بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
ایده انقلاب این چیزی نیست که به قول لسان الغیب، «مشتی دلقپوش» و «صوفیوش»، با دهانهایی گشوده و گشاده فریاد میزنند و به هم میبافند.
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
ایده انقلاب این چیزی نیست که به قول لسان الغیب، «مشتی دلقپوش» و «صوفیوش»، با دهانهایی گشوده و گشاده فریاد میزنند و به هم میبافند.
گزیده:
حتی روحانیت انقلابی را منادی عدالت و آزادی نمیبینیم. گویا این شعارها فراموشمان شده است و گفتارهای دینیمان تنها به امر مناسکی محدود شده و در فضای تبلیغات اسلامی، صدای ایدههای متأثر از اسلام مناسک میانتهی بیش از همیشه بلند شده است.
گویی یک عقبنشینی در میان جریان کلی روحانیت رخ داده است؛ در زمانه ما و دو سه دهه اخیر، روحانیت دیگر منادی و پیشران آرمان عدالت و آزادی نیست.
رخوت و رکود الهیات انقلاب به طور طبیعی باعث میشود روحانیت از فرایند نظم و میدان تغییرات اجتماعی به عقب رانده شود اما در این مرحله ما میبینیم که بخشی از روحانیت سعی میکند با اتکا به قدرت سیاسی در برابر این فاصله و عقبنشینی ایستادگی کند. خیلی طبیعی است که واکنش جامعه به این وضعیت جدید روحانیت، واکنشی انتقادی باشد و منجر به فاصله گرفتن و کاهش سرمایه اجتماعی روحانیت شود.
راه حل این مسئله از طریق بازخوانی و بازتولید امکانهای الهیات انقلاب است ممکن میشود.
متن زیر بحثی است که خردادماه سال98 و در نشست رونمایی از «پایگاه مطالعات انقلاب اسلامی حوزه های علمیه خواهران» ارائه شده است.
انقلاب و مسئله ارتجاع
یک مسئله ای که در خصوص انقلاب ما مطرح است، همان طور که برای انقلاب اسلامی پیامبر اکرم(ص) هم مطرح بود، مسئله احتمال بازگشت و ارتجاع در انقلاب اسلامی است. هر انقلاب در ارتباط با اهداف و آرمان هایی که دارد، مسیری را طی می کند، نظم موجودی را از بین می برد و نظم جدیدی را بنیان می گذارد. اما هر لحظه و هر دوره ای این احتمال وجود دارد که مسیر پیشرونده انقلاب به گذشته برگردد، ارتجاعی رخ دهد و آن انقلاب تبدیل به ضد خودش شود.
به تعبیر قرآن کریم این نقطه حساس دوره ای است که انقلاب به مرحله پس از بنیانگذار خودش گذار پیدا می کند و عبور می کند؛ یعنی از مرحله ای که رهبر انقلاب و بنیانگذار انقلاب حضور دارد و در اثر رویدادی که مرگ یا شهادت است، از میان جامعه رخ بر میبندد و حالا انقلاب می خواهد تجربه ای داشته باشد که در آن رهبر انقلاب حضور ندارد. قرآن کریم از جامعه می پرسد: «أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ»؛ آیا ارتجاع و انقلاب به عقب و انقلاب معکوس خواهید داشت، اگر رهبر انقلاب و پیامبر در میان شما نباشد؟ این آسیب و احتمال برای هر انقلاب دیگری مطرح است و برای انقلاب اسلامی ما نیز همواره مطرح خواهد بود. اگرچه ما از این مرحله به سلامت عبور کرده ایم؛ اما احتمال ارتجاع، احتمالی است که امروز رهبر معظم انقلاب نیز از آن سخن می گوید. تقدس این انقلاب و شهدای بزرگی که با خون آنها نهال انقلاب آبیاری شده است، مانع از آن نخواهد شد که ارتجاع در خصوص این انقلاب نیز رخ دهد. در بیانات رهبر معظم انقلاب در این سالها مرتب مسئله ارتجاع مطرح شده است. همان طور که درباره انقلاب پیامبر نیز مطرح بود. در واقع، در تاریخ انقلاب صدر اسلام، در نقطه گذار از دوره پس از بنیانگذار در یک سطحی این ارتجاع رخ داد و آغاز شد و در چهل سالگی انقلاب پیامبر، با شمشیری که توسط جریان تحجرِ زمان بر فرق امیرالمؤمنان(ع) فرود آمد، این ارتجاع یک مرحله جدیدی را تجربه کرد و دو دهه بعد سال، تجسد و تجسم همه آرمانهای انقلاب را به مسلخ طف برد. این امر درباره هر انقلابی ممکن است اتفاق بیفتد.
بازتولید انقلاب در برابر ارتجاع؛ چگونه؟
مسئله کلیدی این است که چگونه می توان در برابر این ارتجاع صف علم کرد؟ به چه ترتیبی و به چه شکل و صورتی می توان فرآیندی را ایجاد و بازتولید کرد که انقلاب را به نحو مستمر بازتولید کند و استمرار ببخشد؟
پاسخ این است: همان گونه که انقلاب رخ داد، امکان بازتولید انقلاب نیز وجود دارد.
چند روز قبل و در آستانه آغاز چهلمین سال حیات انقلاب اسلامی در یک
خبرگزاری رسمی مطالبی علیه یک از همراهان این انقلاب و افتخارات معاصر
حوزههای علمیه منتشر شد که جای تعجب و تأسف بسیار داشته و دارد.
جلالالدین فارسی نویسنده و فعال سیاسی سابق در گفتگویی با ایراد مطالبی بیپایه ضمن هتاکی علیه امام موسی صدر، اندیشمند اسلامی معاصر به تمجید از دیکتاتور معدوم لیبی پرداخته است.
پوستری با مضمون تهمتهای همه جانبه به امام موسی
این پوستر را شهید چمران طراحی کرده است.
برای توضیح بیشتر درباره این پوستر
ن.ک به ماجرای پوستری که مصطفی چمران طراحی کرد
این گفتگو و واکنشهای پس از آن بیش از هر چیز نشان داد که مسئلهی امام موسی صدر پس از گذشت چهل سال، همچنان یک مسئلهی زنده است. چهار دهه پس از ربایش، مسئلهی امام صدر آنقدرها زنده است که از تمامی یک گفتگوی سراسر متوهمانه و قابل نقد با فردی که خود را محور و ستونی در مبارزات انقلاب اسلامی میداند، تنها همین بخش مصاحبهی وی دیده شده است! در چنین شرایطی کاملاً طبیعی مینماید که اهالی فراموش شده میدان سیاست و قدرت، برای دیده شدن چارهای جز چنگ انداختن به دامن یک «مسئلهی زنده» نداشته باشند. همین مسئله البته دلیلی کم نیست برای مخالفت با امام صدر اما این به اصطلاح افشاگری و در واقع اعتراف پس از چهل سال، ماجرای دیگری دارد.