امام خمینی و الهیات ضد استکباری
مقدمه
ما در سراسر منظومهی فکری امامخمینی با فرازهای فراوان و استدلالهای گوناگونی مواجهیم که در شرح مفاهیم، زمینهها و تحرکهای ضداستکباری پرورانده و بسط داده میشوند. با مضامینی سازوار مواجهیم که ظرفیتها و ظرافتهای متون دینی را برای بسط یک الهیات ضد استکباری با نگرشی اصیل و اجتهادی بازخوانی میکند. با شرحی بدیع مواجهیم که بیش از نیم قرن درگیری نظری و عملی با استکبار را مفهومسازی میکند؛ و بالاخره با مضامین نظری، راهکارهای عملی و تحلیلهای بدیعی از تجربه استکبارستیزی و استعمارستیز جامعه ایران و کلیت امت اسلامی مواجهیم. هم از این روست که این بُعد از اندیشهی امام خمینی به سرعت در عالم اسلامی انتشار یافت و به ذهن و زبان مشترک بخش قابل توجهی از آحاد مردم و نیروهای فعال امت اسلامی بدل گردید. این یادداشت در پی آن است تا به صورتبندی مفاهیم نظری و ادوار تاریخی استکبارستیزی در آراء امام خمینی بپردازد.
سطوح معرفت |
علوم متناسب با هر سطح |
مفاهیم اصلی در الهیات ضد استکباری |
سطح اول |
فلسفه و عرفان |
معنای اصیل توحید در پیوند با آزادی، عدالت و مبارزه |
بتبودگی آمریکا |
||
تقدم ظهور کامل نفرت از مشرکین بر خلوص عشق موحدین |
||
سطح دوم |
اخلاق |
شر بودگی آمریکا در استدلال استعاری شیطانبزرگ |
سطح سوم |
حکمتعلمی و فقه |
فقه مقاومت مدار و استقلال محور |
سطوح الهیات ضد استکباری امام خمینی
سطوح الهیات در اندیشه امام خمینی
اندیشهی استکبارستیزی امام خمینی بیش از هرچه از یک تفسیر اصیل دینی بر میخیزد و ماهیتی الهیاتی دارد. «الهیات» در چارچوب درک مدرن و متداول، که ریشه در ارزشداوری برخاسته از نظریه معروف آگوست کنت در طبقهبندی علوم دارد، یک ماقبل علم است.[1] در سنت اندیشهی اسلامی که امام خمینی در آن میاندیشد اما الهیات بخشی از «علم» است که از تفسیر مدرکات عقل قدسی به دست میآید و بنا به شئون مختلف وجودی انسان شاخههای گوناگون مییابد.
امام خمینی در نظریهای که درباب طبقهبندی علم و معرفت دینی دارند بر اساس سه ساحت و نشئهی وجودی انسان، سه سطح و ساحت از علوم را از هم تمییز میدهند. در سطح فلسفه و عرفان، در سطح دوم اخلاق و سطح سوم شامل همان چیزی است که فارابی علم مدنی[2] می خواند. تفسیر رفتارهای اجتماعی انسان در سطوح خانواده و جامعه (حکمت عملی) و نیز تجویز رفتارهای ارادی انسان که متون دینی برای شکلدهی به کنش افراد و جوامع انسانی پیش میکشند(فقه).[3] حسب این تقسیم بندی، درک الهیاتی امام خمینی از مقولهی استکبارستیزی در این سه سطح بسط مییابد؛ خطوط کلی اندیشهی ضد استکباری امام خمینی را در سه سطح فلسفه و عرفان؛ اخلاق، فقه و حکمت علمی می توان دنبال نمود. در ادامه این یادداشت تلاش میشود در حد توان، زمینهای برای فهم خطوط کلی اندیشهی ضد استکباری امام خمینی در سطوح مذکور به دست داده شود.
