اربعین؛ حرکت، محبت و عدالت
به احتمال زیاد کلیه کسانی که تجربه شرکت در راهپیمایی اربعین را داشتهاند تصدیق میکنند که دو عنصر مهم در این رویداد عبارت است از حرکت و محبت. تجربه اربعین حامل یک شورِ تحرکبخش و سپس یک محبت الفتبخش میان کلیه کسانی است که در نقشهای مختلف زائر - خادم در این رویداد شرکت میکنند.
زائر باشی یا خادم، دیگریِ خود را عمیقاً دوست میداری؛ خادمی که در خنکای صبح روی جاده سرد مینشیند تا سینیای پر از ظرف غذا را روی سر خود بگیرد؛ تا زائران راحتتر ظرفهای صبحانه را بردارند؛ و زائری که خم میشود و بر دست و پای خادمِ نشسته بوسه میزند؛ گویی جایی خارج از منطق داد و ستدهای این جهان زندگی میکنند؛ و مگر جلوههای محبت زائر- خادم محدود به این قبیل رویدادهاست؟
دیگر آنکه زائر باشی یا خادم در تمام طول روزها و حتی شبهایی که در مسیر راهپیمایی هستی، در حال تحرکی: حرکت به سوی زیارت و یا حرکت برای خدمت.
پرسش اما اینجاست که این حرکت و محبت که در جوشش و جنبش اربعین به فراز میرسد؛ معطوف به چه نظمی است؟ به دیگر روی بازه اربعین، چه بازتابی در پس از اربعین و در جریان جاری زندگی و جامعه دارد؟ آیا حرکت و محبت اربعین، نمیتواند به برآمدن یک الگوی متمایز از روابط اجتماعی در جوامع پس از آن کمک کند؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت است؛ اگر حرکت و محبتِ جنبش و جوشش اربعین، دینامیسم یک تغییر اجتماعی است، که هست؛ این تغییر چه جهتگیریهای کلیای دارد؟