محافظهکاری؛ محاق کنشگری اجتماعی
چرا مراسمهای روز دانشجو، به برنامههایی دربارهی ازدواج، «جنگهای شادی»، «استندآپ کمدی» و شوهایی بامحوریت سلبریتیها و شومنها[1] تقلیل یافته است؟ چرا مراسم «روز دانشجو»، در این ایام با چنین برنامههایی گرامی داشته میشود؟
این
پرسش اگر در تناظر با موارد مشابه مطرح شود، به پاسخ نزدیکتر خواهد بود. پرسشهایی
از این قبیل که چرا روحانیونی با انجام بازی بیلیارد، حضور در یک برنامه تلویزیونی
با لباسی به رنگ متفاوت و نامتعارف، سوار شدن بر خودروهای غیر متعارف، خواندن آواز بر فراز منبر و نیز دیگر اماکن و حتی تقلید صدا[2] و مانند آن، «متمایز» شده و
شناخته میشوند؟ چرا فراتر از جهان اجتماعی و واقعی، در بازسازی و مانور یک عملیات
اجتماعی نیز جنبش کارگری، دشمن فرضی در نظر گرفته میشود؟[3] چرا حرکتهای زیستمحیطی به
جای پرداختن به چالشهای ناشی از بازتاب نابرابری زیستجهان اجتماعی در محیطزیست
طبیعی، به اقدامات نمادین بسنده کردهاند؟[4] چراهای متعددی از این قبیل،
پرسشهای اصلی همهی کسانی است که به اصل و امکان و بسط کنشهای مردمی میاندیشند.
یک پاسخ تقلیلگرایانه به این قبیل چراها، فروکاست سطح مسئله به موردِ کنشگران فوق است. اینکه چراییهای این رویدادها را به «رفتار برگزارکنندگان یک مراسم در روز دانشجو»، «رفتار یک روحانی» و مواردی از این دست تقلیل بدهیم. این وضعیت اما در سطحی کلانتر نشانهی حکایت گری است از وضعیت اجتماعیای که در آن قرار داریم.
«اگر» روز دانشجو به خاستگاه ضد استکباریای که از آن برخاسته است، وفادار بماند[5]، «اگر» روحانیت به فلسفهی وجودی خود در تداوم نبوت و «لیقوم الناس بالقسط» متوجه باشد[6]، «اگر» کارگر همکار خدا به حساب بیاید[7]؛ «اگر» چالشهای زیست محیطی به ریشههای خود در عرصهی نابرابری اجتماعی ارجاع داده شود؛ در این صورت ما به جای این قبیل رفتارهای فیزیولوژیک یا نمادین، با کنشهایی ایدئولوژیک و بنیادین مواجه خواهیم بود که حول مسائل واقعی سامان یافته و جنبشهایی اجتماعی را شکل دادهاند. اقتضای وجود این چنین جنبشهایی طرد وضع موجود و عدم اکتفا به آن است. محافظهکاری عبارت است از «اکتفا به وضع موجود» و هم از این روست که وجود این چنین جنبشهایی دقیقا عبارت است از سنگ زدن به شیشهی عمر حافظان و اکتفا کنندگان به وضع موجود.
بسط تحرکهای اجتماعی، جای «محافظهکاران» را تنگ خواهد کرد و در وضعیت کنونی، این محافظهکاری فراگیر اصلیترین عامل تهدید و تحدید کنشهای اجتماعیِ تغییرگرایانه است. محافظهکاری فراگیر کنونی با بازتکثیر خود در قالبِ کلوپهای سیاسی و نیز در قالبهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، شعلهی حرکتهای جامعهمدارانه و تغییرگرایانه و نیز «امکان» این چنین کنشهایی را بیش از پیش به محاق میبرد. انقلاب اسلامی اما همچنان که در پیدایش تاریخی- اجتماعی خود مولود و پیامدِ طرد وضع موجود است؛ از حیث معرفتشناختی مولّد و ایجاد کننده و مساوی با این طرد است؛ هم از این روی است که «محافظهکاری قتلگاه انقلاب» است.
