پیشرفت به مثابه پرسش
انتشار متن موسوم به سند پایه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، پیش و بیش از آنکه به محتوایِ متن خود دلالت دهد، به فرامتنی ارجاع داد که نشانگر مسئلهبودگی چگونگی پیشرفت در وضع کنونی ماست. پیش از این، شاید حدود سه دهه قبل، پرسش از چگونگی پیشرفت در کلیت خود، به میزان کنونی مسئله عمومی نبود. ما در زمینه پیشرفت طی دو سه دهه اخیر از سطوح صرفاً پراتیک عبور کرده و به موقعیتی رسیدهایم که در آن پیشرفت وجهی پرابلماتیک یافته است. ممکن است در پاسخ به مسئلهی چگونگی پیشرفت، راه را به خطا رفته باشیم؛ همچنانکه در مواردی این چنین است. مهم اما قرار داشتن در موقعیتی است که هستیم، موقعیت پرسش از چگونگی پیشرفت.
ما در موقعیت پرسش از پیشرفت هستیم؛ این مهمترین فرامتنی است که مباحث شکلگرفته حول متن منتشر شده، ما را به آن توجه داده است. دیگر آنکه مهم است به یاد داشته باشیم پرسشگاه اگر چه یک ایستگاه است اما ایستگاه، محلی برای توقف طولانی نیست؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم، نه چندان دیر، بلکه بسیار زود و زودتر از آنچه فکر میکنیم، از این موقعیت عبور خواهیم کرد. سازوکارهای حاکمیتی، جامعه و نخبگان، سه دهه پیش در موقف پرسش از چگونگی پیشرفت نبودند و سه دهه بعد نیز در موضع پرسش نخواهند بود. این که منزل بعدی کجاست، تا حدود زیادی بستگی دارد به پاسخی که در این مرحله به پرسش کنونی از چگونگی پیشرفت میدهیم. پاسخ اگر «چه باید کرد؟»های موجود را چاره کند، گامهای بعد رو به جلو و بر اساس این پاسخها شکل میگیرد. در غیر این صورت سیری قهقرایی و بازگشت به موقعیتی که بار دیگر پیشرفت، فارغ از نظر، موضوع عملهای بینظر باشد، دور از انتظار نیست.
متن منتشر شده تا چه میزان پاسخ به پرسش از چگونگی پیشرفت پاسخ میدهد؟ بخشهایی از متن، به کلی با فرامتن مذکور و سیر تجربه نظری جامعه ایرانی بیگانه است: «تحقق ارزشها موجب پیشرفت دنیوی و سعادت اخروی است». این جمله اگر گزارهای بود نوشته شده در صفحات جزوهی نویسندگان مذهبی دهه سی و چهل؛ احتمالاً یک گزاره بیربط نبود؛ اما نگاشتن این جمله و انبوهی از جملات مشابه در متنی که پس از چهل سال تجربه جامعهسازی و حکمرانی، مدون شده و از قضا در پی ارائهی الگو است، بیشک امری غریب است.
تدوین متن سند پایه الگوی پیشرفت، آنچنان که طراحان آن توضیح دادهاند مستظهر به یک دهه مطالعه و دهها متن و نوشته است. به علاوه انتشار این سند انبوهی از گفتارها و نقدها را برانگیخته است. نقطه مشترک قریب به اتفاق آن مطالعات و این نقدها، نادیده گرفتن چهار دهه تجربه انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی در دهه چهارم خود به مسئلهبودگی پیشرفت رسیده است. تکوین این مسئله به تجربههای متعدد موفق و البته ناموفقی تکیه دارد در طول این مدت آزمودهایم. از تجربه پیدایش نهادهای انقلاب اسلامی به عنوان پدیدههایی بیسابقه در زمینه بسط حضور مردم در عرصهی پیشرفت، تا افول، انحلال و اضمحلال برخی این نهادها، از تجربهی پیشرفت در برخی رشتههای دانش تا تجربهی بازتولید الگوهای بانک جهانی در برنامههای پنجساله توسعه و دهها و دهها تجربه کامیاب و ناکام در زمینه پیشرفت؛ در کدام مطالعه و متن پیشین این تجربه تدوین شده است؟ کدام بندهای متن منتشر شده ناظر به این تجربه است؟ و دست آخر آنکه کدام نقدِ منتشر شده به این سند، به فقدان توجه به این تجربه، توجه داده است؟ طرفه آنکه در بیانیه اخیر رهبر انقلاب، در به دست دادن چشماندازی از چه باید کرد در دهه دوم، بیش از هر چیز به تجربهی گام اول ارجاع داده شده است: در روششناسی چگونگی پیش رفتن در آینده، بیش از انتزاعیات و انشاهای بیحاصل، تجربهی حاضر با همه کامیابیهای کمنظیر و کاستیهای بینظیرش اهمیت دارد.
* بخشی از دیباچهی پروندهی الگویی برای تدوین الگوی پیشرفت، منتشر شده در مجله علوم انسانی اسلامی صدرا، شماره 26 و 27، پاییر و زمستان 1397