اگر حکمرانی تکلیف خود را در حوزه ایده کلان روشن کند و با صراحت در حوزههای اصلی به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی بازگردد، به الزاماتی که قانون اساسی دولت را موظف کرده، برگردد، حتما زمینه برای اینکه این ایده به نحو تکاملی پیش برود، فراهم خواهد شد.
اگر حکمرانی تکلیف خود را در حوزه ایده کلان روشن کند و با صراحت در حوزههای اصلی به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی بازگردد، به الزاماتی که قانون اساسی دولت را موظف کرده، برگردد، حتما زمینه برای اینکه این ایده به نحو تکاملی پیش برود، فراهم خواهد شد.
اگر ایده اسلام ناب اسلام آمریکایی بهسمت مقوله عدالت حرکت کند، اگر این ایده ما را بهسمت مقوله عدالت سوق بدهد، ارجاع بسیار درستی است. یعنی انتقال درستی از سطح رتوریک به سطح تئوریک اتفاق افتاده است. چون دقیقا مساله همینجاست. شرور و تضاد و حرکت و فطرت، همه مفاهیم حکمیای هستند که ما را به سمتوسوی عدالت سوق میدهند. عدالت از دل ظلم و نابرابری ممکن میشود. حتی تصویر عدل الهی منهای توضیح شرور ناممکن است.
باید از سطح رتوریک امام(ره) به سطح تئوریک ایشان برویم.
ما در وضعیت توضیح مبانی تصوری ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی هستیم و از تداوم این مسیر به دلالتهای تطبیقی آن و به ریشههای فکری آن میرسیم و به این میرسیم که این ایده چه ریشههای عمیق فلسفی و عرفانیای دارد. ما هنوز تصویر جامعی از این ایده اسلام ناب و اسلام آمریکایی نداریم. یکی از دلایل آن این است که ما همواره به مبانی ارجاع دادهایم.
گزیده:
حتی روحانیت انقلابی را منادی عدالت و آزادی نمیبینیم. گویا این شعارها فراموشمان شده است و گفتارهای دینیمان تنها به امر مناسکی محدود شده و در فضای تبلیغات اسلامی، صدای ایدههای متأثر از اسلام مناسک میانتهی بیش از همیشه بلند شده است.
گویی یک عقبنشینی در میان جریان کلی روحانیت رخ داده است؛ در زمانه ما و دو سه دهه اخیر، روحانیت دیگر منادی و پیشران آرمان عدالت و آزادی نیست.
رخوت و رکود الهیات انقلاب به طور طبیعی باعث میشود روحانیت از فرایند نظم و میدان تغییرات اجتماعی به عقب رانده شود اما در این مرحله ما میبینیم که بخشی از روحانیت سعی میکند با اتکا به قدرت سیاسی در برابر این فاصله و عقبنشینی ایستادگی کند. خیلی طبیعی است که واکنش جامعه به این وضعیت جدید روحانیت، واکنشی انتقادی باشد و منجر به فاصله گرفتن و کاهش سرمایه اجتماعی روحانیت شود.
راه حل این مسئله از طریق بازخوانی و بازتولید امکانهای الهیات انقلاب است ممکن میشود.
وحدت علیه مردم
این ارائه چکیدهای است از حرفهایی که درباره تحلیل تاریخی اجتماعی ایران اکنون و درباره چه باید کردِ آینده دارم.
بیست دقیقه فشرده درباره مردم، انقلاب، عدالت، طبقه مرفه جدید، قیممآبی و طبقه ویژه سیاسی، تحجر، تجدد، جنبش، نمایندگی و غیره. روایتی اجتماعی و تاریخی از تصوری که از پروژه عدالتخواهی دارم.
