حزب الله پیشرو؛ حزبالله پیرو
حزب الله پیشرو؛ حزبالله پیرو
«انتخابات» همزاد و از سنخ «انقلاب» است. این همبودگی به این معناست که انتخابات می تواند محملی باشد برای بازتولید انقلاب. حزبالله (به مثابه نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی) میتواند انتخابات را به بستری برای بازتولید انقلاب اسلامی بدل سازد. «طرح» و «تذکر» دادن آرمانهای انقلاب و انسجام و مهندسی مجدد «سرمایهی اجتماعی» انقلاب اسلامی، از مهمترین بسترهای بازتولید انقلاب از مسیر انتخابات است.
مهمترین و به جهاتی دشوارترین مسئلهی کنونی ما، فهم نسبتی است که با انقلاب اسلامی داریم. جهان طلبگی، همانطور که میدانیم، به لحاظ تاریخی و اجتماعی در هیئت و وضع متمایزی نسبت به انقلاب اسلامی قرار دارد. این وضعیت متمایز، این نسبت را مهمتر و فهم آن را دشوارتر میسازد. هدف این بحث برداشتن گامهای است اگر نه در مسیر حل این مسئله، که دستکم در راستا طرح آن.
ورود به عرصهی پرسش از نسبت طلبگی و انقلاب اسلامی به مقدماتی نیاز دارد که از آن میگذریم؛ هم به جهت اختصار هم به جهت آمادگیهای گستردهای که همواره در این زمینه وجود داشته و اخیراً تشدید هم شده است. نشانهی این آمادگیها پرسشهای مبارکی است که اخیرا خصوصا میان طلاب جوان در اینباره مطرح شده است. این نشانهها میتواند مایهی امید باشد. مایهی امیدی باشد برای برآمدن «طلاب جوان» به مثابه یک جنبش تأثیرگذار معطوف به آیندهی حوزهی علمیه. گرانیگاه نابودی این امید اما آنجاست که یک عقبه سازوارهی معرفتی متقن و منسجم برای تفسیر و بازتولید معنای این نشانهها و نیز مفاهیم مورد نیاز این جنبش شکل نگیرد. اگر این بازتولید معرفتی و معنایی صورت نگیرد طبعا تحرک اجتماعیای هم در پی نخواهد بود؛ همچنان که کم نیستند اندیشههایی که مایلند فرصت تفسیر این نسبت را برای بسط اندیشهی خود به دست بیاورند.
فهم نسبتی که ما به عنوان یک «طلبه»با «انقلاب اسلامی» داریم امری است سهل و ممتنع. سهل است چرا که کافی است دو طرف این نسبت را بازشناسی کنیم؛ بنابراین پرسش از چیستی «طلبگی» و «انقلاب اسلامی» دو پرسش فرعی ماست و به ما کمک می کند که در نهایت به پاسخ پرسش اصلیمان، که فهم نسبت امام خمینی و طلبهی انقلاب اسلامی است برسیم.*
موسسه گفتگوی دینی وحدت برگزار می کند:
هشتمین جلسه از سلسله دروس «جریان شناسی فکری جهان اسلام» با موضوع «اندیشه
معاصر مسلمین و مساله تغییر: سه گانه اصلاح، احیا و انقلاب» با سخنرانی
حجت الاسلام مجتبی نامخواه پژوهشگر دانش اجتماعی مسلمین
زمان: دوشنبه 19 بهمن 1394 بعد از نماز مغرب و عشا
مکان: قم- خیابان 45 متری عمار یاسر- کوچه5- پلاک 39
فقه سیاسی در تشریح نظم سیاسی مورد نظر اسلام، تواناییهای بسیاری داشته و دارد، اما پس از تثبیت نظام سیاسی جایگزین، نوبت به جامعه سازی میرسد. دهۀ دوم هنگامهای است که جامعۀ ایرانی میکوشد، خود را در درون و دوران نظم سیاسی پس از انقلاب بازیابد. اگر دهۀ اول دهۀ تفوق و چیرگی امر سیاسی بود، در دهۀ دوم، امر اجتماعی برتری دارد و پرسشها را شکل میدهد. اما در اینسو پاسخها سیاسی است؛ زیرا تنها ذخیرۀ فعال فقه اجتماعی به معنای عام، فقه سیاسی است.
*خلاصه:
*می گویند تا 84 یک جورهایی مسیر لیبرالیسم را میرفتیم. الآن باید مسیر سرمایهداری را برویم که به یک طبقه متوسط به ایجاد بشود؛ بعد این طبقه متوسط همه معادلاتی را که ما در حوزه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی میخواهیم را رقم میزند.
*این اتفاقی است که ما بچه حزباللهیها مخصوصاً در سطح فکری و گفتمانی برای آن باید فکر بکنیم چون برای چنین مواجههای آماده نشدهایم. ما برای این آماده نشدهایم که با سرمایهداری مواجه بشویم. برای این تربیت شدهایم که با بحثهای نظری سکولاریسم و لیبرالیسم و اینها مواجه بشویم در حالی که مواجههی کنونیمان یک تفاوتهایی دارد.
*وقتی امام خمینی بحثهای اسلام ناب و اسلام آمریکایی را مطرح میکردند، با امام قهر کردند. اعتقاد داشتند اینها یکسری حرفهای تبلیغاتی است. چه کسانی؟ همان محافظهکارانی که بعد ما پذیرفتیم آنها به عنوان ستونهای فکری ما باشند. واقعیت این است که ما با فضای محافظهکار و فضای سنتیای که این بحثها را التقاطی میدانسته و میدانند رودربایستی داریم. صورت سیاسی این رودربایستی همین چیزی است که به آن میگوییم اصولگرایی و این مانع تحرک ما در برابر این مسیر جدید است.
* این که ما این طبقه مرفه را نمیبینیم؛ اینکه نمیتوانیم این تغییر و این شیفت بزرگ از روشنفکری چپگرای دهه هفتاد و هشتاد به منورالفکری متأخر دهه نود را ببینیم و تحلیل بکنیم، اینکه نمیتوانیم متناسب با آن جواب تولید بکنیم؛ نمیتوانیم متناسب با آن واکنش بلکه کنش تولید بکنیم، همهی اینها به این ریشههای فکری ما برمیگردد. عرض کردم. بعضی از جریانهای سیاسی ظرفیت نیروهای انقلاب را مصادره کردهاند. باید برای این یک فکر اساسی بکنیم.
دانلود متن ویرایش شده این بحث در قالب یک جزوه دریافت
متن کامل در ادامه مطلب...
پینوشت:
* متن فوق تحریر گفتاری است که در یک نشست ارائه دادهام؛ منتشر شده در حق ؛ رجانیوز
*مطالب دیگری که طی سالهای اخیر درباره «طبقه مرفه جدید» داشتهام:
1.عملکرد و روش امام علی (ع) در مبارزه با طبقه ی مرفهین به وجود آمده از دل نظام صدر اسلام
(تیر 1389)
2.کارآمدی برای پیشرفت؛ کارآمدی برای عدالت (فروردین 1392)
3.تنگه احد مصاف با تکنوکراتها(اردیبهشت 1392)
4.مفهوم طبقه مرفه جدید و مخالفانش(مرداد 1392)
5.واقعیتهای فرامتنی قراردادهای IPC و سکوت علوم اجتماعی(آذرماه 1394)
6.الهیات سازش (آذرماه 1394)
7.درآمدی بر جامعهشناسی «طبقه مرفه جدید»: تصویر و تفسیر فتنه(دی 1394)
1. فتنه صرفاً شبههی اعتقادی نیست تا راه مقابله با آن برگزاری حلقههای معرفتی باشد؛ همچنان که صرفاً یک امر سیاسی یا یک پروژهی امنیتی هم نیست. فتنه یک امر اجتماعی است که گرچه ابعاد یا زمینه های معرفتی، سیاسی و امنیتی هم خواهد داشت، اما واکنش اصلی در برابر آن صرفا کنش اجتماعی است. به علاوه کنشهای سیاسی و امنیتی اهالی خاص خود را دارد و بسط آن به عرصه عمومی به شدت عرصهی امر اجتماعی را تنگ خواهد کرد.
.
ایام عزاداریهای محرم و صفر امسال پایان یافت اما موضوع مهمی در این ایام و پیرامون تفسیر قیام امام حسین(علیهالسلام) جلوه نمود که نمیتوان آن را فراموش کرد. ما به پردهی جدیدی از تلاشها برای تأویل عاشورا برخوردیم؛ به الهیات سازش.
وقتی از الهیات سازش حرف میزنیم، دقیقا از چه چیز حرف میزنیم؟ الهیات سازش به معنای کنار آمدن با ظلم در سطوح مختلف با دلیلی الهی و به معنی مستند ساختن سازش و کرنش در برابر سطوح گوناگونی از ظلم به سیرهی انسانهای الهی است. این خطی بود که در این ایام به صورتی آشکار در بیانات رهبر انقلاب نقد شد؛ ولی با پایان این ایام پایان نمییابد. این خط الهیاتی اهل خود را دارد و در موضوعاتی جدید تجلیهای تازهای خواهد یافت و به سراغ امور دیگری خواهد رفت.
عنوان بحثی که ارائه خواهم داد عبارت است از «فرهنگ و سیاستگذاری در سالهای اولیه پس از انقلاب اسلامی»؛ این بحث در واقع گزارشی است از کوششی که برای به دست دادن «درآمدی بر مطالعهی نهادهای انقلاب اسلامی» انجام شده است. بر این باورم این کوشش به دلایلی که تشریح خواهم نمود؛ دستاوردی بیشتر از طرح صحیح پرسش نداشته است؛ از این روست که به صورت فزایندهای آن را به نقد و نظر بزرگواران محتاج مییابم.
در این بحث میکوشم با استفاده از ادبیات نظری چند حوزه، یک چارچوب مفهومی تدارک ببینم برای بررسی یکی از مهمترین تجربههای اجتماعی اخیر ملت ایران. این چند حوزه عبارتند از سیاستگذاری، مطالعه دربارهی فرهنگ و فرهنگپژوهی و مطالعهی انقلابها و جنبشهای اجتماعی. این ادبیات ناظر به حقیقت، کارآمدی و اقتضای موضوع مطالعه، ناظر به ذخیرهی معرفتی عالم اسلامی دنبال کردهام که به خصوص در دوران معاصر با محوریت متفکران انقلاب و امام خمینی فعال شده است. تأیید میفرمایید تکثر آراء و نظریهها در تمامی این چند حوزه کار را تاحدودی دشوار میکند.
دشواری دیگر اما مربوط به موضوع میشود. نهادهای انقلاب اسلامی از یکسو در صورت امروزین خود اغلب موردی خاص و متمایز برای پژوهش نیستند؛ یک بروکراسی به مراتب ناکارآمد که نسبت به اغراض اولیه از کارآمدی حداقلیای برخوردارند؛ از این رو چندان نمیتوانند موضوع بررسی باشند و به عنوان مبنای مدلسازی برای سیاستگذاریهای آینده قرار بگیرند. در پاسخ و ناظر به این مسئله لازم است یادآوری شود موضوع این بررسی محدود میشود به سالهای اولیه انقلاب اسلامی؛ جایی که نهادهای انقلاب به مثابه یک نهاد کاملاً متمایز و در ردیف خاصبودگی اصل انقلاب بروز و ظهور پیدا میکنند. به تعبیر امام خمینی این نهادها در تاریخ و جوامع دیگر بینظیر هستند(صحیفه امام، ج 17، ص 428)
وضع امروز این نهادها اما قصهی دیگری دارد. امام خمینی و البته رهبر انقلاب یک مفهوم قابل توجهی در زمینهی نهادهای انقلاب دارند که میتوان از آن به تبدیل شدن نهادهای انقلاب به «ضد نهاد» تعبیر کرد. منظور این است که نهادهای انقلاب حرکتهای معطوف به اغراض مشخصی هستند که در صورت عدم حرکت به سمت آن اهداف، نهادهایی صرفاً بیخاصیت نیستند بلکه به نهادهای ضد خود و ضد غرض اولیهی خود بدل میشوند. امام حدود یکسال پس از پیروزی انقلاب در پیام نوروزی سال1359 میپرسند: «آیا راست است که بنیاد مستضعفین، بنیاد مستکبرینگردیده است؟»(صحیفه امام، ج12، ص202). حضرتآیت خامنهای هم در مصاحبهای در همان سالهای اولیه انقلاب این ایده را مطرح میکنندکه «اگر خدای ناکرده [نهادهای انقلاب اسلامی] از هدفهای اصولی خود تخطی کنند و به امور دیگری مشغول بشوند، نه تنها برای انقلاب فایدهای ندارند بلکه در شرایطی به انقلاب صدمه هم میزنند». خلاصه اینکه موضوع این بررسی در مطالعهی نهادهای انقلاب محدود میشود به وضعیت اولیه این نهادها در سالهای اولیه. آیا می توانیم وضعیت امروز انقلاب را منهای برخی نهادهایی که کم وبیش بر عهد خود ماندهاند، بدون سپاه و بسیج تصور کنیم؟ دیگر نهادهای انقلاب هم در موقعیت اولیهشان چنین نقش و کارکردی داشتند. انقلاب اسلامی بدون نهادهای احتمالاً خیلی زود به ترمیدور منتهی میشد و سرنوشتی بهتر از انقلاب 25 ژانویهی مصر پیدا نمیکرد.
