گفتاری پیرامون معنا و انواع محافظهکاری در ایران
مبحث ارائه شده در چهارمین دوره انسان انقلاب اسلامی، 9 آبان 1398، تهران، حسینیه هنر
لینک فایل صوتی در تلگرام
https://t.me/tabagheh3_ir/227
متن به زودی...
پ.ن:
بیش از بیست مطلب پیشین این وبلاگ که یا به کلی درباره محافظهکاری هستند و یا درباره این مسئله نکاتی دارند. (اینجا)
پینوشت:
گزارشهایی از متن و حاشیه اردوی جامعهبینی
طی یکونیم دهه اخیر که با سقوط صدام، بار دیگر آیین پیادهروی اربعین رونق گرفته است، عالَم اسلامی و بهویژه شیعی، پدیدهای گسترده و بیسابقه را مشاهده و تجربه میکند؛ رویدادی که در چند سال اخیر، از بزرگترین آیین جهان اسلام، یعنی حج، نزدیک به ده برابر گستردهتر شده است.
به دلیل بزرگی این پدیده است یا دلایل دیگری دارد، هرچه هست، این رویداد توانسته در حاشیه فضاهای حوزوی و آکادمیک، توجهاتی را به خود جلب کند. این توجهات بهویژه در نیمدهه اخیر گسترش چشمگیری یافته و به تولید و تولد یک حوزه مطالعاتی منتهی شده است. در شرایطی که بیتوجهی به پدیدهها و مسائل جاری، کموبیش سنت رایج محافل حوزوی و آکادمیک است، تولید دهها مقاله و کتاب و برگزاری سخنرانی و کنگره درباره یک رویداد در جریان، میتواند یک گام به پیش تلقی گردد. اگرچه میتوان چنین حدس زد که خاستگاه حجم انبوهی از مطالعات اربعین، بسترهای وجودی و بروکراتیک فراهمشده باشد و بهوضوح میتوان دید بسیاری از آنچه در عداد مطالعات اربعین دانسته میشود، یکسری گزارههای ماقبل مطالعه یا خطابههایی هستند که از کرسی دانش القا میشوند. بااینهمه نمیتوان اصل توجه اندیشوران و تحلیلگران به یک پدیده انضمامی را بهمثابه یک ظرفیت تلقی، و از آن استقبال نکرد.
تأملی بر آیین اربعین بهمثابه یک جنبش
[متن تفصیلی]
اربعین را نباید بهمثابه یک اَبَرآیین (آیین بزرگ) ببینیم؛ اربعین یک فراآیین (فراتر از آیین) است. رویدادهای رویداده در فرایند اربعین، در عین معهود و مسبوق بودن در دیگر آیینهای حسینی، فراتر از آن است که در چارچوب یک مناسک آیینی بگنجد. ما در پدیده اربعین با رویدادهای بدیع و خارقالعادهای مواجهیم که لبههای آن از ذیل مفهوم مناسک آیینی بیرون میدود. این وجه تمایز و پدیدهگونگی، به ما اجازه میدهد که از «جنبش اربعین» سخن بگوییم. احتمالاً با ضمیمه کردن مفهوم «جنبش» به «آیین»، بتوانیم سهم بیشتری در مشاهده و تحلیل رویدادهای پدیده اربعین داشته باشیم. ما در پدیده اربعین، با یک آیین جنبشگونه و بلکه یک جنبش آیینگونه مواجهیم؛ با یک حرکت بینافرهنگی، فراقومی، فراملی، فرامذهبی و حتی فرادینی و انسانی که در عین وجوه بزرگداشتگونه و تجلیلگرایانه نسبت به رویداد عاشورا، واجد سلسله ابعاد و اهدافی است که یکسره امروزین است.
مقدمهای د رباره ریشههای ناکنشگری ما
در حاشیه متن و فرامتن نقد سریال عروس تاریکی (بوی باران)
خلاصه مطلب:
- از یک منظر، دست کم در شرایط کنونی ما، پاسخ به پرسشِ «مهمترین مسئله اجتماعی ما چیست؟»، یک کلمه بیشتر نیست: «جامعه». جامعه ما در کلیت خود، تا اطلاع ثانوی مهمترین مسئله اجتماعی ماست. مسئله ما این است که یک محافظهکاریِ جدید، که یکسره فعال و البته تمامیتخواه است، در صدد انقیاد و ناکنشگری اجتماعی ماست؛ سریال «عروس تاریکی» یک از بهترین متونی است که تاریکی این نگرش را باز مینمایاند. از این جهت تحلیل این سریال، معبر قابل توجهی به دست میدهد به مهمترین مسئله اجتماعی روزگار ما.
- ترانه (ناصری) و نقش مکمل او، سهیل (کریمی)، به خوبی کنشگران طبقه متوسط جامعه ما را بازتاب میدهند. سرنوشت این دو نقش و اقداماتشان، جانمایه و هسته اصلی حرف سریال است.
- مسئله اصلی این هسته اصلی آن است که در سر جمع خود، این دو کاراکتر کنشگر یکسره شکست خورده نشان میدهد؛ آنهم بدترین نوع شکست. ترانه و سهیل با تمام تفاوت سطح کنشگری خود در یک چیز مشترک هستند: آنها علیرغم صدق نیت و حسن فاعلی، حسن فعلی ندارند و از لحاظ فعلیت و عاملیت، نادانسته در طرح باندهای بزرگ مافیایی فعالیت میکنند.
