مسئله «بحران نمایندگیِ» طبقات فرودست یکی از جدیترین مسئلههای زمانه و جامعه ماست. مسئله تنها این نیست که اقشار مستضعف درآمد کافی، امکانات رفاهی، مسکن و حتی در برخی مناطق آب شرب سالم ندارند. مسئله اینجاست که این اقشار، به مرور زمان، هر روز کمتر از گذشته امکانها و کرسیهایی دارند که خواستهای آنها را در سطوح تصمیمگیری، تصمیمسازی، خط مشیگذاری و حاکمیت نمایندگی کند.
محافظهکارانِ ثباتگرا میکوشند با تقلیل مسئله به ابعاد معیشتی (اقتصادی) از طرح راهحلهای دگرگونساز جلوگیری کرده و سطح پاسخها را در حد بسته غذایی و ساخت سرویس بهداشتی در مناطق محروم نگه دارند. در حالی که «جنگ فقر و غنا»یی که امام خمینی به ما آموخت که آینده انقلاب به آن بستگی دارد، یک جنگ تمام عیار اجتماعی است که به وضوح تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی را شامل میشود.