درباره حوزه و جامعه
گزیده:
حتی روحانیت انقلابی را منادی عدالت و آزادی نمیبینیم. گویا این شعارها فراموشمان شده است و گفتارهای دینیمان تنها به امر مناسکی محدود شده و در فضای تبلیغات اسلامی، صدای ایدههای متأثر از اسلام مناسک میانتهی بیش از همیشه بلند شده است.
گویی یک عقبنشینی در میان جریان کلی روحانیت رخ داده است؛ در زمانه ما و دو سه دهه اخیر، روحانیت دیگر منادی و پیشران آرمان عدالت و آزادی نیست.
رخوت و رکود الهیات انقلاب به طور طبیعی باعث میشود روحانیت از فرایند نظم و میدان تغییرات اجتماعی به عقب رانده شود اما در این مرحله ما میبینیم که بخشی از روحانیت سعی میکند با اتکا به قدرت سیاسی در برابر این فاصله و عقبنشینی ایستادگی کند. خیلی طبیعی است که واکنش جامعه به این وضعیت جدید روحانیت، واکنشی انتقادی باشد و منجر به فاصله گرفتن و کاهش سرمایه اجتماعی روحانیت شود.
راه حل این مسئله از طریق بازخوانی و بازتولید امکانهای الهیات انقلاب است ممکن میشود.
هشتمین نشست از سری نشستهای مناسبات حوزه و جامعه با محوریت آسیبشناسی وضع موجود، پنجشنبه ۱۶ مردادماه ۱۴۰۰، به همت مرکز مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت و با همکاری و میزبانی پایگاه خبری تحلیلی صدای حوزه؛ با حضور حججاسلام استاد قنبریان، وکیلی و نامخواه برگزار گردید. گزارش تفصیلی این نشست که حجت الاسلام و المسلمین مشکانی دبیری آن را بر عهده داشت، از نگاه شما میگذرد:
حجت الاسلام و المسلمین نامخواه، مدیرکارگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اجتماعی، سومین کارشناس این نشست، با اشاره به سیر تاریخی ورود روحانیت به مناسبات اجتماعی ابراز داشت: برخورد حوزه با جهان اجتماعی جدید از دوران سیدجمال شروع شده بود اما از دوره مشروطه و با واکنش فعال روحانیت به مسئلههای اجتماعی و سیاسی و مشارکت مؤثر در جریان انقلاب مشروطه، به یک واکنش موثر و فعال تبدیل شد.
وی افزود بعد از مشروطیت و در دوره پهلوی اول، نظام سیاسیای حاکم شد با نمادها، نهادها و نیروهای دینی تقابل داشت؛ اما مهمتر از این تقابل سیاسی، یک تقابل ساختی و سیاستی بود. دیوانسالاری مدرن و متمرکز و نظام آموزشی که از دوره ناصری شروع شده بود و در دوره ی پهلوی اول فراگیر شد؛ به مثابه بدیلهایی برای تصاحب نقشها و جایگاه اجتماعی روحانیت برآمدند. به عنوان نمونه آموزش عمومی، که پیشتر به کلی در اختیار نهاد سنت و حوزههای علمیه بود، در این دوره و در اثر این تحولات از دست روحانیت خارج شد.
وی تصریح کرد: این مسائل باعث شد روحانیت از نظم سیاسی جامعه عقب بنشیند اما مهمتر از این، عقب نشینی حوزه و روحانیت از میدان تغییر و پویایی اجتماعی بود. در آن برهه از حرکتهای معطوف به تغییر، از مشروطیت و نهضت جنگل گرفته تا نهضت آزادیستان تا قیام عشایر عرب در خوزستان یا حرکت رئیسعلی دلواری، تا نهضت ملیشدن نفت، جملگی حرکتهایی مرتبط با روحانیت بودند که به شکست منتهی شدند. این شکستها یک سرخوردگی گسترده ایجاد کرد که روحانیت را به کنارهگیری از میدان تکاپو برای تغییر اجتماعی تشویق میکرد.
وی اضافه کرد بنابراین در دورهای که کمتر از صد سال به طول انجامید، روحانیت به یکباره، هم موقعیتهایی مهمی را در نظم اجتماعی از دست داد و هم پرچمداری بسیاری از حرکتهای دگرگونی اجتماعی را با شکست یا عقبنشینی واگذار کرد.