سطوح الهیات ضداستکباری امام خمینی
سطح اول. در سطح اول و لایهی عرفانی- فلسفیِ نگرش ضد استکباری امام خمینی، تفسیر متمایز امام خمینی پیرامون توحید قرار داردکه بنیاد هستی شناختی الهیات ضد استکباری امام خمینی را تشکیل می دهد. این دیدگاه متمایز امام خمینی درباب توحید را میتوان در چند اصل توضیح داد. اول این که امام خمینی تفسیری جامع و اجتماعی از آموزهی توحید به دست داده و این چنین استدلال میکنند که توحید در سه بُعد مهم حیات اجتماعی انسان نقش بنیادین دارد. این سه بعد عبارتند از «آزادی»، «عدالت» و «مبارزه» علیه نیروهای مخالف این ابعاد. مسئلهی مهم اینجاست که در اندیشه امام خمینی این آرمانها و جنبههای اجتماعی با توحید و معنویت برخاسته از آن پیوند میخورد. نقش بنیادین توحید در این سه سطح نیز عبارت است از آموزشگری، آغازگری و الهام بخشی؛ آموزش دهنده بودن برای آزادی انسانها و ملتها، آغازگر بودن برای مبارزات اجتماعی علیه قدرتهای استبدادی و استعماری و الهام بخش بودن برای برابری انسانها: «ریشه و اصل همه آن عقاید ـ که مهمترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است [...] ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم [...] از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز می شود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام می گیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند [...] اصل برابری انسانها ».[4]
دیگر این که درک اجتماعی امام خمینی از توحید، معنا و مصداق «بت» - به مثابه نشانهی ضد نگرش ضدتوحیدی- را از حصار تاریخ خارج ساخته و به متن جامعه و حیات اجتماعی انسان می کشاند. حسب این نگرش است که امام انگارهی «بتبودگی» آمریکا را پرورانده و میپرسند «کدام بت به پایه شیطان بزرگ و بتها و طاغوتهاى جهانخوار مىرسد که همه مستضعفان جهان را به سجده خود و ستایش خویش فرا خوانند و همه بندگان آزاد خداى تعالى را بنده فرمانبردار خویش دانند؟»[5] امام خمینی استدلالی که پیرامون مفهوم «بت» ارائه دادهاند را مبنایی قرار میدهند برای نقد برداشتهای در تاریخ مانده از مفهوم بت در دورهی معاصر: «اگر غیر از این تحلیل و تفسیرى ارائه دهیم اصلًا در زمان معاصر، بت و بتپرستى وجود ندارد».[6]
و بالاخره اصل سومی که ابعاد نگرش متمایز امام خمینی در زمینهی توحید را شرح می دهد همبستگی آن با عمل و اصل «مقابله با شرک» است. بر وفق این نگرش است که وصول عرفانی و عشق توحیدی منوط به کنشاجتماعی ضد استکباری میشود «حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود.»[7] همین مبناست پایهی معرفتی شکلدهی به مفهوم «عارفان مبارزهجو»[8] را فراهم میآورد. بنابراین نگرش ضد استکباری امام خمینی در سطح فلسفی- عرفانی مبتنی بر این چنین نگرش بدیعی پیرامون توحید است.
سطح دوم. در کانون سطح دوم و معرفت اخلاقی، امام در یک استدلال استعاری و ابتکاری، مفهوم «شیطان بزرگ» را طرح می کنند. در ادبیات متون اخلاقی به طور عام و به طور مشخص در آثار اخلاقی امام خمینی، «شیطان بزرگ» یک مفهوم رایج و راجع به انذارهای اخلاقی است.[9] شیطان در آموزه های اخلاقی مصداق بارز نیروی «شرّ» است. این شرّ اما در یک فرایند از شخصیسازی امر دینی، به امر شخصی فروکاسته شده است. در اثر این فرایند که تا حدودی به یک میزان دامن تمام ادیان را گرفته است – دست کم در سطح آموزههای اخلاقی- شرّ و به تبع آن اخلاق مذموم و در مفهوم اسلامی «تقوی» یک امر صرفا شخصی است. هنگامی که امام خمینی این مفهوم را در وجهی تمثیلی و به صورت مکرر برای آمریکا به کار میبرند[10] به استدلال استعاری و ضمنی دامن میزنند که دلالتهای آشکاری بر ضرورت و وجوه اخلاقی مبارزه با آمریکا دارد.
