طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات
متن زیر گزارشی است که خبرگزاری تسنیم درباره کتاب تولد یک جنبش‌واره منتشر کرده است. (+)
  • ۲۶ آبان ۱۳۹۹
این کتاب درباره «عمار» نیست/ جمهوری‌خواهی فرهنگی در سینما

موفقیت جشنواره فیلم عمار به این دلیل است که توانسته در برابر اراده معطوف به اشرافیت ظاهرالصلاح در حوزه فرهنگ، فرمول‌هایی برای مشارکت مردم ارائه کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جشنواره مردمی فیلم عمار که امسال قرار است یازدهمین دوره آن همانند سال‌های گذشته در دی ماه برگزار ‌شود، هم از جهت مضامین و هم فرم برگزاری تفاوت بسیاری با انبوه جشنواره‌های فرهنگی و هنری دیگر دارد به صورت سالانه در کشور برگزار می‌شود.

مجتبی نامخواه که ... [دانشجوی] دکتری دانش اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام است، در کتاب «تولد یک جنبش‌واره» به عنوان جلد اول از مجموعه کتاب‌های «جشنواره مردمی فیلم عمار» انتشارات «راه یار»، این جشنواره فیلم را از بُعد اجتماعی و جامعه‌شناسی تحلیل و بررسی کرده است. نامخواه در این کتاب، تلاش خود را برای بازخوانی تجربه جشنواره عمار در دو فصل «عمّار و امر اجتماعی» و «آورده‌های عمار» سامان داده است. نامخواه در فصل سوم نیز بر سه اثر «بانو»، «داد» و «زمستان یورت» از میان صدها اثر برگزیده جشنواره مردمی فیلم عمار متمرکز شده و تحلیل خود را در متن و نقد این سه اثر پی گرفته است. اما نامخواه درباره میزان ارتباط کتابش با جشنواره عمار این چنین می‌گوید که «عجیب خواهد بود اگر ادعا بکنم این کتاب هیچ ارتباطی با جشنواره عمار ندارد و پیش و بیش از آنکه درباره عمار باشد؛ درباره امر اجتماعی و جنبش‌واره است.»

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۵:۳۳
مجتبی نامخواه
یادداشت زیر در حاشیه مستند «درخشش مکاشفه»، اشاره‌ای دارد به چیستی اجتماعیِ وحدت (مذاهب اسلامی) و چگونگی بازنمایی رسانه آن.

درخشش مکاشفه

 

وحدت (مذا‌هب اسلامی) یک ایده/ واقعیت اجتماعی است که قابل تقلیل به گفتارهای اعتقادی نیست. وحدت بیش و پیش از آنکه همفکری باشد، همزیستی است. بیش از آنکه تفکر و تکفیر باشد، نحوه‌ای از زندگی است و بالأخره بیشتر از آنکه نظریه‌ای در اذهان یا افواه نخبگان باشد، روش و واقعیتی جاری در متن زندگی توده‌های مردم است. 

انگاره‌های متحجرانه درباره وحدت که طی نیمه اول سده اخیر، در برابر اصل ایده وحدت صف‌آرایی می‌کرد؛ طی چهار دهه اخیر و با پیروزی انقلاب اسلامی، به واسطه رسمیت یافتن ایده وحدت، صورت عوض کرده است و در تفسیر چگونگی آن حضور دارد. مسئله امروز، مخالفت صریح با وحدت اسلامی نیست؛ مسئله، تفسیرهای مقدس‌مآبانه‌ای است که برخلاف تفوه به ایده وحدت، با تقلیل آن، ایده وحدت را در عمل به بن‌بست می‌کشانند. 

بسته به اینکه چه میزان دوگانه‌های جدی را در ساخت ایده/ وضعیت وحدت بپذیریم، نسبت به رسوبات تحجر و محافظه‌کاری در حوزه، منفعل یا منتقدیم. دوگانه‌های اجتماعی/ اعتقادی، همزیستی/همفکری، روش/ نظریه، نخبگانی/ توده‌ای، ذهنی/ زندگی از مهم‌ترین دوگانه‌های این مسئله است و امروز حاملان رسوبات متحجرانه تلاش می‌کنند ضمن سکوت در برابر اصل ایده وحدت، با تفسیرهای معوج وحدت، سیاست‌گذاری وحدت را بر اساس آن تفسیر کنند. 

