذاری فرهنگمدار مبتنی بر اصالت فرهنگ، زمینههای فرهنگی اتخاذ این خط مشی را فراهم میآورد.
در نشست علمی راهبردهای فرهنگ انقلاب اسلامی مطرح شد؛
تحول درونی انسانها اصلیترین تمایز انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلابها است
خبرگزاری رسا ـ دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم(ع)، تمایز اصلی انقلاب اسلامی ایران با انقلابهای دیگر را تحول درونی انسانها خواند و گفت: امام خمینی(ره)، زمینه سازی انقلاب اسلامی و تحول اجتماعی را تغییر و تحول درونی انسانها میدانستند در حالی که انقلابهای دیگر به دنبال تحولات اجتماعی بودند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام مجتبی نامخواه، دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم(ع)، عصر امروز در نشست علمی «راهبردهای فرهنگ انقلاب اسلامی» که با حضور اساتید و دانشجویان دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد اظهار داشت: تمایز اصلی و بنیادین انقلاب اسلامی ایران با انقلابهای دیگر در تحول درونی انسانها بود.
دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم(ع) افزود: امام خمینی(ره)، زمینه سازی انقلاب اسلامی و تحول اجتماعی را تغییر و تحول درونی انسانها میدانستند در حالی که انقلابهای دیگر به دنبال تحولات اجتماعی بودند اما به این عنصر اصلی انقلاب توجه نداشتند.
وی با اشاره به گفتمان سازی امامت و امت در انقلاب اسلامی ابراز داشت: نهادهای انقلاب اسلامی در چارچوب امامت و امت و در فرآیندی چهار مرحلهای به وجود آمدند که این مراحل شامل بازخوانی خطوط کلی فرهنگ اسلامی ناظر به مسائل عمومی از سوی امام، ایجاد زمینه و مطالبه در امت، طراحی سازماندهی به همت جمعی از انسانهای انقلاب اسلامی از سوی امت و ایجاد سیاستگذاری کلان نهاد انقلاب از سوی امام است.
حجت الاسلام نامخواه گفت: نهادهای انقلاب اسلامی متناظر با مسائل عمومی جامعه به وجود میآیند به گونهای که هر نوع مسألهای با یک نهاد پاسخ داده میشود که برای شناخت بیشتر این نهادها میتوان در یک سنخ بندی کلان آنها را به اقسام نهادهای امضایی، تأسیسی؛ نهادهای سراسری، منطقهای؛ نهادهای اجتماعی، حاکمیتی؛ نهادهای ایجادی، واگذاری تقسیم کرد.
وی افزود: با این همه نهادهای انقلاب از هر سنخ و ناظر به هر مشکلی که باشند در وهله نخست، یک پاسخ فرهنگی هستند و این فرهنگ اسلام ناب است که امکان پیدایش و بالندگی نهادهای انقلاب اسلامی را فراهم میآورد.
دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم(ع) خاطرنشان کرد: اسلام ناب و انقلابی که امام خمینی(ره) آن را ترویج کرد چنان تحولی را در انسانها بوجود آورد که خروجیاش انسان مسلمان، معتقد و انقلابی بود که مستکبران توان مقابله با آن را نداشتند.
وی به شکل گیری نهادهای اجتماعی در اول انقلاب اشاره کرد و گفت: در دهه نخست انقلاب با نهادهای انقلابی همچون سپاه، بسیج، جهاد سازندگی و دیگر نهادها، مشکلات کشور حل و فصل شد و ما الگوی موفقی از سیاستگذاری در آن دهه داشتهایم.
حجت الاسلام نامخواه در ادامه تصریح کرد: نظم مدنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با چالشهای متعددی مواجه شد، مسائلی که نظام سابق در پاسخدهی به آنها ناتوان بود و در نهایت متلاشی شد.
وی تأکید کرد: تجربه منحصر به فرد نهادهای انقلاب اسلامی به مثابه یکی از مهمترین و مؤثرترین سیاستگذاریهای سالهای اولیه محسوب میشود از این رو آموزههای بنیادینی در فرهنگ اسلامی مؤلفههای سیاستگذاری نهادهای انقلاب را شکل میدهد.
حجت الاسلام نامخواه در پایان گفت: سیاستگذاری بر مدار امت و امامت، مبتنی بر آموزه امامت و نظریه ولایت فقیه؛ سیاستگذاری مردم مدار مبتنی بر محور مردم و نظریه فطرت و سیاستگذاری فرهنگ مدار مبتنی بر اصالت فرهنگ؛ زمینههای فرهنگی اتخاذ این خط مشی را فراهم میآورد./908/پ202/ی
چکیده
مقاله حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که اگر فهم و درکی که امام خمینی از انقلاب اسلامی ارائه میدهند را یک هنجار تلقی کنیم، چه نسبتی میان این هنجار و سیاستگذاری عمومی پس از انقلاب وجود دارد؟ در پاسخ، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و با رویکرد تفسیرگرایی، به صورتبندی تحلیل امام خمینی پرداخته و با بازخوانی برخی خطمشیهای عمومی برای حل مشکلات اجتماعی پس انقلاب اسلامی، روشن میشود که امام در تبیین پیروزی انقلاب اسلامی بر عنصر «اسلام انقلابی» و تأثیرش در خلق هویت جدید به نام «انسان انقلابی» تأکید دارند. از منظر ایشان، این دو عنصر که ماهیتی فرهنگی دارند، زمینهساز «انقلاب انسانی» و «انقلاب اسلامی» شده و در تداوم انقلاب اسلامی نیز اهمیت محوری دارند. بر این اساس خطمشیهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نه در چارچوب دولت ـ ملت که در زمینه امت ـ امامت طرح میشوند.