حوزههای علمیه؛ مسئولیت بازخوانی متفکران حوزوی انقلاب اسلامی و مسئله بازتولید انقلاب
متن زیر بحثی است که خردادماه سال98 و در نشست رونمایی از «پایگاه مطالعات انقلاب اسلامی حوزه های علمیه خواهران» ارائه شده است.
انقلاب و مسئله ارتجاع
یک مسئله ای که در خصوص انقلاب ما مطرح است، همان طور که برای انقلاب اسلامی پیامبر اکرم(ص) هم مطرح بود، مسئله احتمال بازگشت و ارتجاع در انقلاب اسلامی است. هر انقلاب در ارتباط با اهداف و آرمان هایی که دارد، مسیری را طی می کند، نظم موجودی را از بین می برد و نظم جدیدی را بنیان می گذارد. اما هر لحظه و هر دوره ای این احتمال وجود دارد که مسیر پیشرونده انقلاب به گذشته برگردد، ارتجاعی رخ دهد و آن انقلاب تبدیل به ضد خودش شود.
به تعبیر قرآن کریم این نقطه حساس دوره ای است که انقلاب به مرحله پس از بنیانگذار خودش گذار پیدا می کند و عبور می کند؛ یعنی از مرحله ای که رهبر انقلاب و بنیانگذار انقلاب حضور دارد و در اثر رویدادی که مرگ یا شهادت است، از میان جامعه رخ بر میبندد و حالا انقلاب می خواهد تجربه ای داشته باشد که در آن رهبر انقلاب حضور ندارد. قرآن کریم از جامعه می پرسد: «أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ»؛ آیا ارتجاع و انقلاب به عقب و انقلاب معکوس خواهید داشت، اگر رهبر انقلاب و پیامبر در میان شما نباشد؟ این آسیب و احتمال برای هر انقلاب دیگری مطرح است و برای انقلاب اسلامی ما نیز همواره مطرح خواهد بود. اگرچه ما از این مرحله به سلامت عبور کرده ایم؛ اما احتمال ارتجاع، احتمالی است که امروز رهبر معظم انقلاب نیز از آن سخن می گوید. تقدس این انقلاب و شهدای بزرگی که با خون آنها نهال انقلاب آبیاری شده است، مانع از آن نخواهد شد که ارتجاع در خصوص این انقلاب نیز رخ دهد. در بیانات رهبر معظم انقلاب در این سالها مرتب مسئله ارتجاع مطرح شده است. همان طور که درباره انقلاب پیامبر نیز مطرح بود. در واقع، در تاریخ انقلاب صدر اسلام، در نقطه گذار از دوره پس از بنیانگذار در یک سطحی این ارتجاع رخ داد و آغاز شد و در چهل سالگی انقلاب پیامبر، با شمشیری که توسط جریان تحجرِ زمان بر فرق امیرالمؤمنان(ع) فرود آمد، این ارتجاع یک مرحله جدیدی را تجربه کرد و دو دهه بعد سال، تجسد و تجسم همه آرمانهای انقلاب را به مسلخ طف برد. این امر درباره هر انقلابی ممکن است اتفاق بیفتد.
بازتولید انقلاب در برابر ارتجاع؛ چگونه؟
مسئله کلیدی این است که چگونه می توان در برابر این ارتجاع صف علم کرد؟ به چه ترتیبی و به چه شکل و صورتی می توان فرآیندی را ایجاد و بازتولید کرد که انقلاب را به نحو مستمر بازتولید کند و استمرار ببخشد؟
پاسخ این است: همان گونه که انقلاب رخ داد، امکان بازتولید انقلاب نیز وجود دارد.
چگونه انقلاب اسلامی ما رخ داد؟ حضرت امام خمینی(ره) در تحلیل انقلاب اسلامی فرمایشات و سخنرانی های مفصلی دارند. اما خلاصه تفصیل ادبیات امام در چند کلمه این است: انقلاب اسلامی در چهار مرحله یا مفهوم رخ داده است. مرحله اول، مرحله «طرح اسلام انقلابی» است. این اسلام انقلابی پس از طرح، به پهنه اجتماع آمده و تبدیل به یک معرفت اجتماعی شده و یک انقلاب انسانی را رقم زده است و در اثر انقلاب انسانی، یک انسان انقلابی به وجود آمده و انقلاب اسلامی محصول کنشگری این انسان انقلابی است که در رأس آن، امام و در بدنه آن، امت است. اگر بخواهیم این نگاه امام را به تعبیر فلسفی بیان کنیم که در واقع نیز مشرب و منشأ و آبخشور لایه هایی از این تحلیل، فلسفی است؛ میتوانیم بگوییم علم جدیدی که همان اسلام انقلابی باشد به عرصه اجتماع آمده، با وجود آحاد جامعه متحد شده و اتحاد این علم با عالِم سبب شده که این عالِم، عالَم دیگری پیدا کند و آدم دیگری شود و نظم و عالَم دیگری را طلب کند که آن نظم را در اثر انقلاب اسلامی طلب می کند و این دگرگونی این نظم و میل نظم دیگر را انقلاب اسلامی میگوییم.
