نامسئله حجاب
در دیدگاهِ مهجور متفکران انقلاب اسلامی درباره زن، حجاب یک «نامسئله» است؛ اگر چه برای جمهوری اسلامی یک مسئله یا ابرمسئله است.
هیاهوهای گفتاری و کنشهای رفتاری در مخالفت و موافقت با حجاب و قوانین مربوط به آن، دستکم دو دهه است بحث و بخش ثابتی از فضای عمومی رسانههای ما را به خود اختصاص داده است. در این میان دیدگاه انقلاب اسلامی درباره «زن» است که بیشتر از همه چیز آسیب دیده و به محاق رفته است. «جدال حجاب» در دو سوی خود از سقف تقنینهای انجام شده درباره حجاب فراتر نرفته و خود حجابی برای دستیابی به نگرشهای بنیادیتر درباره حجاب شده است. «مسئله حجاب» به معنای رایج آن مسئله جمهوری اسلامی است و شدت و کثرت پرداختن به این سطح از مسئله، سطح دیگر و مهمتر بحث را به فراموشی سپرده است. مراد از سطح دیگر، سطح مطرح در ساحت انقلاب اسلامی است؛ سطحی که گفتوگو درباره آن، به سبب فراموشی و محاق چندین ساله، کمی دشوار است و یادداشت پیش رو امیدوار است گامی کوچک در این مسیر بردارد و دستکم بتواند درباره آن طرح بحث کند.
*یادداشت منتشر شده در پنجمین شماره ماهنامه رسائل
تجربه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی درباره حجاب
هرچه کارنامه جمهوری اسلامی درباره حجاب پرسشانگیز و بهوضوح ناموفق و متناقض است، کارنامه انقلاب اسلامی دراینباره متفاوت و درخور توجه است. هر چقدر در وضع امروز جمهوری اسلامی، رسانهها مروج مصرف و تبرج شدهاند؛ هر چقدر در وضع امروز جمهوری اسلامی پلیس در پی ارشاد است؛ هر چقدر در وضع امروز جمهوری اسلامی نهادهای ارشادی نسبت به مقوله حجاب بیاعتنا و بداعتنا هستند؛ هر چقدر در وضع امروز جمهوری اسلامی نهادهای اجرایی دراینزمینه روزمرهاند، انقلاب اسلامی اما درزمینه حجاب عملکرد قابل توجهی داشته است و پربیراه نیست اگر بگوییم مؤثرترین حرکت فرهنگی درباب حجاب در تاریخ معاصر و بلکه بیشتر به شمار میآید. هرچند هیچ آمار مشخصی دراینزمینه در دسترس نیست،[1] اما مشاهدات عینی و تجربههای زیسته نقلشدۀ بسیاری هست که روی آوردن اجتماعی به مقوله حجاب بر اثر انقلاب اسلامی را برای ما روایت میکند.[2] اگر رویدادهایی را که در حد فاصل سالهای 1356 تا 21 بهمن 1357 اتفاق افتادهاند، تجربه انقلاب اسلامی درزمینه حجاب بدانیم، بهخوبی میبینیم که این تجربه با تجربه جمهوری اسلامی دراینزمینه بسیار متفاوت است. تجربهای که آغاز آن سال 1358-1359 بوده و تاکنون ادامه دارد. فارغ از ارزیابی و قضاوت درباره تجربه جمهوری اسلامی درزمینه حجاب، تجربه انقلاب درونی زن ایرانی و رقم خوردن یک اقبال فراگیر و تا حدی حیرتانگیز به حجاب، از بیبدیلترین تجربههایی است که انسان ایرانی در نیمه دوم دهه پنجاه تجربه میکند. این تجربه چیست و برای امروز ما، حاوی چه افقگشاییهای احتمالیای است؟
زن در اندیشه انقلاب اسلامی
برای انقلاب اسلامی، «زن» مسئلهای مهم بوده و هست. انقلاب اسلامی دیدگاه خاصی را درباره زن میپروراند؛ دیدگاهی که ذیل هویت و غیریت کلان اندیشه انقلاب سامان و معنا مییابد. هویت و غیریت عام انقلاب اسلامی چیست؟ آنطور که امام خمینی و متفکران اصیل انقلاب اسلامی توضیح میدهند، نه فقط هویت انقلاب ما اسلامی است، بلکه غیریت آن نیز اسلامی است![3]
هویت انقلاب بر اساس اسلام ناب و در تقابل با اسلام امریکایی درک میشود. از نگاه امام خمینی ما با فرایند «جایگزین» ساختن دو اسلام به جای یکدیگر، بهمثابه لایه بنیادین انقلاب اسلامی روبهروییم؛ فرایندی که در دو سطح درونی و بیرونی، دو انقلاب را رقم میزند: یکی انقلاب انسانی که انسان انقلاب اسلامی را در پی دارد و دیگری یک انقلاب اجتماعی(انقلاب اسلامی) است که جامعه را در مسیر انقلابی بودن و تکامل قرار میدهد. امام خمینی صراحتاً به مفهوم جایگزینی اشاره دارند. ایشان مینویسند در روند انقلاب مردم «فکر اسلام ناب محمدی» را «جایگزین» تفکرهای «اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند».[4]
نادیده گرفتن این تقابل مهم معرفتی در انقلاب اسلامی، هم از سوی متجددمآبان و هم از سوی مقدسمآبان، تبدیل به یک سنت شده است؛ تقلیل انقلاب به زمینههای اجتماعی یا تقلیل آن به یک معرفت کلان و مبهم به نام اسلام و بدون اشاره به وجوه عمیق درگیری انقلاب اسلامی با برداشتهای رایج از اسلام. این نادیده گرفتنها تلاشی معرفتی است که این دو گروه برای تبرئه شناختی و تداوم اجتماعی خود به دست میدهند و موجب میشود همه کسانی که در دورهای فعالیتهایی منسوب به اسلام داشتهاند یا دارند، در راستای انقلاب اسلامی انگاشته شوند؛ بیآنکه از این بحث شود که بسیاری از این فعالیتهای اسلامی، دقیقاً همان چیزی بود که انقلاب اسلامی علیه آن و برای جایگزینیاش به راه فتاد.
