دربارهی سطوح مسئلهی حقوق بشر*
کسانی هم که معطوف به انقلاب حرف میزنند، فکر میکنند، کنش میکنند و با حزبتوده کاپیتالیسم موضع دارند، در مسئلهی حقوق بشر دچار نوعی انتزاعی و اعتقادی فکر کردن هستند و از ثبت، طرح و تحلیل تجربیات نقض مدعیان حقوق بشری باز میمانند و صرفا در مجادلاتی شبه کلامی به نقد مفاد اعلامیه حقوق بشر میپردازند. در حالی که مسئله اصلی نقد نظری این اعلامیه نیست؛ نقد عملی و طرح تجربیات عملی هم مهم است. لااقل این سطح عملی هم یک بخش مهم ماجراست در حصارهای تئوریک فراموش شده است. نباید مباحثات در سطح فلسفی و ثبوتی متوقف شود و از سطح اثباتی و عینی غفلت گردد.
* مصاحبه با پایگاه تیه (اینجا)
پایگاه صهیونپژوهی تیه: وقتی در میان صفحات تاریخ ورق میزنیم از خود میپرسیم که آمریکا دیگر چه کاری باید میکرد تا برخی باور کنند به هیچ وجه با ایران مصالحه نمیکند و همواره به دنبال توطئه و نقشه برای جنگ است، هتک مرزهای زمینی، هوایی و دریایی ما، بستن حسابهای بانکی، مختل نمودن نظام اقتصادی، از همه مهمتر شلیک به هواپیمای مسافربری و از این نکته بدتر اهدای مدال شجاعت و قهرمانی برای ملوان این ناو بود. به همین خاطر بود که بحث حقوق بشر را با استاد نامخواه فعال فرهنگی و دینی در میان گذاشتم و در این باره گفتگو کردیم.
از نویسندگان اعلامیه حقوق بشر تا عدهای که آن را باور دارند!
خبرنگار سرویس سیاسی پایگاه صهیونپژوهی تیه، در گفتگو با حجه الاسلام نامخواه به بررسی بحث ارتباط دین و حقوق بشر پرداخته است. متن این گفتگو تقدیم حضورتان می گردد.
- با سلام و تشکر از شما. لطفا به عنوان اولین سوال بفرمائید که حقوق بشر چیست و آیا در اسلام در این باره بحثی شده است؟
** وقتی از حقوق بشر حرف میزنیم باید میان دو سطح و مقام تفاوت قائل شویم: سطح ثبوت و سطح اثبات. در سطح ثبوتی ما میخواهیم بدانیم فلسفه حقوق بشر چیست؟ نسبت دین و مشخصاً اسلام با حقوق بشر چیست و مواردی مانند این. اگر بخواهیم در این سطح حرف بزنیم میتوانیم بگوییم دین منشأ حقوق بشر است. به تعبیر امام علی(ع) اساساً پیامبران آمدهاند که به شکوفایی عقلانیت بشر کمک کنند: یثیروا لهم دفائن العقول. این عقلانیت از مهمترین مبادی و مبانی حقوق بشر است. این که انسان بتواند از ظرفیتهای عقل خود استفاده کند. در نهجالبلاغه یک سخنرانی بسیار قابل توجهی از امام علی(ع) در ارتباط با حقوق متقابل حاکم و مردم هست. در آنجا ریشه توحیدی حقوق انسانی و اهمیت والای حقوق متقابل حاکم و مردم را توضیح میدهند.
آگاهسازی مردم از حقوقی که دارند مهمترین راهبرد تشکیل از پایین به بالای جامعه عادلانه و توحیدی است. رساله حقوق امام سجاد(ع) در همین راستا و کوششی است برای آگاهی جامعه گرفتار استبداد و انحطاط، از حقوق بنیادین خویش است. در اینباره میتوان به تفصیل بحث کرد. فقط اجمال قضیه این است که در طول تاریخ، در برابر استبدادگران سیاسی، استثمارگران اقتصادی و استحمارگران فرهنگی، این دین و اندیشه توحیدی بود که به انسان نسبت به حقوقش آگاهی داده و امکان دستیابی به حقوقش را میدهد.