کافی است نگاهی به بازنمایی رسانه‌ای از مقوله وحدت داشته باشیم. آیا صداوسیما و رسانه‌های رسمی، وحدت را به صورت واقعیت اجتماعی جاری در متن زندگی جامعه ایرانی و جهان اسلام بازنمایی می‌کنند یا مسئله‌ای اعتقادی؛ آن هم در گفت‌وگوی انتقادی با اهل‌سنت؟ آیا همزیستی جاری در جوامع اسلامی را بازنمایی می‌کنند یا به انعکاس همفکری روحانیون مذاهب اسلامی بسنده می‌کند؟ آیا وحدت را به مثابه یک روش جاری در زندگی آحاد گوناگون جهان اسلام بازنمایی می‌کنند یا نظریه‌ای متعلق به برخی نخبگان جهان اسلام می‌دانند؟

بازنمایی رسانه‌ای وارونه از مقوله وحدت، از مهم‌ترین عناصری است که زایش کنشِ اجتماعیِ متناسب و برآمده از ایده وحدت را به محاق برده و علایق چهره‌های میان‌مایه و در تاریخ‌ مانده دو طرف را برجسته کرده است. هنگامی که در پرمخاطب‌ترین بازه‌های برنامه مذهبی در صداوسیما باورداشت‌های مشترک اسلامی همچون توحید نیز به صورت مذهبی و فرقه‌ای تفسیر می‌شود؛ وقتی بازنمایی همزیستی جاری در جامعه ایران و جوامع اسلامی، هیچ سهمی از آنتن صداوسیما نداشته و وحدت محدود می‌شود به گفتارهای اعتقادی و مناسبتی ایام خاصی از سال، آیا نباید نگران بسط تفسیرهای محافظه‌کاری بود که با وجود اذعان اولیه به ایده وحدت، صورت‌های ممتنع و ناممکن را از آن ارائه می‌دهند؟

۰ نظر ۱۸ آبان ۹۹ ، ۲۲:۴۱
مجتبی نامخواه

نزدیک‌ترین مفهوم جامعه‌شناختی که برای توصیف منورالفکران/روشنفکران ایرانی می‌توان به کار برد، مفهومی است که «گئورگ زیمل» در حاشیه کارهایش پرورانده: مفهوم «غریبه».

غریبه از آن‌جا که از خارج از جامعه وارد آن می‌شود هم امکان‌هایی برای درک بهتر دارد و هم فرصت‌هایی برای درک بیشتر به جامعه می‌دهد. با این همه غربیه در کنار فرصت‌های ادراکی که به وجود می‌اورد و در کنار این که تغییر را آغاز می‌کند، از نظر اجتماعی از اثرگذاری ناتوان است؛ او همیشه مظنون و در خطر است. به بیان ساده‌تر در نمایش تغییر اجتماعی، غریبه شمرخوان است.

غریبه

نام اثر: غربیه، حبیب الله صادقی

 

این‌که عوض نقد، تجسم ظلم به حضرت زهرا(س) را «میزانسن میخ در پهلو» بخوانی؛ غریبگی است و این که آن را تجسم «الهیات غلو» بخوانی البته غلط است. غُلو هیچ‌گاه بر محور تصویر ظلم به اهل‌بیت(ع) نمی‌شده.

شاید کسانی دوست داشته باشند در نسبت خودشان با مذهب، غریبگی و غلط را واسطه کنند؛ خودشان این راه را انتخاب کردند و چاره‌ای نیست.

غریبگی روشنفکران ایرانی البته مآلاً دیگریِ متحجر، مقدس‌مآب و در تاریخ‌ درمانده‌شان را به پرخاش برمی‌کشد؛ و این دقیقاً میزانسن تفکر اسلامی در دوره معاصر است: سنتز متجددانِ غریبه با تاریخ و سنت و مقدس‌مآبانِ غربیه با جامعه واکنون، پرخاش می‌زاید و گفتگو را می‌کُشد.

هنر انسان/ تفکر انقلاب اسلامی این است که در میانه این میدان، الهیات انقلاب اسلامی و انقلابیگری خود را از جاری اهل‌بیت(ع) برداشت کند؛ متجددان با تاریخ و مقدسان با جامعه غریبه‌اند و خشت بر دریا می‌زنند؛ ما اما به گرداب اندریم؛ ما انسانِ مسوول جامعه و تاریخ خویشیم. حضرت زهرا(س) برای ما الگوی آخرین انقلاب جهانی برای عدالت است؛ او برای ما مادر نهضت‌هاست و ما باید در میانه این دعاوی، مسیر الهیاتی خودمان را پیش ببریم.

