درباره روایتِ عدالتخواهی: نکاتی پیرامون مستند «داد» و ادامه آن
«داد» اثری است که بسیار بیشتر از آنچه سازندگان آن فکر میکردند دیده شده است. همین واقعیت به احتمال زیاد سازندگان این اثر را متوجه چنین سوژههایی خواهد کرد. قابل پیشبینی است که در آینده «دادِ» 2 و 3 و 4 و غیره را داشته باشیم. مهمتر از ادامهی «داد»، اما تأثیری است که داد بر روایتِ عدالتخواهی و ژانر مستندهای عدالتخواهانه خواهد داشت. «داد» شبیه «کفشهای مکاشفه» مرحوم احمد عزیزی است؛ همانطور که مثنویهای کفشهای مکاشفه جماعتی را شاعر کرد، دادخواهیهایِ داد هم کفشهای جماعتی خواهد بود برای کشف سرزمینهایی ناشناخته و زمینههایی بدیع از امر عدالتخواهانه. از همین روی لازم است «داد» را به دقت و حتی بیرحمانه نقد کرد. پیش از این در دو نشست و یک گفتگو درباره «داد»(اینجا)، نکاتی گفتهام. نکات این سه متن اغلب بیان اهمیت و نقاط قوت «داد» بود. در این یادداشت نکاتی مطرح میشود که بیشتر در نقد «داد» است و دستکم در آثاری که در آتی در اینباره ساخته خواهد شد، میتوان مورد تأمل قرار گیرد.
1. مسئله روایت
مهمترین نقطه ضعف داد، در حوالی نقطه قوت آن شکل میگیرد و آن مسئلهی روایت است. یکی از نقاط قوت «داد»، یا مهمترین آن روایتی عینی و انضمامی است که از چند مسئله و حرکت اجتماعی به دست میدهد. یکی از نقاط ضعف و قابل نقد این اثر نیز هم درست در همین نقطه شکل میگیرد؛ در روایتی که از ماجرا دارد.
روایت سوم شخص/ شخص متناوب اثر گاه به روایت دانای کل تبدیل میشود و به طور کل سهم «گروه» دانشجویی در روایت را محو کرده و روایتگری از زبان یک جنبش(جنبش دانشجویی)، که میتوانست مزیت نسبی این اثر باشد را از بین برده است. نریشنهایی که کارگردان در مقام پژوهشگر، راوی و کارشناس از و با زبان خود میخواند، گاهی به حدیثنفسها و یا حداکثر منولوگهایی بیجهت بدل میشود؛ منولوگهایی که بیشتر از آن که اجازه بدهد مخاطب «تحقیقی بودن اثر» و «متهوربودن مستندساز» را استنباط کند، میخواهد حس متهورانه بودن را به بیننده القا کند؛ در جایی میگوید «توسط حراست پایانه(ترمینال باربری) شناسایی شدیم، البته شانس آوردیم که فیلمبردار ما قبل از این که متوجهش بشوند صحنه را ترک کرد اما من ول کن ماجرا نیستم. باید دقیقتر بفهمم این ماجرا از کجا آب میخوره!» حداکثر ارزش درگیریای که این اثر مستند روایت میکند احتمالشناسایی توسط حراست پایانه باربری است! که البته آن هم به خاطر «شانس» محقق نشده است. در صورتی که روایت چنین سوژهی پر تنشی به مراتب میتوانست سطح متمایزتری از درگیری را بازتاب بدهد. گاه راوی و مصاحبه کننده محافظهکارتر از مصاحبه شونده است و این رانندهی مصاحبهشونده است که به او دلداری میدهد که «حق پیروز است». انصراف چند رابطشان با کارگران آقدره، «وهم» مستندساز را که «چه اتفاقی در پیش رو داریم» بیشتر میکند! هنگام قدمزدن در شهرستان تکاب راوی در گفتگو با یکی از دانشجویان همراه خود میگوید «چقدر پلیس دارد این شهر؟»! و میشنود «کلانتری ...[نامفهوم] میگیرند ما را»! و مانند این موارد. در کل بازنمایی این میزان از درگیری برای روایت یک چنین موضوعی بسیار ناچیز است؛ چه رسد به این که اغلی این درگیریها نیز حاصل وهم هستند نه متن واقعیت.
اثر در سطح سوژه (فاعلشناسا) برخلاف آنچه میخواهد القا کند هیچ تهور، پیگیری و درگیریای ندارد و حتی نتوانسته درگیریهای موجود در سطح ابژه را نیز به درستی بازبتاباند. همین ملاحظهکاری در روایت باعث شده ماجراهایی از برخوردهای امنیتی- قضایی با رانندگان، پرستاران، کارگران و کنشگران اجتماعی در چهارگوشهی کشور، بدل به قصهای معمولی شود که گویی یک راوی از سن گذشته، دور کرسی برای ما روایت میکند!