سطح سوم. در این سطح از معرفت که فقه و مبادی آن و سطوح گوناگون حکمت علمی قرار دارد، امام خمینی فراتراز فتوای استقلالی، شالودههای نوعی فقه مقاومت مدار و استقلال محور را پایه ریزی می کنند. فقه اسلامی و شیعی ظرفیتهای فراوانی برای استقلال جوامع مسلمان به دست میدهد. در دوران معاصر و پیش از امام خمینی این میرزای شیرازی و سپس شاگرد ایشان سید محمد کاظم یزدی بخشهایی از این ظرفیت را در قالب فتواهای موردی در«فتوای تحریم تنباکو» و «فتوای جهاد علیه حملهی ایتالیا به لیبی» فعال کرده بودند. کار مهم امام خمینی فعال کردن این ظرفیت در سطحی فراتر از فتوا و در متن استدلالها و احکامهای فقهی است. استدلالها و فضاهایی که امام خمینی در زمینهی استقلالخواهی فقهی می پرورانند بسیار گسترده است. اگر به خواهیم به جهت اختصار از بازخوانی و توسعهی قاعدهی نفی سبیل توسط امام خمینی[11] بگذریم؛ میتوانیم به جنبهای دیگر از فقهِ استقلال اشاره کنیم. ایشان در کتاب تحریر الوسیله در بخشی تحت عنوان «فصل فی الدفاع»[12]، پایههای یک «فقه ضداستکباری» را پی ریزی میکنند. نظریهی فقهیِ کمتر بازخوانی شدهی امام خمینی در این فصل حاوی پرداخت فقهی به لایههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مقابله با استکبار است. ایشان در این نظریه برای اولین بار نظریه «مقاومت منفی» را در سطح فقه مطرح کرده و بر الزام شرعیِ مقاومت اجتماعی در برابر استکبار استدلال میکنند.
اندیشهی فقهی امام خمینی در عین تعریف لایههای اقتصادی و سیاسی برای استقلال، چگونگی تحقق آن را از طریق مقاومت اجتماعی دنبال می کنند. نگاه فقهی امام خمینی در این زمینه حاوی این دیدگاه است که ترس از دست دادن استقلال «ولو در آینده» موجب وجوب «مقاومت منفی» بر امت اسلامی است.[13]
اندیشهی ضداستکباری امام خمینی در لایهی فقهی حاوی ایدههای بدیع و نوآوریهای فقهی متنوعی است که گرچه در طول سالیان گوناگون در دسترسی مجامع حوزوی و فقهی بوده اما به نظر میرسد به دلیل سطح بداعت و خلافآمد عادت بودن، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که این بُعد از اندیشهی فقهی امام خمینی را میتوان در کانون سطوح گوناگونی از سیاستگذاری امام خمینی در سالهای پس از انقلاب مشاهده کرد.