روزگارِ تراژدی تقابل با تجدد و تحجر را گذرانده‌ایم و در دوره کمدی آنیم؛ کمدی‌ای با میدان‌داری نوشتک‌ها و مناظره‌ها اینفلونسرهای اینستاگرامی و توییتری و منبری‌ها/ روشنفکرهای تلویزیونی.

تابلو «غریبه»؛ اثر حبیب‌الله صادقی به طرزی هوشمندانه به ما می‌گوید غریبگیِ روشنفکران ایرانی و البته غریبگی دیگری‌های مقدس‌شان، بیش و پیش از آن که فکری-فرهنگی باشد، اقتصادی-اجتماعی است.

 

* این یادداشت را در صفحه اینستاگرامم منتشر کرده بودم که به دلیل ریپورت شدن پست حذف شد.

۲ نظر ۱۳ آبان ۹۹ ، ۱۹:۱۳
مجتبی نامخواه

در نشست سوم از سلسله نشست‌هایی که درباره تحلیل هنری و اجتماعی عزاداری‌های محرم 99  و به همت گروه فرهنگ و هنر دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) و اندیشکده راهبردی اربعین برگزار شده، سعی کردم بازتاب مؤلفه‌های دینداری نسل جوان متأثر از انقلاب اسلامی را در مضمامین و ملودی‌های مداحی‌های دهه اول محرم حاج مهدی رسولی نشان داده و تحلیل و نقد کنم. متن زیر بخشی از ارائه آن شب است که در خبرگزاری دانشجو (اینجا) منعکس شده است.

 

تحلیل مداحی های محرم امسال

۰ نظر ۲۳ مهر ۹۹ ، ۲۲:۲۷
مجتبی نامخواه

 

بررسی‌هایی درباره نسبت موسیقی، مذهب و کنش انقلابی؛ و پرسش‌های پیرامون پدیده‌ی «حامد زمانی»

این یادداشت دو سال قبل، در حاشیه یک بحث تحلیلی درباره موسیقی انقلاب نوشته شده؛ در این متن ضمن بررسی نسبت «کنش انقلابی»، «مذهب و دینداری» و «موسیقی»، برخی از آثار حامد زمانی را به نمایندگی از گونه‌های کارهایش، به اجمال بررسی کرده‌ام. یادداشت به دلایلی منتشر نشده بود؛ روزهای اخیر برای تدوین بحثی مشابه دوباره آن را مرور کردم و برای بررسی بیشتر در این‌جا منتشر می‌کنم.

بررسی تطورات کنش انقلابی در دهه اخیر، ما را با یک تفاوت مهم میان کنش انقلابیِ دهه سوم و دهه چهارم مواجه می‌سازد: کنشگری روی‌آور به انقلاب اسلامی در دهه اخیر آهنگین‌تر از دهه سوم است. این انقلابیگری است که موسیقایی شده یا موسیقی است که انقلابی گردیده است؟ تفاوت چندانی ندارد. واقعیت این است که ساخت کنش انقلابی در دهه چهارم، از انحصار و تقلیلِ سیاست‌زدگی‌های خشک و بی‌روح دهه‌ی پیش از آن خارج شده و توانسته تا حدودی قابل توجه، میان ایدئولوژی و ملودی پیوند برقرار کند. این پیوند انرژی‌هایی را در دو سطح اجتماعی و موسیقایی آزاد کرده است. از جمله‌ی بناهایی که با این نیرو ساخته شده است شکل‌گیری موجی نو در تولید موسیقی‌های انقلابی است. نمی‌توان و نمی‌باید از تحلیل و نقد و حتی نقد رادیکالِ این موج و تغییرات غافل بود. هم‌چنان که نمی‌توان سطح تحلیل‌ را به موسیقی و هنر منحصر کرد و زمینه‌ها و تأثیرات اجتماعی آن را نادیده گرفت.