از منظر تفکر انقلاب اسلامی، 21 بهمن و 23 بهمن، از نظر نیل به آرمانهایش هیچ تفاوت بنیادینی با هم ندارد؛ جز اینکه در 22 بهمن، ساختاری که خواستن وضع مطلوب را ممتنع و غیرممکن میساخت، یعنی نظم و نظام طاغوتی، از میان رفته است. اگر انقلاب اسلامی را، آنچنان که رهبر و دیگر متفکرین اصیلش تعریف میکردند، شکلگیری خواست عمومی در سه ساحت معنویت، عدالت و آزادی بدانیم؛ آنگاه 21 و 23 بهمن، از نظر نیل به سطوحی بالاتر در این سه ساحت هیچ تفاوت ماهوی با هم ندارند. جز این که 21 بهمن از نقطه نظر ساختار طاغوتی حاکم، مطالبه این سه کلان آرمان، ممتنع و ممنوع بوده و پس از آن، این خواستها از حیث ساختاری ممکن شده است. امکان مطالبهی این سه کلان آرمان در این چهار دههی پس از پیروزی انقلاب، در موارد متعددی به نتایج حیرتانگیزی رسیده و وقوعهای بیشماری یافته است. اگر چه در موارد متعددی نیز صرفا در حد یک امکان باقی مانده، هیچ ما به ازاء عینی نیافته و حتی به دلیل خطاهای ساختار و کلان و یا اشتباهات مدیران و کنشگران، ممتنع و معکوس شده است. به هر حال امروز هم با 23 بهمن هیچ تفاوت ماهوی ندارد.
سیاستزدگی به مثابه وبازدگی، بلیهی عام عصر و مصر ماست. بر بستری از این سیاستزدگی و همچنین تفوقِ قدرتخواهی بر شئون حیات اجتماعی ماست که محافظهکاری دامن گسترانده است. در این محافظهکاری گسترده و فراگیر دو جریان عمدهی محافظهکاری قابل تمییز است: دستهای که می توان آنها را «محافظهکاران ایرانی» دانست. محافظهکارانی که حامل سطوحی از تحجرزدگی بوده و حسب درکی عقیم از سنت، نظمی راکد و تاریخی را بازتولید میکنند. دستهی دیگر محافظهکاران جهانی هستند؛ محافظهکارانی که حسب درکی بسیط از تجدد، نظمی راکد و جهانی را باتولید میکنند. این دو جریان، تیغههای قیچی محافظهکارانهای است که هر تغییرگراییای را در نظمی سنت بسنده یا تجددزده از ریشه میبرد.
به مسئلهی اصلی یادداشت بازگردیم: «چرا کنشهای اجتماعی به محاق رفته و اقشاری که توقع کنشگری از انها میرود، به بروز رفتارهایی فاقد معنای اجتماعی، اکتفا کردهاند؟» برخی میکوشند حسب دو بینیهای سیاستزدهی خود، مسئله را به سطح دعواهای سیاسی تقلیل داده و قبیله ی رقیب را دچار یا عامل این وضعیت بدانند. اگر چه امر سیاسی به معنای تمنای قدرت، صورت غالب بر حیات اجتماعی ما شده است اما دشوار است بپذیریم جُنگشدگی مراسم های روز دانشجو ربط چندانی به مواضع سیاسی افراد داشته باشد. این مسئله آنقدرها شایع و رایج و فراجناحی است که تمایزهای اندک جناحها و بازیگران قدرت، قادر به تشریح آن نیست. طرفه آنکه 16 آذر 95 دورهی شروع این پدیده نیست؛ برههی بروز آن است. همچنان که پیدایش وضعیتهای مشابه در دیگر اقشار فوقالذکر نیز مدتهاست در جریان است. دو سطح و نوع از محافظهکاری، محافظه کاری ایرانی و جهانی، که در چارچوب دو جناح عمدهی سیاسی در حال بازتولید خود است، به میزانهای متفاوتی بر سطوح مختلف امر اجتماعی از جمله در جنبش دانشجویی، تفوق یافته است.
محافظهکاران ایرانی ترجیح میدهند مراسم دانشجو فرصت گفتگو دربارهی مسائل فردی و خانوادگی (شادی و ازدواج) باشد اما به سطح اجتماعی کاری نداشته باشد و محافظهکاران جهانی تحلیل میدهند که این وضعیت، جنگهای شادی در گرامیداشت روز دانشجو، نمونهای است از گذار جنبش دانشجویی از ایدئولوژی. هر یک برای به محاق بردن کنش اجتماعی مسیری را میپیماید: یکی حربههای پیشینی و دیگری تحلیلهای پسینی. چه محافظهکاری سنتزدهی ایرانی که ایدئولوژی را منهای امر اجتماعی میطلبد و چه محافظهکاری تجددزدهی جهانی که امر اجتماعی را فارغ از ایدئولوژی میخواهد، هر دو به واقع همان دو تیغه قیچیای هستند که امر اجتماعی و کنشگری اجتماعی را تکهتکه کرده و به محاق برده و میبرند.