دریافت
عنوان: گود وحدت علیه مردم
حجم: 22.3 مگابایت
توضیحات: برنامه گود با عنوان وحدت علیه مردم
تصور میکنم ما یک نیاز فوری و ضروری داریم به تغییر رویکرد به مقوله اعتراض. در حال حاضر وقتی بخشی از جامعه به امر معترض است، این اعتراض، بر علیه امری تفسیر میشود. آن امر هم معمولاً نظام سیاسی است. هر چند طی یک دهه اخیر تفسیر کردن اعتراض به مخالفت با نظام کمرنگتر شده است و کسانی پیدا میشوند که اعتراض را حق معترضان میدانند و چه بسا به شنیدن صدای معترضان هم اعتقاد داشته باشند اما فضای غالب هنوز مواجهه با اعتراض به مثابه یک ابژه ضد امنیتی و با معترض به عنوان یک سوژه خرابکار است. شما برخورد صداوسیما با اعتراضهای خوزستان را ببینید. نظام در عالیترین سطح خود اعلام میکند از مردم معترض خوزستان هیچ گلهای نمیشود داشت اما آیا بازنمایی صداوسیما از سوژه معترض، این چنین بازنماییای است؟ آیا به سوژه معترض تریبون و امکان بیان میدهد؟
درباره وجوه سهگانه برنامه پژوهشی و فرهنگی مرحوم رجایی
در زمانه جدایی، انسانهایی که به وصل کردن میاندیشند اهمیتی بسیاری دارند. این اهمیت هنگامی کلانتر میشود که بستر کوشش برای وصل انسانها، در افق دو جامعه بوده و عبور از مرزهای جغرافیایی را هدف بگیرد. مرحوم محمد سرور رجایی از جمله این انسانهای مهم زمانه ما بود. او راه خود را پیدا کرده بود. پروژه فرهنگی و فکری خود را شکلداده و زندگی خود را وقف ارتباطات میانفرهنگی ایران و افغانستان ساخته بود. توجه تامّ او به امر بینافرهنگی به او این امکان را داده بود که در میانسالی خط سیری مشخص را در پروژهاش تأسیس کند و در تداوم این سیر حرفهای بدیعی بزند. حرفهایی که اگر او نمیگفت، هیچ وقت و در هیچ کجای دیگر برای ما گفته نمیشد.
درباره یادداشت اخیرتان با موضوع « استاندار ویژه یا جامعه قوی» جسارتا سه نکته به نظرم رسید؛
1. تقابلی که میان جامعه قوی و راهکار استاندار ویژه(تقویت دولت و حاکمیت) دیدهاید به معنای آن است جامعه قوی را نه مشتمل بر دولت قوی بلکه دولت یا حاکمیت قوی را بیرون از جامعه به حساب آوردهاید(!)؛ درک میکنم که خواستهاید بر ضرورت اهتمام به جامعه فراتر از دولت تأکید کنید اما حال و هوای این یادداشت یک تقابل را حکایت میکند. جامعه شامل مردم و دولت است و نه صرف مردم.
حجت الاسلام نامخواه دیگر فعال عدالتخواه نیز در این گفتگوی مجازی با تاکید بر اینکه با این حد توجه از سوی مسئولان و نظام مشکلی از خوزستان حل نمیشود؛ اما نمیخواهم زنجیرههای امید را نادیده بگیرم، گفت: وضعیت کنونی استان خوزستان پیش روی دیگر استانها نیز قرار دارد و ممکن است خیلی زود دیگر استانها هم به این وضعیت دچار شوند.
وی به وجود سه نظام بازار، اداری و اجتماعی در کشور اشاره کرد و افزود: اتفاقی که در خوزستان افتاده این است که نظام بازار میخواهد به طبیعت، هور و مناطق مختلف دست اندازی کند و آنها را برای تولید به خدمت بگیرد تا جایی که حتی صنعت بر کشاورزی توفق یابد و این نظام اداری است که خواستههای نظام بازار را تامین میکند به گونهای که نظام اداری به بازوی اجرایی نظام بازار تبدیل شده است.
گزیده:
استاندار ویژه؟ اختیار و قدرت ویژهای اگر هست، باید آن را به جامعه داد نه به دولت و دولتمردان.
مگر مشکلات کنونی خوزستان و غیره زاییده عدم اختیار مدیران بوده که پاسخ و راهحل، نصب استانداری با اختیار ویژه باشد؟ از قضا برعکس، مسائل کنونی بیشتر زاییده اختیار اضافی مدیران بوده؛ معلول این بوده که دولتمردان، امکان و قدرت تجاوز به جامعه و طبیعت را داشتهاند ...ایران قوی بیش و پیش از هر چیز #جامعه_قوی میخواهد.
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
روایتی از مصائب این روزهای خوزستان
گزیده:
جمعبندیام از تحلیل وضعیت، بسط ایدهی یکی از مردمانی بود که با او گفتگو کردم: میخواهند شهر را ویران کنند تا جامعهای نباشد که هر روز از کارتل(های) نفتی مطالبه کند که چرا هوالعظیم را خشک کردی؟ مسئولیت اجتماعی تو چه شد؟ و غیره. میگفتند خوزستان در چشماندازی نزدیک برای #نفت است نه برای #انسان.
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی