درآمدی بر نظریه رهبر انقلاب در بازخوانی سیره اهل بیت(علیه السلام)(2)*
روششناسی نظریهی حضرتآیتالله خامنهای در تحلیل سیره اهل بیت(علیه السلام) /جلسه سوم
روششناسی
نظریهی حضرتآیتالله خامنهای در تحلیل سیره اهل بیت(علیه السلام) /جلسه
سوم
مفاهیم کلی
نظریه: مجموعهی گزارهها، مفاهیم و سازهها که با صورتبندی منسجم و روش ویژه به تبیین واقعیت میپردازد و ما را در درک موضوعات و مسائل کمک میکند.
نظریهی فهم سیره: نظریهای که موضوع و مسئلهی آن تجزیه، تحلیل و تبیین سیرهی اهل بیت (علیهم السلام) بوده و ما را در درک بهتر این سیره یاری میکند.
روششناسی: بازشناسی مبادی و بنیانهای معرفتیای که یک نظریه را تولید میکند (روششناسی بنیادین)؛ و همچنین روشها و فرایندهایی که یک نظریه برای تحلیل موضوعات خود به کار میبرد (روششناسی کاربردی). روششناسی یک نظریه، درک ما از نظریه را سامان میدهد.
- نگاه انتقادی این نظریه به ادبیات موجود در زمینهی تحلیل سیرهی اهل بیت (علیهم السلام)
حسب این نظریه چه منابعی برای فهم سیره اهلبیت (علیهم السلام) کارآمدی دارند؟
عقل: گرایشهای اخباری و ضد عقل در دورهای در فقه ظهور و بروز تامی داشته است. مواجههی عالمان حامی انگارهی اجتهاد روشمند و اصولی این موج را از حوزهی فقه به در میکند. با این همه این روند چندی بعد با منشأیی اصولی در حوزهی اعتقادی بروز و ظهور پیدا کرده و به «تفکیک» منتهی میشود. مشابه همین گرایش در حوزهی تحلیل سیره رأی به تعطیلی، قصور و ناتوانی عقل بشری از تحلیل سیره داده و جنبههای معنوی و ماورایی حضرات معصومین(علیهم السلام) را پر رنگ میکند. اما در نظریه آیتالله خامنهای ما عقل، تأکید بر جنبههای عینی و قابل تحلیلهای عقلی در تحلیل سیره را به وضوح مشاهده میکنیم.
وحی: محوریت وحی و روایات در تحلیلهای نظریهی رهبر انقلاب از سیره کاملا ملموس است. این نظریه تلاش میکند تا حد امکان درگاه ورود خود به منطق فکری، زمینه و زمانهی سیره را روایات مأثور قرار دهد.
تجربه: در این نظریه بر فهم و درک بستر اجتماعی سیره تأکید فراوانی میشود. این که تجربهی تاریخی و اجتماعی عصر و بستر سیره زمینهی بیان و صدور افعال و گفتارهای معصومین (علیهم السلام) است چیزی از عمومیت آنها نمیکاهد اما قرائن حالیهی متعددی برای فهم متکاملتر معنای سیره دست میدهد. از سوی دیگر نیازهای زمانی- مکانی و تجربههای تحلیلگر و فاعل شناسای سیره در تفسیرهایی که این نظریه از سیره به دست میدهد، نقش محوری دارد.
نگرش مبنای این نظریه به هستی و چارچوب متخذ از آن یک نگرش توحیدی است. دقایق این نگرش تمایزهایی در چگونگی مطالعات این نظریه به وجود میآورد. (طبعا بخشی از این تمایزها حاصل از کلیت این نگاه بوده و در مقایسه با مطالعات غیر موحدان است که از محل این بررسی خارج است.) تمایزهای متکی بر دقایق و خصوصیات نگرش توحیدی این نظریه به کدام موارد راجع است؟ در نگاه آیتالله خامنهای همانگونه که به تفصیل تشریح کردهاند نگرهی توحید ناب واجد روح و کلیتی است که عبارت است از عبودیت غیر خدا. این نگاه امتداد اجتماعیای برای توحید به وجود میآورد که در صورت یک درگیری دائم در زمینه عبودیت اجتماعی خدا/ غیرخدا بروز و ظهور میکند؛ همان نزاعی که از آن به نبرد حق و باطل یاد میشود. از این روی در تحلیلهای این نظریه خط مخالفان اجتماعی جبههی توحیدی اهلبیت (علیهم السلام) و مواضع دو طرف در این درگیری دائمی مورد توجه است. نگرش پیوستهی این نظریه به فرد و جامعه و صورتبندی نظاممند و پیوستهی همهی ابعاد حیات اهلبیت (علیهم السلام) از دیگر ویژگیهای هستیشناختی این نظریه است.
نگرش مبنایی این نظریه به انسان کامل(امام) به پیوسته دیدن مجموعهی سیره اهلبیت (علیهم السلام) منتهی شده است. این مضمون خود را در استدلال استعاری «انسان 250 ساله» نشان داده است. از سوی دیگر نگرش این نظریه به مخاطبان سیره(امت) بر مسئولیتهای انسان و انسان مسئول متمرکز است. از این روی این نظریه تأکید دارد سیرهی معصومین(علیهم السلام) به مثابه «درس و اسوه» بازخوانی شود و نه به مثابه «خاطرههای شکوهمند وارزنده». همچنین تأکید بر تمایز «درس» و «عبرت» در مطالعهی تاریخی از دیگر جنبههای ناشی از این نگرش نظریهی آیتالله خامنهای در تحلیل سیره است.