تأملی بر آیین اربعین بهمثابه یک جنبش
[متن تفصیلی]
اربعین را نباید بهمثابه یک اَبَرآیین (آیین بزرگ) ببینیم؛ اربعین یک فراآیین (فراتر از آیین) است. رویدادهای رویداده در فرایند اربعین، در عین معهود و مسبوق بودن در دیگر آیینهای حسینی، فراتر از آن است که در چارچوب یک مناسک آیینی بگنجد. ما در پدیده اربعین با رویدادهای بدیع و خارقالعادهای مواجهیم که لبههای آن از ذیل مفهوم مناسک آیینی بیرون میدود. این وجه تمایز و پدیدهگونگی، به ما اجازه میدهد که از «جنبش اربعین» سخن بگوییم. احتمالاً با ضمیمه کردن مفهوم «جنبش» به «آیین»، بتوانیم سهم بیشتری در مشاهده و تحلیل رویدادهای پدیده اربعین داشته باشیم. ما در پدیده اربعین، با یک آیین جنبشگونه و بلکه یک جنبش آیینگونه مواجهیم؛ با یک حرکت بینافرهنگی، فراقومی، فراملی، فرامذهبی و حتی فرادینی و انسانی که در عین وجوه بزرگداشتگونه و تجلیلگرایانه نسبت به رویداد عاشورا، واجد سلسله ابعاد و اهدافی است که یکسره امروزین است.
سخنرانی در مراسم مشترک هیئت ابناءالخمینی (جنبش عدالتخواه) و هیئت روحالله (مدرسه انقلاب اسلامی) در دهونک در شام میلاد پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) و امام صادق (علیهالسلام)
گزیده:
- پیامبر اکرم(ص) فرمودند اگر کسی حاجت مردم جامعه را که خود توان انتقال آن به راس جامعه را ندارند، به راس منتقل کند قدم هایش بر صراط استوار است!
- هیچ وقت یک انسان مومن از جامعه خود کاملا راضی نیست تا تحقق جامعه موعود؛ و تا آن زمان هیچ گاه جامعه ای تشکیل نخواهد شد که همه مناسباتش عادلانه باشد. پس انسان مومن همواره باید معترض باشد!
- باید آنقدر «حِلف الفضول ها» قوی باشند، که کسی جرأت ظلم کردن نداشته باشد! پیامبر با جوانمردان مکه پیمانی بست به نام "حِلف الفضول" با این مضمون که هرکس که به حقوقش تعرض شد، اهالی این پیمان و نهاد اجتماعی متعهد هستند که به یاری اش بروند. فطرت انسان خواهان عدالت است و دین نیز از پیمان عدالتخواهانه دفاع میکند. یعنی عدالتخواهی محدود به زمان طاغوت نیست و حتی در حکومت اسلامی هم باید مانع بی عدالتیها شد و حتی برای نسل های بعدی تا ابد این پیمان بر گردن جوانمردان باقیست و باید آنقدر عدالتخواهی قوی باشد که کسی جرات ظلم نداشته باشد.
اربعین را نباید به مثابه یک ابرآیین (آیین بزرگ) بینیم، اربعین یک فرا آیین (فراتر از آیین) است: رویدادهایِ روی داده در فرایند اربعین در عین معهود و مسبوق بودن در دیگر آیینهای حسینی، فراتر از آن است که در چارچوب یک مناسک آیینی بگنجد.
*
ما در جریان پدیدهی اربعین با رویدادهای بدیع و خارقالعادهای مواجهیم که لبههای آن از ذیل مفهوم مناسک آیینی بیرون میدود. این وجه تمایز و پدیدهگونگی به ما اجازه میدهد که از «جنبش اربعین» سخن بگوییم. احتمالاً ما با ضمیمه کردن مفهوم «جنبش» به «آیین» بتوانیم سهم بیشتری در مشاهده و تحلیل رویدادهای پدیدهی اربعین داشته باشیم.
*
هر جنبش از یک ایدئولوژی خاصی بهره میبرد. ایدئولوژی جنبش اربعین چیست؟
*
چگونه میشود در مناسک و آیین بزرگداشت قیامی که با «أَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم ، وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم» آغاز شده و با طلب اصلاح، «طَلَبِ الاِصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی» و نیز با خواست امر به معروف و نهی از منکر، «أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ» ادامه یافته است، شرکت کرد بیآنکه این مناسک به آن اهداف دلالت دهد؟
*
چگونه میتوان تصور کرد مناسک مربوط به بزرگداشت یک قیام، شرکتکنندگان را به صریحترین جملات و ایدههای آن قیام مرتبط ننموده و آنها را در مسیر تحقق این اهداف منسجم و توانمند ننمایند؟
*
امروز سیمای قریب به اتفاق جوامع اسلامی عبارت است از تسلیم در برابر نابرابری جهانی و سکوت در برابر نابرابریها داخلی. آیا نخبگان در جوامع اسلامی در برابر این نابرابری مسئول نیستند؟
*
امام حسین(علیهالسلام) نخبگان و علمای دینی جهان اسلام را به طرزی رادیکال نقد میکنند و میفرمایند شما با سکوت و محافظهکاریتان ضعیفان و فقرا و زمینگیر شدگان را تسلیم ظالمان و روابط ظالمانه کردهاید، شما بزرگترین مصیبت و بدبختی جوامعتان هستید ولی نمیفهمید.
