بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
همه کسانی که زمانی از زندگی خود را صرف فکر کردن و انتشار آن میکنند نیازمند آن هستند تا همواره همه گفتهها و نوشتههای خود را برای تکاملبخشیدن به استدلالهاشان و برای مراقبهای مستمر پیش روی خود داشته باشند؛ چه بهتر که این آرشیو جامع پیشروی مخاطبان آن نوشتهها باشد. نوشتن گونهای از اندیشیدن و تلاشی برای رشد کردن است. وقتی همه آنچه گفته و یا نوشتهایم را یکجا پیشروی خود و مخاطبانِ اندک یا بسیارمان داشته باشیم، گنجینهای در اختیار داریم که کمک خواهد کرد حرف تکراری، بیهوده، تأمل نشده و یا متناقض نزنیم. مخاطبانی خواهیم داشت که ممکن است زیاد نباشند اما نقدها، ناهمخوانیها و کاستیهایمان را تذکر خواهند داد و با چنین امکان و وضعیتی، فرصت رشد و تکامل خواهیم داشت. در این تمام این دهسال، این وبلاگ این پنجره سرد و بیروح برای من چنین کارکردی نیز داشته است.
طی یک سال اخیر، به رغم تلاش برای حفظ وبلاگ طبقه سه به عنوان آرشیو جامع نوشتههایم، برخی متنها را در صفحات مجازیِ پلتفرمهای اجتماعی منتشر میکردم که فرصت بازنشر آنها در وبلاگ دست نمیداد. احساس میکنم این کار لازم است چرا که شبکههای اجتماعی، حتی اگر صفحاتی که ایجاد میکنیم پایدار باشد، امکان چندانی برای آرشیو، انباشت و بازیابی مضامین، مفاهیم و استدلالها ندارد. به همین خاطر تلاش میکنم به مرور گزیده به نسبتطب جامعی از گفتهها و نوشتههایم در اینستاگرام، تلگرام و توییتر را تحت عنوان «بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی» در این وبلاگ بازنشر و بایگانی کنم. این نوشتهها در بخش موضوعات و کلمات کلیدی با همین عنوان قابل دسترسی است.
عدالت/ مواسات از جمله دوگانههایی بود که در سال اخیر برکشیده و مطرح شد. چند ماه پیش به دعوت و ابتکار برگزارکنندگان برنامه اینترنتی محفل دال با حجت الاسلام و المسلمین علی مهدیان در اینباره گفتگو کردیم. فایل کامل گفتگو در صفحه آپارات دال قابل دسترسی است. در ایتدای سال 1399 هم یک گفتگویی با اینستاگرامی با صفحه جنبش عدالتخواه دانشجویی داشتم که بخشی از آن در صفحه اینستاگرام این جنبش قابل دسترسی است.
دریافت فایل کامل گفتگو از آپارات
چندسالی است که اختلاف اصولگرایی و امت حزبالله هرچه بیشتر رو به واگرایی دارد. این اتفاق البته نه از طرف اصولگراها و نه از طرف حزباللهیها بیپاسخ نمانده و هرکدام راهی را برگزیده اند. برخی حزب اللهیها راه نجات را تنها در پیوستن به قواعد بازی اصولگرایان دیدند و برخی اصولگراها نیز البته سعی کردند جوانان حزباللهی را در ظاهر بازی شریک کنند.
یکی از دیگر روشهای پیشنهادی و شاید به ظاهر انقلابیترینشان، پس زدن کامل اصولگراها و ازآن طرف حضور اجتماعی حزباللهیهاست. این ایده، شکلگیری اصولگرایی را صرفا ترفند محافظهکاران راست برای بازسازیشان میداند. پس ازآن، کنش انقلابی انتخاباتی را به دو دسته انقلابمحور و قدرتمحور تقسیم کرده و حرکت ذیل اصولگرایی را کنش قدرتمحور میخوانند و معتقدند باید کنش انقلابمحور داشت؛ و برای نمونه شروع را از احساس گناه در رای دادن به لیستهای اصولگراها میداند.
مسئله از همینجا آغاز میشود، از تعریف کنش انتخاباتی انقلابی. علیرغم برخی حزباللهیها که راهحل را در پوست اندازی اصولگراها از طریق اصلاحات روشی و جایگزینی جوانان بجای پیرمردهای کارکشته میدانند، و قاعدتا کنش مقتضی را اختیار کرده و میکنند و بعضا به نتایج مثبتی نیز رسیدهاند؛ منتظران مرگ اصولگرایی دست روی دست گذاشته و ثانیه شماری میکنند. آدم یاد مارکسیستهایی می افتد که نجات بشریت را در براندازی بورژوازی جستجو میکنند ولی نشستهاند که ساختارهای دنیای سرمایهداری به پرولتاریا آگاهی طبقاتی بدهد و ناگهان انقلاب سوسیالیستی به وقوع بپیوندد.