* متن فوق تحریر و تکمیل گزارشی است از مقالهی «فرهنگ و سیاستگذاری در سالهای نخست انقلاب اسلامی: درآمدی بر مطالعه ی نهادهای انقلاب اسلامی» که در پنل سیاستگذاری فرهنگی در «اولین همایش ملی دین و نظریه فرهنگی» ارائه دادم.(اینجا)
در جامعهای زندگی میکنیم که نفت یکی از مهمترین و مؤثرترین متغیرهایی است که شئون مختلف حیات اجتماعیمان را شکل میدهد. روابط قدرت، قشربندی و هنجارهای اجتماعیِ بسیاری مستقیماً یا با واسطهی اندکی، تحت تأثیر نفت شکل میگیرد. با این حال چرا از اثر واقعیتهای حوزهی نفت و انرژی بر روابط اجتماعی و بالعکس، کمتر سخنی به میان میآید؟ چرا از جامعهشناسی نفت و انرژی کمتر حرف زده میشود و محیطهای علمی و حتی فضای عمومی از بحث و گفتگو پیرامون آن بر کنار مانده است؟
عنوان بحثی که در خدمت بزرگوران ارائه خواهم داد عبارت است از «جایگاه فقه اجتماعی در پیکربندی فقه و طبقهبندی علوم». حدود شش ماه پیش در نشستی که تحت عنوان «روششناسی فقه اجتماعی» برگزار شد، تلاش کردیم فهرست و شاید هم طرحوارهای از مهم ترین مسائل مطرح در زمینهی «روششناسی فقه اجتماعی» به دست بدهیم. روششناسی را هم – همانطور که توضیح دادیم- در معنای عام و شامل آن در نظر گرفتیم که هم «دلیل» و مبانی نظری را شامل شود و هم «علت» و زمینههای عینی و اجتماعی را. هم روش در سطوح «بنیادین» را شامل شود و هم روش در سطوح «کاربردی» و اصطلاحاً روشاستنباط در فقه را در نظر داشته باشد.
همچنین اشاره شد که روش در این معنای موسع و شامل، شرط «امکان» علم است و دامن زدن به آگاهی پیرامون روش در یک علم و حوزهی نظری، به بازتولیدآن حوزه کمک مهمی میکند. بنابراین هدف عامی که برای بحث ما از روششناسی فقه اجتماعی قابل تصور است عبارت خواهد بود از توسعهی امکان و فراهم آوردن زمینههای تولید و بازتولید فقه اجتماعی.
بحثی حاضر، که طاقت و غایت جلسهی کنونی نیز صرفا «طرح» آن است و نه حل آن، بخشی از همان مسائلی است که در طرحوارهی فقه اجتماعی مطرح شد. سؤال اصلی ما این است که «فقه اجتماعی در میان انبوه و انواع معرفتهای اسلامی و انسانی چه جایگاهی دارد؟» قبل از تنقیح و تشریح این سؤال احتمالاً مناسب و شاید هم لازم باشد یک دخل و نقد مقدر را رفع و رجوع کنیم: این بحث با چه سطحی از روششناسیِ فقه اجتماعی ارتباط دارد؟ و اینکه این ارتباط چه دلالتهای روششناختی در تولید و بازتولید فقه اجتماعی دارد؟ پس سؤال اولیهی ما این خواهد بود که پاسخ به پرسش از جایگاه فقه اجتماعی در علم فقه و نیز در نسبت با علوم دیگر چه امکانی برای بازتولید فقه اجتماعی فراهم میآورد؟
* بحث ارائه شده در نشست علمی «جایگاه فقه اجتماعی در پیکربندی فقه و طبقهبندی علوم»؛ حلقه فقه اجتماعی انجمن مطالعات اجتماعی حوزه علمیه قم
انعکاس مطلب در:
سایت انجمن مطالعات اجتماعی حوزه علمیه قم
پایگاه اطلاعرسانی فقه حکومتی وسائل
بر اساس روششناسیای که حضرت آیتالله خامنهای در بازخوانی و تشخیص اصول منظومهی فکری امام خمینی طرح میکنند؛ دیدگاه امام خمینی پیرامون پیشرفت یکی از «بیّنات» مکتب امام خمینی است نه یک موضع موردی و به اقتضای حادثهای خاص. کوشش امام خمینی در پروراندن مفهومی اسلامی در زمینهی پیشرفت، با تدوامی تاریخی و تأکیدی معرفتی همراه بوده و بخش قابل توجهی از حکمت عملیای را تشکیل داده است که در مکتب امام خمینی شکلگرفته است. مقولهی پیشرفت آن چنان در حکمت عملی امام(ره) مرکزیت دارد که از یک منظر میتوان تمام پروژهی «انقلاب اسلامی» را همچون پاسخی خمینیستی به مسئلهی عقب ماندگی در نظر گرفت.
تلاش امام خمینی از آغاز «دوران نهضت» معطوف به طرح یک دیدگاه منسجم پیرامون پیشرفت و مفاهیم همبود آن است. علاوه بر آن این تلاش از آغاز «دوران نظام» معطوف میشود به ارائهی یک الگوی عینی در این زمینه که در نهایت یک سازهی نظری نظاممند در زمینهی پیشرفت به دست میدهد؛ این یادداشت می کوشد برای بررسی این ادوار یک مقدمه به دست بدهد و با تأکید بر دوره ی سوم، مهمترین ابعاد «نظریهی پیشرفت امام خمینی» را به صورت گذرا مرور کند.
دوره |
بازهی زمانی |
مفهوم مرکزی |
محور |
رویکرد |
چکیده دستاوردها |
اول |
قبل از انقلاب اسلامی |
ترقی |
تعریف پیشرفت |
بازخوانی آموزه |
نقد جزمیتهای رایج دربارهی ترقی و بازخوانی آموزههای اسلامی ناظر به پیشرفت |
دوم |
پس از انقلاب اسلامی |
سازندگی |
غایت و چگونگی پیشرفت |
طراحی الگو |
ارائهی الگوی عملی در زمینهی سازندگی |
سوم |
پس از جنگ تحمیلی |
بازسازی |
زمینهها و سیاستهای پیشرفت |
جمعبندی تجربه |
صورتبندی مفهومی تجربهی یک دهه پیشرفت و بازتولیدآن در چارچوب سیاستهای بازسازی |
× این مطلب با تغییرات اندکی در شمارهی اول مجله برهان اندیشه (آبانماه 1394) صص 8-11 با عنوان «پاسخ معمار کبیر جمهوری اسلامی به مسئلهی عقب ماندگی» منتشر شده است.
انجمن مطالعات اجتماعی برگزار می کند
نشست علمی جایگاه فقه اجتماعی در پیکر بندی فقه و طبقه بندی علوم
به گزارش واحد ارتباطات و اطلاع رسانی دبیرخانه انجمن های علمی حوزه، نشست علمی با موضوع «جایگاه فقه اجتماعی در پیکر بندی فقه و طبقه بندی علوم» روز شنبه مورخ 16آبان از ساعت 19 توسط انجمن مطالعات اجتماعی حوزه برگزار می گردد.
در این جلسه حجت الاسلام و المسلمین نامخواه ایراد سخنرانی کرده و حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر غفاری فر دبیر علمی این جلسه را برعهده دارند.
این نشست رو شنبه مورخ 16 آبان ساعت 19 در دبیرخانه انجمن های علمی حوزه به نشانی قم، بلوار جمهوری کوچه 2 فرعی اول سمت چپ پلاک 6 برگزار می شود و شرکت اساتید، دانشجویان و طلّاب علاقه مند در آن آزاد است.