*
پرسشهای امام حسین(علیهالسلام) از نخبگان مذهبی، پرسشهای نقد و امروزین است. پرسش این است چرا به واسطهی سکوت و ترس شما از مرگ، تودههای مستضعف مردم بردهی روابط و مناسبات ظالمانه شدهاند یا از معیشت روزمرهی خود بازماندند: «فأسلمتم الضعفاء فی أیدیهم، فمن بین مستعبد مقهور وبین مستضعف علی معیشته مغلوب».
*
پرسش اصلیِ پیش روی ما این است که آیا میتوان مناسک آیینی اربعین را بدون توجه به این پرسشها و گفتارهای صریح حسینی پیگرفت؟ فراموش نکنیم مناسکی که محتوای لازم را نداشته باشد یک خوبِ ناقص نیست، بلکه اشتباهی معرفتی و اجتماعی است که ارتکاب و تکرار آن، هر چند با نیتهای خالصانه باشد، به بازتولید و تقویت «اسلام مناسک میانتهی» در برابر «اسلام ناب» منتهی میشود.
خلاصه:
کربلا محصول تطور قهقرایی و تدریجی یک انقلاب است. جامعه اسلامی به جایی میرسد که مفاهیم باقی هستند، اما از درون تهی شدهاند. اصل کربلا کربلا یک هشدار بود نسبت به این فرایند که یکبار چشم باز نکنید و بینید صورتِ نظام، اسلامی مانده است؛ و به همین دلیل شورش علیه آن «خروج» و خوارج شدن خوانده میشود اما در باطن، این اباعبدالله(ع) است که خارجی و شورشی است و ابن شریحها هستند که مفتی و قاضی شدهاند.
در زمانهای که «اژدهای سرمایه» بر زندگیمان سایه انداخته ولالاییهای حجتیهمآبانه به ما وعدهی همسفری با حضرت حجت(عج) در کلیهی سفرهای زیارتی ایشان به «عراق و شام و خراسان» میدهد! و از «هواداری» و «گرفتاری» و «خریداری» «سرداری» و «سرباری» برای «یار» میگوید؛ چقدر نیازمندیم به جهان شعری احمد عزیزی.
روششناسی نظریهی حضرتآیتالله خامنهای در تحلیل سیره اهل بیت(علیه السلام) /جلسه سوم
صورتبندی سیره اهل بیت(علیهم السلام) در چارچوب دوگانهی نهضت و نظام
با تأکید بر دیدگاه حضرت آیت الله خامنهای/ جلسه اول و دوم
*این متن چکیده مباحث ارائه شده طی سه جلسه حلقه مطالعه سیره معصومین((علیهالسلام)) با محوریت کتاب «انسان 250 ساله» است که در چارچوب ترم مقدماتی برنامهی مطالعاتی- آموزشی مدرسه انقلاب اسلامی در برخی از مدارس علمیه شهر مقدس قم ارائه شده است.
برای این که راه یک انقلاب به قتلگاه کربلا ختم شود لازم نیست حاکم کسی مثل یزید باشد/ نابرابریهای اجتماعی جزء شرایط تمهید کربلاست
گزیده:
چه میشود که گذر یک انقلاب به طف میافتد؟ آیا همهی چیز در شخص یزید و شخصیتی مشابه یزید خلاصه میشود؟ آیا حتما باید حاکم جامعه دَعی و بن الدَعی باشد؛ شرابخوار و بوزینهباز باشد تا راه انقلاب به گودال ختم شود؟ یا اینکه مسیرهای دیگری هم هست؟
این وضعیت البته اسلام ابنعباسها را به خطر نمیاندازد؛ لذا ساکتند. ابنعباسهای امروزی میتوانند مثل ابنعباس دیروز عمل کنند؛ گیریم که جامعه طبقاتی شود، گیریم که «أَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم» بشود، اینعباس در همچنین شرایطی در پایتخت معنوی وقت، در مدینه مینشست و آیات قرآن تفسیر میکرد و مسئلهی شرعی می گفت. اگر شرایط طوری بشود که أَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم، وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم، به کرسی تفسیر و مسئله شرعی ابنعباسها که کار ندارد. البته کرسی که نه دکان. این وضعیت دکان ابنعباسها را تعطیل نمیکند؛ اما اسلامِ حسین بنعلی(علیهالسلام) را، همهی ارزشهای توحیدی و انسانی را به مسلخ برد.
بر
اساس «نظریه انسان 250 ساله» (تحلیل سیره اهلبیت(علیهالسلام) از منظر
حضرت آیتالله خامنهای) اهلبیت(ع) همواره در حال «مبارزهی سیاسی حاد» بودهاند.
بر این اساس میتوان دوران حیات طیبه ائمه هدی(علیهم السلام) را بر حسب
«موفقیت ظاهری در این مبارزه و تشکیل حکومت» یا «عدم کسب این پیروزی اجتماعی و
ظاهری»، به دورازه دوره تقسیمبندی نمود. این دورهها را قرار داشتن در موضع نهضت
یا نظام، همچنین موضع و شرایط متفاوت نهضت اهل بیت(علیه السلام) نسبت
به نظامهای حاکم از هم متمایز میکند.