به علاوه در مورد راوی هم، پوشش و پیرایش متنوع و متکثر راوی بیشتر از آن که نشاندهندهی امتداد زمانی و تکثر شرایط ضبط مستند باشد، موجب سر درگم کردن مخاطبی میشود که در هر چند سکانس با یک شمایل متفاوت از راوی مواجه میشود.
در کل به نظر میرسد «داد» در حوزه روایت (هم روایت کننده و هم روایت شونده ) قابل نقد و ارتقاء است. این را میشود بخشی از چشمانداز آیندهی روایت عدالتخواهی در نظر گرفت. در «داد»های آینده میتوان راوی را یک جنبش در نظر گرفت (مثلاً جنبش دانشجویی یا جنبش طلاب جوان) و روایت شونده هم باید یک جنبش باشد (جنبش کارگری، پرستاری، معلمان، رانندهها و غیره). در حالی که فارغ از روایتکننده، روایتشوندهی اثر هم گاه از حالت یک حرکت و جنبش خارج شده و به سمت یک مستند پرتره پیش رفته است. هر چند سوژههای داد خیلی خاص هستند و شخصی مثل سید میثم صفائیان، واقعا کارکتر جذابی دارد ولی این جذابیت کنشگران، نباید «داد» و دادهای آینده را از موضع روایتگری یک جنبش باز بدارد.
2. مسئله کنجکاوی و درگیری
در کل آنچنان که باید و به آن میزان که راوی میگوید، «داد» نشانی از «کنجکاوی خبرنگارگون» ندارد. اطلاعاتی ویکیپدیایی مانند این که «معدن آقدره در کنار یک سایت گردشگری ثبت شده در یونسکو قرار دارد»، اگر زائد نباشد، که هیچ ارتباطی با کنجکاوی خبرنگاری در روایت یک حرکت عدالتخواهانه نداشته و به پیشنهادهای کلی و غیرکارشناسیای مثل «سرمایه گذاری بر صنعت گردشگری برای حل مشکل بیکار و کارگران آقدره» ختم میشود. روایتِ یک جنبش کنجکاویها و درگیریهای به مراتب بیشتری را طلب میکند.
3. مسئله تحقیقات
نقد دیگر بحث تحقیقات است. اثر از حیث تحقیقی کاملا منفعل است و جز یک مصاحبهی کاملا یک طرفه با یک مقام مسئول در خانه کارگر و در نظام پرستاری و غیره، هیچ آوردهی بیشتری از موضوعهای مورد بررسی خود به دست نمیدهد. اگر چه تحرک مستندساز تحسین برانگیز است اما این تحرک تنها در راستای گفتگو با طرفهای درگیر یا افراد مطلع است و این برای یک مستند تحقیقی و تحقیق مستند کافی نیست.
4. مسئله محافظهکاری
نقد دیگر محافظهکاری اثر است. داد اگر چه یک نقد خیلی خوب و رادیکال دربارهی عدالت اجتماعی را مطرح می کند ولی دست کم در برخی از بخشها در نریشن یا حتی ریتم کار از برخی مشهورات محافظهکارانه متأثر شده است. در برخی از بخشها، راوی امنیتی شدن موضوعات را به پرداخت بیش از حد! شبکههای ماهوارهای معاند نسبت میدهد و معترض است چرا رسانههای معاند بیش از حد به «مسئلهای به این سادگی» (شلاق خوردن کارگران آقدره) پرداختهاند! در حالی که فارغ از این موضع، میشد به بازتولید نقدهای رادیکالی پرد اخت که از جهت عدالت رسانهای و روایت عدالتخواهی، به رسانههای رسمی مانند صدا و سیما وارد است.
5. مسئله سناریو
نقد دیگر بحث سناریویِ اثر است. شاید اگر داد فقط یک مستند افشاگر بود، نیازی به سناریو نداشت و این بیاعتنایی به ریتم و روایت قابل پذیرش بود. اما «داد» خود را به عنوان یک مستند تحلیلگر معرفی میکند و میخواهد از نسبت امنیت و عدالت و جمهوریت بگوید، لازمهی چنین سطحی از کار رعایت سطح بالاتری از زبان سینما و مستند است.
مستندساز در بخشی از نریشن به عناصر مورد نیاز برای شکلگیری سناریوی اشاره میکند ولی دشوار است تا انتها بتوانیم وجود یک چنین سناریویی را احساس کنیم. در حالی که فارغ از موقعیت تأملورزانهای که داد برای خود تعریف میکند؛ ابژهی اثر که از چند داستان موازی تشکیل شده به مراتب سناریوی پیچیدهتری را طلب میکند.
***
جهتگیری در بیان این چند مسئله انتقادی، همانطور که در ابتدا آمد، به سمت «پروژهی داد» است نه مستند داد. این مسئلهها بیشتر از آن به مستند داد مربوط باشد به دادهای آینده و به آثاری متوجه است که صدای داد به گوششان خواهد رسید.