جناب نامخواه در یادداشت بسیار خوبی به تحلیل سخنان اخیر رهبری پرداخته است. (اینجا)
پاراگراف اول با توصیف دقیقی از نگرشهای مختلف به مسئلۀ عدالت آغاز میشود و در ادامه هم به نکات مهمی مثل #فقر_مفهومی در زمینۀ عدالت میپردازد.
اما نکته اینجاست که ایشان در هنگام تشخیص مصادیق و افراد، شاید به خاطر تأثیر یکسری گرایشات و تعلقات احمدینژادی، دچار اشتباهاتی میشود که از ایشان مورد انتظار نیست و از خوانش منصفانۀ سخنان دور میشود.
خیلی دوست داشتم یا حضوری یا تلفنی مطرح کنم که پاسخهای شما را هم بشنوم. اما به اجمال:
مهمترین بحث من سر این بود که در این مقاله طوری فرموده اید که انگار تفاوت اندیشه انقلابی با دیگر اندیشه های معاصر نه تفاوت در محتوا بلکه در جهتگیری عملی آنهاست آنچنان که امام به تحول اجتماعی مبتنی بر تحول انسانی می اندیشید و بر این اساس عمل کرد و دیگران صرفا به دعوت و نه قیام اندیشیده اند.
گفتوگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه: بخش دوم (اینجا)
سیدجواد نقوی، روزنامهنگار: در ادامه گفتوگو با حجتالاسلام مجتبی نامخواه، پژوهشگر دانش اجتماعی مسلمین و مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم(علیه السلام) پس از بحث تفسیر لحظه انقلاب و ربط تفکر و عمل انقلابی، به تفکیک اسلام سیاسی و اجتماعی، ایده آگاهی عمومی و تقابل آن با ایده مهندسی اجتماعی و نیز تز اسلام علیه اسلام پرداختهایم. بخش نخست این گفتوگو در صفحه اندیشه «فرهیختگان» 99.12.6 به چاپ رسید و اینک بخش دوم و پایانی این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
گفتوگوی«فرهیختگان» با مجتبی نامخواه پیرامون عمل و تفکر انقلابی - بخش نخست
در موقعیت تاریخی و اجتماعیای نیستیم که لحظه انقلاب را تفسیر کنیم
سیدجواد نقوی، روزنامهنگار: در گفتوگو با حجتالاسلام مجتبی نامخواه، پژوهشگر دانش اجتماعی مسلمین و مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم(علیه السلام) به بحث از تفسیر لحظه انقلاب و ربط تفکر و عمل انقلابی پرداختهایم. بخش نخست از متن این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
یکی از مسائلی که با آن مواجهیم، تفسیر «لحظه انقلاب» است. عدهای لحظه انقلاب را اتفاقی قدسی میبینند و عدهای نگاهی جامعهشناختی و عدهای نگاه تاریخی دارند. امروز تفسیر لحظه انقلاب از جهتگیریهای سیاسی و منافع و تلقی دستههای سیاسی هم فارغ نیست. برای این مساله چه باید کرد؟! آیا میشود وحدتی تفسیری برای آن پیدا کرد؟ یا باید تفاسیری را که تا امروز وجود دارد، نقد کرد و باب جدیدی گشود؟
آنچه عجیب است تفسیرهای متعدد از لحظه انقلاب نیست بلکه اصل تفسیر لحظه انقلاب است که دست کم امروز میتواند برای ما عجیب باشد. در سالهای اخیر تلاش زیادی داشتم تا تحلیل امام(ره) از انقلاب اسلامی را بیشتر بفهمم. عقیده دارم امامخمینی در تحلیل انقلاب فقط رهبری کارگزاران تغییر متمایز 57 را برعهده نداشت بلکه توانست تفسیری متفاوت از نظم و انقلاب و جامعه و تغییر داشته باشد و این تفسیر متفاوت بود که درنهایت به انقلابی متمایز منتهی شد. زیر و زبر تمام صحیفه و آثار امام (ره) را جستجو کردهام تا متوجه شوم امام چه درکی از انقلاب بهطور اعم و انقلاباسلامی بهطور خاص و بالاخره بهنحو اخص از «انقلاب اسلامی ایران» داشته است؟ به نتایجی رسیدهام که چهار مفهوم کلی «اسلام انقلابی» و «انقلاب اسلامی» و «انسان انقلابی» و «انقلاب انسانی» میتواند ادبیات امام خمینی را صورتبندی کند. با این همه در تمام جستوجوهایم تصویر و تفسیر لحظه انقلاب از زبان امام غایب بود. یعنی امام تقریبا توضیح جامعی درباره هر چهار مفهوم و مرحلهی سیر انقلاب داشت و یک سیر مفهومی و تاریخی جامعی را شکل داده بود ولی تفسیر لحظه انقلاب در این تحلیل به نوعی غایب است.