یادداشت حاضر می‌کوشد در مروری گذرا، درکی اجتماعی از موج اخیر موسیقی انقلاب به دست بدهد. از منظر موسیقی نمی‌دانم اما از منظر مطالعات انقلاب، این موج اخیر در موسیقی انقلابی، تأثیر به سزایی در تطور کنشگری انقلابی داشته است. به همین دلیل است که فراچنگ آوردن درکی اجتماعی از این موج، اهمیت و ضرورت می‌یابد. ضرورتی که طی دو مقدمه و نیم‌گام، به احتمال زیاد دست یافتن بدان را آسان‌تر سازد: یکی نیم‌گامی به عقب و طرح و درانداختن این پرسش که «موسیقی در ساخت کنش انقلابی سال‌های منتهی به انقلاب و دهه‌ی پس از آن چه جایگاهی داشته است؟» و تلاش برای پاسخ تاریخی و فلسفی به این پرسش. نیم‌گام دیگر، محدود ساختن بررسی‌های نوشته، به حامد زمانی؛ خواننده و آهنگساز جوانی که از هر سو بدو بنگریم، نمونه، نشانه و شاید پدیده‌ای است از انقلابیگری‌هایِ آهنگین در دهه اخیر.

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۹ ، ۱۷:۴۸
مجتبی نامخواه
این متن را سه - چهار سال قبل در حاشیه برنامه پژوهشی تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی)  نوشتم و به دلایلی منتشر نشد. هدف از نشر اولیه در این صفحه، اخذ نظرات اندیشوران گرامی جهت انتشار نهایی آن است. زمانی که این متن را می‌نوشتم هنوز محصولات چندانی از این پروژه منتشر نشده بود. امروز که به لطف خداوند ده‌ها کتابِ تاریخ فرهنگی اجتماعی در این پروژه منتشر شده؛ همواره تصور می‌کنم و امیدوارم این برنامه یکی از معدود روندهایی باشد که بهبود روایت انقلاب اسلامی را در آینده‌ای میان‌مدت نوید می‌دهد.

بیان مسئله

این نوشته در جستجوی «نسبت تاریخ و علوم اجتماعی در ساحت انقلاب اسلامی» به این پرسش می‌پردازد که: «تاریخ مردمی» انقلاب اسلامی در ساخت و تولید نظریه‌ در علوم اجتماعی ایرانی اسلامی یا علوم اجتماعی جایگزین، چه ظرفیت‌هایی به دست می‌هد؟ به عبارت دیگر میان تاریخ مردمی انقلاب اسلامی و تولید یک رهیافت ایرانی- اسلامی و جایگزین در علوم اجتماعی چه نسبتی برقرار است؟ پاسخ کامل به این پرسش امکان و زمینه‌‌های مبسوط‌تری می‌طلبد اما می‌توان امیدوار بود در حد یک یادداشت، ‌طرح‌واره‌ای از پاسخ به دست بیاید. برای این منظور لازم است دو سطح از بحث را دنبال کنیم: یکی این‌که وقتی از «تاریخ مردمی» انقلاب اسلامی حرف می‌زنیم، از چه چیز حرف می‌زنیم؟ و دیگر این‌که میان «تاریخ مردمی انقلاب اسلامی» و «علوم اجتماعی جایگزین» چه نسبتی بر قرار است؟

۰ نظر ۱۰ مهر ۹۹ ، ۱۹:۵۶
مجتبی نامخواه

تلاش کردم در ابتدای بحثم در جمع طلاب مدرسه علمیه مشکات، توضیحی درباره چیستی افشاگری داشته باشم (موضوع‌شناسی)؛ در ادامه و در گفتگو با حضار درباره برخی احکام، عناوین و حدود  فقهی و اخلاقی افشاگری نکاتی را مطرح کردم. فایل صوتی این جلسه در ادامه قابل دسترسی است.

 

پوستر مبانی افشاگری

 

 


دریافت

۰ نظر ۰۸ مهر ۹۹ ، ۲۳:۵۷
مجتبی نامخواه
این یادداشت را در دی‌ماه 97 نوشته بودم اما در دفتر یادداشت‌هایم مانده بود و منتشر نشده بود. این یادداشت بیشتر به دنبال درآمدی بر درک آینده و نسبت آینده‌نگاری و عدالت‌خواهی است و گذری انتقادی دارد بر رمان زایو، نوشته مصطفی رضایی کلوزی.