این دوگانهی حق و تکلیف هم در مورد تکالیف دینی دقیق نیست. تکالیف دینی در واقع راهنمایی توحیدی انسان برای رسیدن به حقوق خود است؛ رسیدن به حق آزادگی و آزادی. بنابراین در مقام ثبوت میتوان به سراغ متون دینی، مفاهیم و استدلالهای توحیدی رفت؛ درباره حقوق بشر گفتگوی مهمی داشت. اما بعد از مسئله حقوق بشر در دوره معاصر در سطح ثبوتی آن نیست. مسئله در سطح اثباتی است. مسئله حقوق بشری است که در اعلامیه حقوق بشر پس از جنگ جهانی در پاریس به تصویب رسید. مسئله مبانی و مفاد آن است.
- نسبت میان انقلاب و حقوق بشر را چگونه میتوان نشان داد و بیان کرد؟
** شاید تا قبل از انقلاب اسلامی, مسئله ما همین سطح از واقعیت حقوق بشر بود، یعنی یکسری تلاشهای تئوریک که میکوشید میان سطح حقیقت حقوق بشر و سطح واقعیت حقوق بشر یا همان اعلامیه پاریس داوری کند، احیانا جمع کند و یا به نفع یکی حکم کند. اما پس از پیروزی انقلاب ما با سطح دیگری از مسئله حقوق بشر مواجه شدیم. در این سطح جدید ما با این واقعیت مواجه شدیم که اعلامیه حقوق بشری که خود محصول جنگ و آتشبس در جنگ جهانی دوم است، دستمایه جنگ طلبی قرار میگیرد.
- یعنی استعمارگران خود برای مردمی که به آنها ظلم کرده اند، حقی رامعین نمودند؟ چگونه ممکن است؟
** سابق بر این زرمندان و زورمندان عالم بر مدار وعده عمران، آبادانی و آبادی سختافزاری، به تصرف سرزمینهای دیگر میپرداختند که به استعمار معروف شد. بعدها همین استعمارگران تلاش کردند با وعده آبادانی فرهنگی و معرفتی، با وعدههای نرمافزارانه به تصرف غیر بپردازند که تجربه استعمارنو بود. امااستعمار فرانو کوششی است که کشورهای محور مراحل قبل برای تصرف دیگران با وعدههای انسانافزارانه استعمار دارند. یکی از دستمایههای این دوره مسئله حقوق بشر است. این عجیب نیست که جنگجویان دیروز اعلامیه آتشبسشان را به عنوان یک اعلامیه جهان شمول به دیگران قالب کنند، این عجیب است که در هر دورهای کسانی بودهاند که در داخل سرزمینهای هدف استعمار وعدههای سختافزاری و وعدههای فرهنگی و معرفتی استعمارگران را باور میکردند. در این دورهها هم کسانی حرفهای حقوق بشریشان را باور میکنند. عمیقاً باور میکند، در یک دوره اراده معطوف به استمعار نوین در راست و چپ عالم منورالفکران و روشنفکرانی داشت، الآن هم هست. دیروز حزب توده سوسیالیستی فعال بود؛ امروز حزب توده کاپیتالیستی به مثابه یک حزب نانوشته فعال است. در آن دوره عدالت دستمایه بود امروز هم حقوق بشر.
یکی از کار ویژههای احزاب مربوطه این است که موارد نقض ادعای استعمارگران را بپوشاند، فرض کنیم دیروز یک بیعدالتی آشکار در سرزمین «برادر بزرگتر» رخ میداد، حزب توده چه میکرد؟ امروز هم حزب توده کاپیتالیسم در مواجهه با موارد نقض حقوق بشر در چیزی که نظام جهانی خوانده میشود و در اصل نظام سلطهی جهانی است؛ همان برخورد را دارند. از این مسخرهتر میشود که سازمان ملل فهرستهای حقوق بشری را با پول ببندد و عربستان کرسیدار و سردمدار حقوق بشر باشد؟ بله از این مسخرهتر برخورد حزب توده کاپیتالیسم و غربگرایان ایرانی است که همه همت خود را بر هضم و انحلال ایران در این ساختار قرار دادهاند. سطح اعتراض آنها به این موارد نقض حتی از سطح اعتراضها در خود غرب هم کمتر است.
- حال برای این جریان چه باید کرد؟
** باید بدانیم که ما حالا حالاها با مسئلهی حقوق بشر مواجهیم و اگر درست عمل نکنیم، ابتکار عمل را به دست حزب توده کاپیتالیسم دادهایم که با تسلط یا نفوذی که در مجاری اجرایی دارد یا خواهد داشت، مسئله را با نوعی عقبنشینی دنبال میکند. اول قبول میکنند که حقوق بشر یعنی اعلامیه پاریس و بعد برای توجیه رفتارشان وارد میشوند.