اگر بگوییم انقلاب اسلامی با همان فرایندی که تولدش را به وجود آورده است، بازتولیدش تضمین خواهد شد؛ باید توجه داتشه باشیم که در این فرایند گام اول، اسلام انقلابی است. اسلام انقلابی به چه معناست؟ روایت امام خمینی(ره) در بدو آغاز مبارزات و پیشرفت مبارزات در حوزه علمیه قم شنیدهایم. تعبیر امام این است که تنی چند از روحانیون پاکباخته در مرگآباد تحجر در فضای قم همراه امام بودند و آن اسلام انقلابی و معرفت جدید را ارائه دادند که با وجود تک تک آحاد جامعه متحد شد و انسانهای این جامعه، انسانهای دیگری شدند.
آن تنی چند کیانند؟ آنها عبارتند از، در رأس امام خمینی و همراهان و شاگردان و متأثران از ایشان، افرادی همچون رهبر انقلاب، شهید مطهری، شهید باهنر، شهید بهشتی، شهید صدر، آیت الله طالقانی، امام موسی صدر، شهید مفتح؛ همین تعداد انگشت شمار و معدودی که همراه امام بودند.
امروز اگر ما می خواهیم به بازتولید انقلاب فکر کنیم و اگر اعتقاد داریم که حوزه علمیه مهد انقلاب بوده است، باید مهد شناخت انقلاب و بازتولید انقلاب نیز باشد؛ باید بدانیم اصول و معیارهای معرفت مورد نیاز برای بازتولید انقلاب از طریق بازخوانی همین آثار معدودِ متفکرانی انگشت شمار تأمین و آغاز میشود.
بنابراین قوی ترین کرسی های انقلابشناسی و نیز قوی ترین رشته های مربوط به مطالعات انقلاب باید در حوزه علمیه باشد و این چشم اندازی است که در پیش روی ما قرار دارد.
آنچه امروز آغاز خواهد شد، پایگاه مطالعات حوزوی انقلاب اسلامی اگر چه در جای خود مهم و مفید است اما در برابر این چشم انداز، گام کوچکی است با این هدف که همه طلاب، اساتید و بزرگوارانی که در این مجموعه مبارک فعالیت می کنند، دسترسی مداوم و مستمر به این محصول و اندیشه متکفران انقلابی و اسلام انقلابی داشته باشند و نیز زیرساخت های لازم برای مطالعه این آثار، پروژه و برنامه فکری که توسط این متفکران انقلابی ارائه شده است، در اختیار داشته باشد؛ از جمله آثار آنها، گزارش آثارشان و مانند آن. البته این اتفاق نیازمند یک کار گسترده و کرسیهای انقلابشناسی و رشته مطالعات انقلاب اسلامی است و نیز نیازمند این است که حوزه علمیه خودش را در برابر کلیت فرایند بازتولید و بازشنایی انقلاب مسئول بداند. این هدفی کلان است که از این نقطه شروع می شود.
تبدیل ویژگیهای کنشگران به مؤلفههای نظام
زمانی که غلامحسین صفاتی دزفولی شهید شده بود، در بیانیه تفصیلی گروه منصورون تحلیلی ارائه شده بود که میگفت ما بنیانگذاران نظم و نظام جدیدی در آینده هستیم؛ هر گونه کمبود اخلاقی یا فکری در ما در نظام آینده بازتاب خواهد داشت و ما پایه گذار نظامی خواهیم بود که این ضعف فکری و درونی ما در آن نظام تبدیل به روند، فرایند و روال خواهد شد. بنابراین، باید ما بتوانیم همه جانبه خودمان را از لحاظ فکری و اخلاقی تقویت کنیم. این یک منظر کاملا بدیع در تحلیل نسبت ساختار و کارگزار است و زمانی این بیانیه تفصیلی یا جزوه تحلیلی ارائه شده که خوشبینترین انسانها احتمال پیروزی انقلاب را نمیدادند. غرض این که کاستیهای نظام آموزشی- پژوهشی حوزههای علمیه در زمینه انقلاب اسلامی، بازتابی است از کمکاری ماست. ما تک تک طلبهها در شکلدهی به ساختارهای حوزوی نقش داریم و نقش مایی که در عداد بانیان و متصدیان و مسئولان و با سابقهترهای حوزههای علمیه هستیم بیشتر است.