انقلاب اسلامی؛ احیاگر جایگاه سیاسی و اجتماعی حوزه
نامخواه گفت انقلاب اسلامی اما شکلدهی به الهیات و تفکری بود که موجب شد جایگاه روحانیت را هم در نظم سیاسی و اجتماعی جامعه احیا کند و هم روحانیت را به پرچمدار تغییرات اجتماعی تبدیل کند.
وی اضافه کرد ما میبینیم در دهه بیست تا سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، روحانیت مرتب حرف از عدالت و آزادی میزند و موضع کلی خود در خصوص عدم وابستگی به کفار ربه آرمان استقلال تبدیل کرد و به یک سلسه حرفها و به یک الهیات به کلی متفاوتی نسبت به قبل دست یافت که همین باعث احیای نقش روحانیت در جامعه شد.
اسلام همراه با مناسک میان تهی، رهزن گفتار روحانیت
وی گفت: واکنشی که جامعه به این تغییر گفتار روحانیت نشان داد، بازکردن دربهای جامعه به روی نیروهای دینی بود. در اثر این اقبال، انقلاب پیروز شد و نظام سیاسی جدید ایجاد میشود. اما پس از آن دوره، گویی یک فرایند معکوس طی میشود. ما در سالهای اخیر روحانیت، حتی روحانیت انقلابی را منادی عدالت و آزادی نمیبینیم. گویا این شعارها فراموشمان شده است و گفتارهای دینیمان تنها به امر مناسکی محدود شده و در فضای تبلیغات اسلامی، صدای ایدههای متأثر از اسلام مناسک میانتهی بیش از همیشه بلند شده است.
وی تصریح کرد اسلام مناسک میانتهی رهزنی است که دایره مناسک را گستردهتر میکند اما هیچ ارجاعی به ذات، باطن و معنای آن شعائر وجود نمیدهد. با دقت که نگاه کنیم چنین مناسکی حتی تعظیم شعائر هم به حساب نمیآید.
وی افزود: گویی یک عقبنشینی در میان جریان کلی روحانیت رخ داده است؛ در زمانه ما و دو سه دهه اخیر روحانیت دیگر منادی و پیشران آرمان عدالت و آزادی نیست. رخوت و رکود الهیات انقلاب به طور طبیعی باعث میشود روحانیت از فرایند نظم و میدان تغییرات اجتماعی به عقب رانده شود اما در این مرحله ما میبینیم که بخشی از روحانیت سعی میکند با اتکا به قدرت سیاسی در برابر این فاصله و عقبنشینی ایستادگی کند. خیلی طبیعی است که واکنش جامعه به این وضعیت جدید روحانیت، واکنشی انتقادی باشد و منجر به فاصله گرفتن و کاهش سرمایه اجتماعی روحانیت شود. مشکل جامعه آن تلاشی است که حوزه برای حفظ جایگاه و صندلی خود انجام میدهد و گرنه اگر تلاش حوزه در جهت حفظ همان ایدههای اصیل انقلاب باشد، جامعه نه تنها با آن مشکلی ندارد، بلکه کاملاً همراهی میکند.
حجت الاسلام نامخواه در بیان راه حل این مسئله گفت: راه حل این مسئله از طریق بازخوانی و بازتولید امکانهای الهیات انقلاب است ممکن میشود، نه از طریق به کارگیری امکانهای بیرونی و مبتنی بر قدرت سیاسی. ما امروز به صورتی مبسوط با روحانیتی مواجهیم که در صورتبندیهای متداول، روحانیت انقلابی شمرده میشوند؛ اما حامل محتوای ایده انقلاب اسلامی نیستند و ایدههای اصلی آن را بازتولید نمیکنند و تلاش میکنند پاسخ به مسئلههای اجتماعی و معرفتی را از طریق پیوند با بخشهای امنیتی قدرت تدوین و تدارک کنند. اگر روحانیت بتواند این موقعیت اجتماعی خود را از درون و از طریق بازتولید دینی ایدههای انقلاب اسلامی، آرمانهایی مثل آزادی و عدالت بازسازی کند؛ اگر روحانیت بتواند از طریق بازگشت به الهیات انقلاب و بازتولید آن به بازسازی نقش اجتماعی خود فکر کند و اگر تلاش نکند موقعیت سیاسیاش را به محافظ و پوششی تبدیل کند که موارد فقدانسرمایه یا کارکرد اجتماعیاش را با آن بپوشاند، تا حدود زیادی مسئله روحانیت و جامعه حل میشود و ارتقا مییابد.