جریانهای سیاسی عمده در ایرانِ امروز در دو سطح نگرشها و کنشگرها، امنیتبنیان هستند. امنیت البته عنصری نیست که اصل یا اهمیت آن مورد تردید باشد؛ آنچه هست تفوق و تعدی استلزامات امر امنیتی به میدان امر اجتماعی است. تفوقی که به وضوح ثباتگرایی و انسداد تغییر را دامن میزند. در سایهی همین نگرش امنیتی است که ما، نیروهای اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی، بیشتر به تهدیدهای عرصهی سیاسی متوجهیم و از «تحدید»های این حوزه غافلیم: به تهدیداتی میاندیشیم که متوجه ثبات در عرصه سیاست است و از تحدیداتی که تغییر در میدان سیاست را نحیف و مسدود میکند، به کلی فارغیم. این یادداشت در ادامه میکوشد با تمرکز بر مصداق ملموس انتخابات، تحدیدِ تغییرِ سیاسی را با سه محور-استدلالِ «تهیشدن انتخابات از امر مدنی»، «خصوصیسازی انتخابات» و «حرفهای شدن انتخابات» توضیح دهد. در ادامه نیز در پی آن است که طرحی اولیه از «چه باید کرد؟» در این باره را دنبال نماید. برای آغاز از تجربه زیستهای شروع میکنیم که به احتمال زیاد، بسیاری از ما کم و بیش در آن مشترکیم.