درک آینده چگونه ممکن می‌شود؟ در روزگار کنونی و در مواجهه با یک انقلاب چهل‌ساله، بیش از همیشه مسئله‌ی آینده داغ است. با این همه عطش جامعه ایرانی برای پاسخ به پرسش «به کجا می‌رویم؟» کم و بیش بی‌جواب است. درک درست از آینده، مستلزم در دست داشتن تصویر روشنی از «پیش از آینده» یا شرایط منتهی به آینده است. برای درک آینده باید تصویری روشن داشته باشیم از اکنونی که در آن قرار داریم و البته گذشته‌ای که پشت سر گذاشته‌ایم. ما این تصویر روشن را نداریم. مسئله این نیست که وضع کنونی ما روشن نیست؛ بیش‌تر و پیش‌تر از این، مسئله این‌جاست که تصویر ما از وضع کنونی ناروشن و تار است.

درک اکنون اجتماعی‌مان نیازمند دانش اجتماعی و انسانی‌ای است که ما در اختیار نداریم. ما چیزهای زیادی از نظریه‌هایی می‌دانیم که اندیشمندان علم اجتماعی در جهانی دیگر یا بخش دیگر از جهان آفریده‌اند. به همان میزان یا کم‌تر درباره‌ی نقد این نظریه‌ها می‌دانیم و درباره اسلامی‌سازی علوم انسانی نظریه داریم. مسئله‌ی ما و اکنون ما را اما آن ترجمه‌ها و این نقدها درک نمی‌کنند؛ حق هم دارند. موضوع نظریه و نقد نظریه، ترجمه و  اسلامی‌سازی است. اساساً در این دو گرایش فکری، چندان قرار نیست به وضع کنونی‌مان و مسائل آن فکر شود. از باب نمونه امروز جامعه ایرانی با مسئله‌هایِ حزن‌‌آفرینی همچون نابرابری اجتماعی و پدیده‌های شوق‌آفرین همچون امکان اجتماعی- نظامی نابودی داعش مواجه است. چقدر به این مسئله‌ها و این پدیده‌ها توجه نظری شده است؟ خیلی خیلی کم و یا تقریباً هیچ. در شرایطی که از دیدن اکنون‌مان الکنیم، آینده را می‌توانیم ببینیم؟

۰ نظر ۰۷ مهر ۹۹ ، ۰۹:۲۵
مجتبی نامخواه

درباره‌ی کتاب «راز جعبه آینه»

این یادداشت را چهار سال قبل درباره کتاب «راز جعبه آینه‌ها؛ جستاری پیرامون جعبه آینه‌های مزار شهدا» نوشتم ولی به دلایلی در مسیر انتشار باقی مانده بود. درک فرهنگی اجتماعی جنگ کماکان یکی از مهم‌ترین مسئله‌های امروز ماست. قبل‌تر اشاره‌هایی در زمینه درک اجتماعی از شهیدان (این‌جا) و دفاع مقدس داشته‌ام(این‌جا)؛ این یادداشت و یادداشتی که سال‌ها قبل با عنوان بررسی‌هایی درباره نظریه اجتماعی غیر رسمی: مناسبات مطالعات دفاع مقدس و رویکردهای پست مدرن منتشر شده، بیشتر تأملاتی است معرفت‌شناختی و روش‌شناختی درباره درک فرهنگی از دفاع مقدس.

اعتراض چندی پیش رهبر انقلاب به یکسان‌سازی مزارهای شهدا، بار دیگر ماجرای این طرح ویرانگر را داغ کرد. کسانی که تا دیروز با بی‌تفاوتی از کنار این مسئله می‌گذشتند یا حتی عاملیت آن را بر عهده داشتند، به یک‌باره در مقام منتقد تمام عیار این طرح ظاهر شده و اندر مضرات این کار سخنانی بیهوده به هم بافتند. در این میان بازخوانی یک اثر پژوهشی درباره المان‌هایی که در این طرح نابود شده‌اند، خالی از لطف نیست. «راز جعبه آینه» کتابی است که دو نیم سال پیش از این منتشر شده و می‌کوشد مطالعه‌ای نشانه شناسانه پیرامون یکی از قربانیان طرح یکسان‌سازی مزار شهدا، یعنی جعبه آینه‌ها داشته باشد.