- سریال در هسته مرکزی معنای خود، حامل یکی از مهمترین و محبوبترین ایدههای محافظهکاری ایرانی: کنشگری اجتماعی هر چند به ظاهر خیر است اما نادانسته در دامن شبکهای مخوف، مخفی و پیچیده از شر عمل میکند. اگر چنین است، چه باید کرد؟ آیا کنشگری و عدالتخواهیِ خوب امکان دارد؟ پاسخ سریال مثبت است. در اینجا محافظهکاری عدالتخواه به مثابه یک محلل عمل میکند. کنشگری عدالتخواهانه امکان دارد اما تنها و تنها در حیطه اختیارات نهادهای رسمی حافظ نظم (نیروهای امنیتی و قضایی) است؛ اگر این نیروهای رسمی نظم به درستی عمل نکنند، آن وقت چطور؟ آن وقت هم «تو چه کارهای» درست است؟ تصویر سریال از ناکارآمدی و الکن بودن بازپرس و نیروی انتظامی، طرح کننده این سطح از پرسش است: اگر در وضعیت طبیعی، کنشگری اجتماعی و قسطخواهانه (ترانه و سهیل)، به دلیل ناآگاهی کنشگران اجتماعی از ابعاد پرونده، منتهی به بازیخوردن در طرح یک شر بزرگتر میشود؛ آیا در صورت ناکارآمدی نهادهای رسمی قضایی و امنیتی، کنشگران اجتماعی حق دارند به مقابله با بیعدالتی بپردازند. پاسخ باز هم منفی است. بوی باران از خاستگاهی برخاسته که هرگونه کنشگری اجتماعی را ممتنع، بیفایده و یا دارای تأثیرات منفیِ نادانسته جلوه میدهد.
- آنچه در فرامتن نقدِ عروس تاریکی رخ داد، خود نشانهای است از اهمیت این سریال. این سریال نماینده روح حاکم بر صداوسیما است. محافظهکاری ایرانی از صداوسیما برای منفعل کردن طبقه متوسط استفاده میکند و این سریال خامدستانه از این اراده پرده بر میدارد. صداوسیما دانشگاه محافظهکاری است.
- همدستی میفروش و محتسب، صداوسیما را به ساختاری متصلب و در مرز فروپاشی تبدیل کرده است.
- عروس تاریکی سریالی است که سه مرتبه در مراجع مسئول صداوسیما رد شده ولی با دور زدن این ساختار قانونی در مسیر ساخت قرار گرفته است. طبیعی است در نقد آن باید به جز نقد متن، اشارهای نیز به فرامتن به وجود آورنده این مانیفست محافظهکاری داشت. همین اشاره اما کافی است تا کسانی در حد و حدود یک استاد جامعهشناسی سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه به انتشار چتهای خصوصی بپردازند! یا آن دیگری که روزی وزارتخانه فرهنگ این مملکت را اداره میکرده، شهادتنامه بنویسد! یا آن دیگری که بیشترین کلیگوییها در زمینه تمدن اسلامی را به نام خود ثبت کرده، از عرشی که خود به نام علوم انسانی اسلامی ساختهاند فرود آید و با استناد به چتهای خصوصی منتشر شده مطلب بنویسد! و گویا این قصه همچنان ادامه دارد.
متن کامل در ادامه مطلب ...
در حاشیه چهارمین تجمع چند وقت اخیر علیه خصوصیسازیها
روز گذشته برای چهارمین مرتبه طی چند ماه اخیر، جمعی از جوانان انقلابی در اعتراض به روند خصوصیسازیها تجمع کردند. حالا وزارت اقتصاد و امور دارایی، سازمان خصوصیسازی، دولت و قوه قضاییه؛ اگر نگوییم صدای اعتراض علیه خصوصیسازیها را شنیدهاند. به علاوه طی کمتر از سه ماه اخیر دو بار در عالیترین سطح کشور، رهبر انقلاب در سخنرانیهایی عمومی و در دیدار با جوانان، حرکتهای اعتراضی علیه خصوصیسازی را تایید کرده (1/3/1398) و به تصریح از مخالفت خود با خصوصیسازیها سخن گفته و تأکید کردهاند که ایشان نیز منتقد و بلکه «مهمترین منتقد عملکردها» در زمینه خصوصیسازی هستند. (16/5/1398) با این همه خصوصیسازیها، با روندی کم و بیش مشابه گذشته ادامه دارد و متوقف نمیشود.
مسئله چیست؟
تجربه تاریخی و اجتماعی پنجاه سال اخیر ما میگوید، آنچه امام گفت همان میشود. شاید کمی زمان ببرد اما زمانهای فرا میرسد که بسیجی و حزباللهی، فراتر از راننده اسنپ و فراتر هر مسئله فرعی دیگری، به مخالفت با پولپرستی و مقابله با طبقه مرفه جدید بیاندیشد. یقین معنوی به جای خود، تجربه عینی نشان داده آن عصری که نیرو انقلاب و مسئلههایش فراتر از این باشد، آن عصری که انسان بسیجی فراتر از وضع موجود، انسان خمینی و انسان خامنهای باشد، فراخواهد رسید.
آن عصرِ فراتر فراخواهد رسید و این چند جوان بسیجی، که حالا مورد امنیتی و قضایی دارند؛ آن تجمع کوچکی که چندی قبل برقرار شد و برای اولین بار کارگران و طلاب و دانشجویان، شانه به شانه هم علیه آنچه خصوصیسازی میخوانندش، شعار دادند؛ همگی مبشرانِ تنهایِ آن عصر فراتر هستند در زمانهی ما.
«جنگ فقر و غنا» به مثابه یک نظریه و چارچوب مفهومی، تعریفِ منحصر به فردِ انقلاب اسلامی از نابرابری اجتماعی را بازتاب میدهد.