چاره چیست؟ انقلاب اسلامی همچنان که مولود طرد وضع موجود است، مولّد آن نیز هست. محافظهکاری قتلگاه انقلاب است و در برابر این محافظهکاریِ همهجانبه و فراگیر، باید به انقلابیگری همه جانبه و فراگیر اندیشید. احتمالاً لازمترین کار این است که جناح مومن انقلابی، به خود به مثابه یک جنبش بنگرد[8] و با شکلدهی به جنبشهای همبردار با انقلاب اسلامی به بازتولید و تکامل[9] آن پرداخته و از سطوح و گونههای مختلف محافظهکاری عبور نماید. محافظهکاری، اصلیترین کنشگران میدان استمرار انقلاب را به رکودی فراگیر فروکشانده است؛ محافظهکاری قتلگاه انقلاب است و مسیر رهایی از این مسلخ، انقلابیگری است: بازتولید جنبشهایی که معطوف به آرمانها و داشتههای انقلاب اسلامی، وضع موجود را طرد کرده و ناداشتهها را طلب کنند.
[1] برگزاری مراسمهایی دقیقاً با این عناوین و برنامهها در گرامیداشت روز دانشجوی سال جاری، به دستمایهی تحلیل و تفریح در شبکههای اجتماعی بدل شده است.
[2] وقوع این موارد اگر چه نسبت به کلیت روحانیت، تعدادی بسیار اندک و غیر قابل توجهی را شامل میشود اما با کمال تأسف همگی موارد ذکر شده روی داده است و کلیپهای آن در سطح شبکههای اجتماعی موجود است. مسئلهی اصلی اما بیش از وقوع این قبیل موارد، باب شدن احتمالیِ مسیر تمایزجویی به واسطهی این قبیل رفتارهاست.
[3] چندی پیش در یک بدسلیقگی، کارگران و شعارهای کارگری، دشمن فرضی یک مانور اجتماعی در نظر گرفته شده بود و تصویر این خبط در شبکههای اجتماعی دست به دست میگردید. مسئلهی اصلی اما ریشههای معرفتی این رویداد است که یک نیروی مقاومت معطوف به مستضعفین را از موضع مطالبهگری حقوق کارگری به موضع دشمن فرضی این حرکتها تقلیل داده است. مسئله در این پیشفرضهای محافظهکارانهای است که دشمن فرضی بر اساس آن تعریف میشود.
[4] فارغ از مباحثات و مجادلات سیاسی جاری در حاشیه امر زیست محیطی، اغلب فعالیتهای کنشگران این حوزه بر فرهنگسازیهای خُرد و نمادین استوار است و به حدود یک درک اجتماعی از چالشهای زیست محیطی وفادار نیست. درباره درک اجتماعی از امر زیست محیطی ن. ک به: http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=29129
[5] شهید چمران که خود شاهد واقعهی آن روز دانشکدهی فنی بوده در پایان روایتی خواندنی مینویسد: «حکومت کودتا در قدوم نیکسون سه جوان قربانی کرد تا نیکسون، آیزنهاور را مطمئن کند که میلیونها دلار کمک به دولت کودتا به هدر نرفته و این پولهای گزاف بر گرده مالیات دهندگان آمریکایی نیز سنگینی نمی کند، زیرا در راه استقرار صلح و دموکراسی خرج شده است».
[6] قرآن کریم درباره فلسفهی ارسال رسل و انزال کتب میفرماید: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط». سوورهی حدید، آیه 25. طبعا فلسفهی وجودی روحانیت دینی در ادامه فلسفهی دین تعریف میشود.
[7] امام خمینی میفرمود: « حق تعالى مبدأ کارگرى است و کارگر است» (صحیفه امام، ج 7 ص 172).
[8] . برای توضیح بیشتر ن.ک به یادداشت «جناح مؤمن انقلاب به مثابه یک جنبش»:
http://tabagheh3.ir/1394/05/09
[9] برای توضیح بیشتر ن. ک به یادداشت « بازتولید جنبشهای اجتماعی لازمهی تحقق تکاملی انقلاب»:
http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=5602