متن پیام موسوم به بازسازی امام خمینی[14] نمونهی بارزی از مبنا قرارگرفتن این بُعد از اندیشه فقهی امام خمینی در سیاستگذاری نظام است. این پیام که در صدد مشخص نمودن جهتگیریهای کلی سیاست های نظام جمهوری اسلامی در آینده است به خوبی نشان میدهد دو متن تحریرالوسیله و پیام بازسازی با بیش از چهل سال فاصلهی زمانی از حیث ثوابت اندیشه امام خمینی پیرامون ضرورت استقلال نمایانگر یک اندیشهای است که به سوی بسط نظری و عملی بیشتر پیش رفته است. امام خمینی در این پیام با صراحتی تمام مینویسند: «به مسئولین و دستاندرکاران در هر رده نیز مىگویم که شرعاً بر همه شما واجب است که همت کنید تا آخرین رگ و ریشههاى وابستگى این کشور به بیگانگان را در هر زمینهاى قطع نمایید.»[15]
سطوح معرفت |
علوم متناسب با هر سطح |
مفاهیم اصلی در الهیات ضد استکباری |
سطح اول |
فلسفه و عرفان |
معنای اصیل توحید در پیوند با آزادی، عدالت و مبارزه |
بتبودگی آمریکا |
||
تقدم ظهور کامل نفرت از مشرکین بر خلوص عشق موحدین |
||
سطح دوم |
اخلاق |
شر بودگی آمریکا در استدلال استعاری شیطانبزرگ |
سطح سوم |
حکمتعلمی و فقه |
فقه مقاومت مدار و استقلال محور |
سطوح الهیات ضد استکباری امام خمینی
روش بازخوانی اندیشه استقلالخواهی امام خمینی
اندیشه اجتماعی سیاسی امام خمینی مانند هر نظام معرفتی ثوابتی دارد که در هم نشینی با بخش های اقتضایی و غیربنیادین قرار دارد. لایههای عقلی، الهیاتی،تفسیرهایی از تجربیات اجتماعی و تاریخی و نیز دکترینهای راهبردی و راهکارهای عملی، بخشها و سطوح متنوع و گوناگونی از این نظریه است. طبیعی است لایه هنجاری این نظریه که به تجویز کنش می پردازد از اقتضائات صحنه عمل متأثر باشد اما مهم اینجاست که لایههای الهیاتی به مثابه هسته سخت و لایتغیر اندیشه امام خمینی است و با روش اجتهای از بطن متون دینی برآمده است.
اگر چه در ساحت معرفت دینی، این لایه از ثوابت اندیشه امام خمینی نیز میتوان در پرتو بازخوانی و حتی قابل نقد و بررسی انتقادی احتمالی قرار بگیرد. اما باید توجه داشت این کنکاش باید غایتی معرفتی داشته باشد و نه اقتضایی و یا منفعتی. به علاوه این که مسیر این کنکاش نیز باید با روش اجتهادی پیموده شود. این امکان وجود دارد که کسی با غایت معرفتی و با روشهای اجتهادی به بازخوانی متون دینیای بپردازد که خاستگاه الهیات اجتماعی ضد استکباری امام خمینی است. همچنین این امکان و احتمال وجود دارد که محصول این کنکاش برگزیدن رأیی متفاوت و یا حتی برخلاف امام خمینی باشد. اما نیاید انتظار داشت که به صرف همراهی سابق و یا حتی لاحق کسی که این مسیر را میپیماید، این تفسیر متفاوت را اجتهاد در اندیشه امام خمینی بدانیم. حداکثر این یک تفسیر از اسلام است و همچنان که از دوران نهضت امام خمینی تا کنون تفاسیر متفاوت یا بیتفاوت و حتی متضاد با تفسیر امام خمینی از اسلام وجود داشته است؛ در اینجا ما هم با یک تفسیر و تصویر متمایز از اسلام مواجهیم که البته معرفتی بودن غایت و اجتهادی بودن روش آن به طور جدی محل تردید است.
[1] . برای نظریه آگوست کنت ن. که به مراحل اساس اندیشه در جامعهشناسی ص90-96. و برای نقد آن و شرح طبقهبندی علوم در اندیشهی اسلامی ن.ک روششناسی انتقادی حکمت صدرایی، صص 30-38 و صص 83-93
[2] .ن. ک به احصاءالعلوم ابونصر محمد فارابی.
[3] . چهل حدیث، امام خمینی، صص 386-388
[4] صحیفه امام، ج 5، ص387
[5] . صحیفه امام، ج20،ص86
[6] . صحیفه امام، ج20، ص317
[7] صحیفه امام، ج20، ص 314
[8] . صحیفه امام، ج21، ص11
[9] . به عنوان نمونه ن.ک به تفسیر سوره حمد، ص123، سر الصلاة، صص28، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص24، 362، 416
[10] . به عنوان نمونه ن.ک به: صحیفه امام، ج 20، صص 90، 98، 155، 349، 391 و ج 21 صص 50، 68، 76، 83، 221.
[11] . امام خمینی کتاب البیع، صص 721-723.
[12] . تحریر الوسیله ج 1 ص 379.
[13] . همان، ج 1 ص 380.
[14] . صحیفه امام جلد 21، صص155-159.
[15] . صحیفه امام،ج21،ص156.