ما با یک عرصه گسترده از کنشهای ضروری که در ارتباط با حقوق بشر و از موضع انقلاب اسلامی باید انجام بدهیم و گرنه دیر یا زود نظام سلطه جهانی با کمک حزب توده کنونی که دارد، انقلاب را در درون خود هضم خواهد کرد؛ کنشگری در این عرصه عقلانیت مختص به خود را میطلبد. ما در مورد حقوق بشر چالش اقدام و عمل داریم؛ مسئلهای که منجر به بی عملی ما شده است تا حدودی ژرف و حاصل فقدان یک عقل عملی در این حوزه است. یک عقلانیتی که به ما بگوید در برابر مسئلهی حقوق بشر چه باید کرد؟ عقل عملی چگونه بالفعل میشود؟ از طریق انباشت تجارب.
در چهار دهه پس از انقلاب ما رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس دستگاه قضایی، جمع کثیری از کادرهای سطح بالای انقلاب اسلامی و قریب به 17000 نفر از مردم عادی کوچه و بازار را به واسطهی ترور از دست دادهایم؛ ما قربانی سلاحهای کشتار جمعی بودهایم؛ هواپیمای مسافربری ما را هدف قرار دادهاند و مواردی از این دست، یک سؤال: چقدر تجربه این موارد در حافظه جمعی ما انباشت شده است؟ چند فیلم، چند کتاب، چند سریال؟ همین را مقایسه کنیم با ترور کندی. وقتی حافظهی تاریخی نباشد، وقتی حزب نانوشته توده کاپیتالیسم بیشتر از حزب توده سوسیالیسم هنرمند و نویسنده و پژوهشگر جذب کند؛ تجربیات نقض حقوق بشری ما انباشت و بازخوانی نمیشود و ما اصلا نمیدانیم در این بارهی چه باید بکنیم.
در طرف دیگر هم کسانی که معطوف به انقلاب اسلامی هستند، معطوف به انقلاب حرف میزنند، فکر میکنند، کنش میکنند و با حزبتوده کاپیتالیسم موضع دارند اما در مسئلهی حقوق بشر دچار نوعی انتزاعی و اعتقادی فکر کردن هستند, از ثبت، طرح و تحلیل تجربیات نقض مدعیان حقوق بشری باز میمانند و صرفا در مجادلاتی شبه کلامی به نقد مفاد اعلامیه حقوق بشر میپردازند. در حالی که مسئله اصلی نقد نظری این اعلامیه نیست؛ نقد عملی و طرح تجربیات عملی هم مهم است. لااقل این سطح عملی هم یک بخش مهم ماجراست در حصارهای تئوریک فراموش شده است. نباید مباحثات در سطح فلسفی و ثبوتی متوقف شود و از سطح اثباتی و عینی غفلت گردد.
ضمن یک مسئله دیگر را هم باید توجه داشت. حقوق بشر اسلامی یا همان موضع ثبوتی دین در مورد حقوق بشر هم اگر بخواهد توانمند بشود در برابر اعلامیه پس از جنگ جهانی دوم؛ راه آن این نیست که فقط در سطح معرفتی درباره حقوق بشر اسلامی نظریه پردازی شود، تفلسف شود. اعلامیه حقوق بشر نقد شود؛ مطالعه تطبیقی شود و این قبیل کارهای رایج و البته راحت. حقوق بشر اسلامی اگر بخواهد به مثابه یک نسخه کارآمد مطرح شود راهش این است که وارد عمل شود. در داخل و خارج؛ مبنای کنش و مطالبه قرار بگیرد. احمد شهید از همان پولهایی گرفته است که به خاطر آن بان کیمون عربستان را از لیست ناقضان حقوق کودک حذف میکند. اما آیا بر اساس هیچ نگرش دینی در مورد حقوق بشر، هیچ مورد نقض حقوق بشری اتفاق نمیافتد؟ هیچ کارگری به ناحق شلاق نمیخورد؟ هیچ اطلاعاتی به عمد کتمان نمیشود و از دایرهی شفافیت خارج نمیشود؟ اگر حقوق بشر اسلامی از دایرهی مباحث فلسفی خارج شود؛ از چارچوب مجادلات کلامی خارج شود، از چارچوب یک امر صرفاً حکومتی و بینالمللی خارج شود، میتواند مبنای کنش اجتماعی قرار بگیرد و کارآمد شود.