بنابراین اگر از فرآیندِ تقویت نقش حوزههای علمیه در بازتولید انقلاب اسلامی حرف میزنیم، بخش مهمی از آن بر عهده خود ما است. تصور میکنم به هر میزان که بزرگواران در ستاد حوزه های علمیه با این محصولات، آثار و پروژه فکری ارتباط بگیرند، مطالعه کنند، مباحثه کنند؛ به همین این تحلیلها و معیارها، در نظام و فرآیندی که ما متصدی آن هستیم، اشراب خواهد شد و سرریز میشود و نظامهای حوزوی در یک تغییر آرام اما مؤثر و مستمر، از پایین، بیش از پیش گامهای مؤثری به سمت به پروژه فکری متفکران انقلاب نزدیک خواهد شد.
ممهدین ارتجاع نباشیم
وقتی 1400 سال بر به تعبیری نابودی انقلاب پیامبر تأسف میخوریم؛ چون این نابودی یک انقلاب است که در سال 60 هجری به مسلخ طف برسد؛ وقتی 1400 سال بر این رویداد تأسف میخوریم و تأمل می کنیم و نه فقط عاملین این رویداد را لعن و نفرین می کنیم و بلکه تیپ و احزاب درون این رویداد را نفرین می کنیم و حتی کسانی که در آن دوره در حد لگام زدن به اسب های حاضران در مقتل طف با این جریان همراهی داشته اند، آنها را نیز نفرین می کنیم: «اسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ»؛ آنهایی که زین آماده کردند برای اسب ها؛ باید توجه داشته باشیم به جز اینها یک تیپ دیگر را نیز لعن و نفرین می کنیم که «ممهدین» هستند. یعنی کسانی که با سکوت خودشان و آن اقدامی که باید انجام می داند و انجام ندادند، باعث شدند که این انقلاب به ضد خودش تبدیل شود، آنها را نیز لعن و نفرین می کنیم و درگیر هستند.
امروز ما نیز در چنین موقعیتی قرار داریم. اگر ما مسئولیت خودمان را در ارتباط با بازتولید انقلاب انجام ندهیم ممکن است در مسلخ انقلاب در طرف مقابل نباشیم؛ اما این سکوت ما و فقدان تحرک ما در بازتولید اسلامی انقلابی، این فقدان رجوع ما به آثار متفکران انقلاب، ممکن است تمهید کند فرایند تبدیل انقلاب اسلامی را به ضد خودش. ما می توانیم با سکوتمان ممهد این رویداد باشیم و این اتفاقی است که باید همیشه به آن فکر کنیم و درگیر آن باشیم.
یک مثال بزنم؛ شما در آثار متفکران انقلاب، مثل شهید مطهری می بینید: «فاصله طبقات جامعه، دریافتی یک مدیر کل بی مصرف و دریافتی یک روفتگر نباید بیش از دو الی سه برابر باشد و این فاصله ظالمانه است». امروز چرا با روندی در جامعه مواجه هستیم که این فاصله ده برابر یا بیست برابر به صورت مصوب است. یعنی شما با این حرف در دوره نهضت، انقلاب کرده اید ولی در دوره نظام به گونهای دیگر تصویب و تقنین میکنید. افرادی از این فاصله متنفع هستند؛ ولی اگر یک لشکر صدهزار نفری نسبت به این آرمان ها و مضامین اسلام انقلابی، بصیرت و آگاهی و شناخت لازم را داشته باشند، هیچ وقت این مسیر طی نمیشود و به اینجا منتهی نمیشود.
امروز شما به عنوان واقعیتی این امر را درک می کنید که نه فقط در محیط های عمومی، بلکه حتی در محیط های حوزوی نیز بسیاری از این متفکران انقلابی، به جز تصویری از آنها و برخی از آثارشان، شناخته شده نیستند. فقط آثار شهید مطهری که گاه به نحوی وارونه رواج دارد، خوانده می شود؛ آنهم بیشتر آثار غیر اجتماعی ایشان مطالعه میشود. این واقعیت امروز رسالتی بر عهده ما میگذارد.