کوشش «راز جعبه آینه» رخ‌نمایی و تا حدودی بررسی معنایی نشانه‌هایی است که جعبه‌آینه‌ها یا حجله‌های مزار شهدای دفاع مقدس در صدد انتقال آن هستند. بررسی این معانی و تأمل معرفت‌شناختی-روش‌شناختی در باب چگونگی این بررسی، در زمره‌ی مهم‌ترین مسائل و منبعی برای پاسخ مهم‌ترین پرسش‌هایی است که انقلاب اسلامی در مسیر بازتولید فرهنگی خود با آن مواجه بوده، هست و خواهد بود. ناکارآمدی نهادهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی در انتقال معانی منبعث از انقلاب اسلامی، از جمله پرسش‌ها و چالش‌هایی است که در آینده و در کشاکش گذارهای نسلی، بیش از پیش خود را نشان خواهد داد. این پرسش پاسخ‌هایی کلان و صرفاً نظری ندارد. پرسش از چگونگی انتقال معانی انقلاب اسلامی، از دلِ بررسی انتقال‌های محقق و مؤثر معنایی می‌گذرد. امری که حجله‌ها یا جعبه آینه‌های شهدا می‌تواند یکی از نمونه‌های آن به شمار آید. 

 این یادداشت می‌کوشد انتقال معنا در حوزه دفاع مقدس را با تمرکز بر کتاب راز جعبه آینه مورد بررسی قرار داده و البته پیش از این فرامتنی را بررسی نماید که پژوهش در این زمینه را امکان و ضرورت بخشیده است. بنابراین این یادداشت از سه بخش تشکیل شده است. در آغاز به بستر اندیشیدن درباره جعبه آینه‌ها پرداخته شده است. در ادامه کتاب «راز جعبه آینه» را از نظر گذرانده و در نهایت نیز بر اساس این بستر و این اثر، چگونگی بررسی دفاع مقدس را به بحث گذاشته است.

۰ نظر ۰۶ مهر ۹۹ ، ۲۰:۵۶
مجتبی نامخواه
مطلب زیر محتوای چند استوری است که خانم فاطمه عظیمی‌پسند درباره مطلب تجربه یک «عدالت‌خواهی زنانه» در صفحه اینستاگرام‌شان منتشر کرده‌اند.

تحسینی بر نوشته ایشان دارم و در پی آن تحسین، نقدی. البته نگاه آقای نامخواه گرامی را نسبت به زنان زیاد نمی‌شناسم. اما ابتدا لطفا کامل این پست رو بخوانید.

داخل این متن، حق آزادی و انتخاب آزاد و عادلانه به درستی تبیین شده است. وجود عقل برابر و پی آن، قدرت تشخیص و قدرت ورود به عرصه های اساسی سیاسی برابر و بر مبنای شایستگی ها و مهارت اشخاص بدون در نظر گرفتن جنسیت آنها. گویای اینکه تا زمانی که به زنان و قدرت آنها اعتماد نداشته باشیم و همچنان نسبت به فعالیت های میدانی و عملی زنان ترس و واهمه داشته باشیم، در نهایت امر یعنی نتیجه عینی کار در جامعه اصولگرا، همین آش است و همین کاسه!

۰ نظر ۰۴ مهر ۹۹ ، ۲۰:۳۶
مجتبی نامخواه

یادداشت منتشر شده در صفحه اینستاگرام

🔻بر اساس تعریفی که #محافظه‌کاری_مذهبی و سیاسی تا حدود زیادی برای نیروهای انقلاب جا انداخته، وظیفه یا مهم‌ترین وظیفه زن انقلابی عبارت است از فعالیت در عرصه حجاب و عفاف، خانواده، جمعیت، نقد فمینیسم و حداکثر مباحث موسوم به سبک زندگی. کافی است گشتی در اهالی کار فرهنگی داشته باشیم تا چنین واقعیتی را تأیید کنیم.
  🔻در سخنرانی‌ای که رهبر انقلاب از عقب‌ماندگی در عدالت می‌گویند و به وجود آن اعتراف و اقرار می‌کنند و حتی به خاطر آن از خدا و مردم عذرخواهی می‌کنند؛ در کنار مردان از زنان مؤمنی می‌گویند که به همت آنان این مسئله حل خواهد شد.

🔻امروز دچار نوعی تفکر اسلامی راکد هستیم که کل یوم دوگانه‌ای، دعوایی، شبهه‌ای، احتیاطی چیزی جلوی پای خلق‌الله می‌گذارد که احتیاطاً عدالت‌خواهی نکنند و کارهای دیگری اولویت داشته باشد. بر اساس این برداشت از اسلام، واحد خواهران که جای خود دارد واحد برادران را هم چه به جنگ فقر و غنا؛ وقتی این همه مبانی معرفتی و ولایت و مواسات و مطالبه و سیاست اهمیت و اولویت دارد؟

۰ نظر ۰۲ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۲
مجتبی نامخواه
متن زیر مجموعه پرسش‌ها و نقدهایی است که جمعی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در حلقه مطالعاتی خود پس از بررسی یادداشت کنشگری و مشارکت اجتماعی در ایران آینده؛ مدرسه هفت تپه در این زمینه تدوین کرده‌اند.


1.  اعتراض که معادل protest است، نوعی فریاد است در واکنش به یک اقدام نامطلوب ولی آنچه در تحصن هفت تپه اتفاق افتاد نوعی التماس بود برای پرداخت حقوق. این تفاوت زیادی با جنبش‌های اعتراضی دارد. به نظرتان اینگونه از مطالبه گری التماس گونه حداقلی میتواند موجب باز شدن راه مشارکت جدید باشد؟

۰ نظر ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۵۷
مجتبی نامخواه
مطلب زیر را خانم رها عبداللهی در نقد رویکردِ مطلب کنشگری و مشارکت اجتماعی در ایران آینده؛ مدرسه هفت تپه نوشته و در صفحه اینستاگرام خودشان (اینجا) منتشر کرده‌اند.

هفت تپه مدرسه یا دو واحد اجباری

اعتصاب #هفت_تپه مدرسه نبود؛
یک کلاس جبرانی بود به عنوان واکنش طبیعی عقب‌ماندگی‌ها در مدیریت و مسئله #عدالت!
آیا یک نظام آموزشی با کلاس جبرانی در رشد و پیشرفت موفق خواهد شد؟ یا باید برای تئوریزه کردن مطالبه گری دنبال ایده آل دیگری باشیم؟!
جنبش‌های اعتراضی و به عبارت دقیق تر ناجنبش ها به ویژه اعتراضات صنفی که امروز خود را به عنوان نوع جدید کنشگری اجتماعی در ایران نشان داده اند، اگر چه سیاسیون و مدیران را وادار به دیدن چیزهایی میکند که عمداً یا سهواً نمی‌بینند و در عمل راه دیگری برای این وادارکردن وجود نداشته، اما تثبیت کننده یک روال معیوب هستند. روالی که در آن، همه عادت می‌کنند مطالبات را با اعتراض خیابانی وصول کنند. همه یعنی مردم، مدیران، سیاسیون...
کنش اعتراضی خیابانی مشابه ۷۰ روز اعتصاب کارگران هفت تپه یک راه حل اورژانسی است نه کشف و تجویز راه درمان!

۰ نظر ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۰۲
مجتبی نامخواه
مطلب زیر را خانم زهرا محسنی‌فر در نقد مطلب کنشگری و مشارکت اجتماعی در ایران آینده؛ مدرسه هفت تپه نوشته و در صفحه اینستاگرام خودشان (اینجا) منتشر کرده‌اند.

نقد مطلب هفت تپه

چند نکته در باب عدالت‌خواهی و مطالبه‌گری در موضوعاتی نظیر #هفت_تپه :
۱- ارتباط مجلس با بدنه‌ی کنشگران اجتماعی برای شناخت و لمس مشکلات و سیاست‌گذاری‌های کلان برای رفع ساختاری عوامل فساد و ناعدالتی ضروری‌است اما نباید به رویه‌ای برای حل مورد به مورد مشکلات تبدیل شود. اینکه حل مشکل کارگران یک شرکت، کارویژه‌ی نمایندگان مجلس می‌شود، از لحاظ انسانی و وجدانی قابل قبول اما از لحاظ ساختاری و حاکمیتی ضعف بزرگی است. اینکه بخشی از حاکمیت وظیفه خود را انجام ندهد و بخش دیگر به ناچار آن را گردن بگیرد، صرفا برای شرایط اضطراری قابل تجویز است.
۲- عدالت اجتماعی از طریق تشکیلات ساختاری محقق می‌شود، نه از طریق ضریب دادن به کنش‌های اعتراضی ضدساختاری. تنها توجیهی که می‌تواند عدالتخواهان را پشتیبان حرکت‌های اعتراضی خیابانی قرار دهد، فقدان بسترهای ساختاری عدالت‌گستری اجتماعی است. همان توجیهی که اضطرار را مجوز اکل میت می‌کند. در ماجرای هفت تپه اعتراض تنها راه پیش رو بود.

۰ نظر ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۵۵
مجتبی نامخواه