رهبر انقلاب یکی از معدود متفکرانی است که نهتنها به تفکر امام خمینی درزمینه تحلیل انقلاب اسلامی بهمثابه جایگزینی دو اسلام باور عمیق دارند، بلکه میکوشند این طرح را شرح و بسط دهند. یکی از این کوششها در استدلالی است که ایشان در آغاز دوران رهبریشان و در نخستین سالگرد امام خمینی ارائه میدهند. ایشان ده لایه متعدد در فهم انقلاب اسلامی بهمثابه جایگزینی دو اسلام میگشایند و مینویسند:
در انقلاب اسلامی، اسلامِ کتاب و سنت، جایگزین اسلامِ خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بیبندوباری و بیتفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بیحالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بیخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی(ص)، جایگزین اسلام امریکایی گردید.[5]
متحجران و متجددان اگرچه له و علیه حجاب استدلال میکردند، اما در یک توافق نانوشته، انسان/زن را به پوشش فرومیکاستند. همه مسئله(های) این دو دسته درباره زن، پوشاندن آن با حجاب و یا کالا ساختن آن با بیحجابی بود. متفکران انقلاب اما اصرار داشتند استدلال کنند حجاب مسئله نیست. اگر رهبران و متفکران اسلامی اصیل انقلاب را امام خمینی، آیتالله خامنهای، شهیدان مطهری، بهشتی، باهنر و مفتح، مرحوم طالقانی و همچنین امام موسی صدر و شهید صدر بدانیم، میبینیم که «حجاب» نه از جهت کمّی و نه از جهت کیفی مسئله هیچ یک از آنها نیست؛ بلکه بهعکس امثال مرحوم مطهری پا را فراتر میگذارند. وی میکوشد در مسئله حجاب این نامسئله بودن را به متحجران، و در نظام حقوق زن در اسلام به متجددین اثبات کند. برخوردهای تکفیرگرایانه متحجرین و مقدسمآبان با مسئله حجاب، نشاندهنده شدت تمایز دیدگاهشان با متفکرانی همچون مطهری است. آنها استدلال میکنند که مطهری با این کتاب نه فقط حجاب را از مسئله بودن انداخته، بلکه حتی به موضوعیت و وجوب آن هم تعرض کرده است.[6]
مسیری که متفکران انقلاب اسلامی در مسئله زن میپیمایند، از طریق بازسازی هویت یک زن مسئول در برابر غیریت الگوهای متجدد و متحجر است. این مسیر در ادامه به یک انقلاب انسانی در زن ایرانی منتهی میشود. محصول این انقلاب انسانی، زن انقلابی است؛ زنی که مسئول و محصول دگرگونیهای بنیادین انفسی و آفاقی است.[7] این مسئولیت به قدری بزرگ و سترگ است که فرصتی برای پرداختن زن انقلابی به دیگر مسائل باقی نمیگذارد. در برابر زنِ مسئول و معطوف به تغییری که انقلاب اسلامی مطرح میسازد، زن در دیدگاه متحجران و متجددان است. سقف مسئله زن در اندیشه مقدسمآبان، پوشاندن خود و در اندیشه تجددمآبان، نپوشاندن خود است! بیکارگی اجتماعی زنی که متأثر از این دو گفتمان تعریف میشود، به ازخودبیگانگیاش میانجامد و در چنین وضعیتی، مسئله حجاب را با هیچ الزامی، حتی در محیطها و اماکن مقدس نمیتوان حل کرد.
تجربه موفق انقلاب اسلامی درباره حجاب، بر چنین عقبهای از اندیشه تکیه دارد. این اندیشه را متفکران نامبرده در آثار متعددی پرداختهاند. اکنون نهتنها این اندیشهها بازخوانی نمیشوند،[8] حتی وارونهخوانی هم میشوند. واقعیت این است که تجربه حجاب در جمهوری اسلامی، بیشتر از آنکه از اندیشه متفکران انقلاب اسلامی متأثر باشد، از اندیشه متحجران و متجددان متأثر است؛ امری که موضوعیت داشتن حجاب و یا عدم حجاب در شرایط کنونی را اثبات میکند؛ درحالیکه برحسب نگرش راهبردی تفکر انقلاب به مسئله زن، حجاب یک نامسئله است.[9] در چنین شرایطی، وارونهخوانی در خوانش آثار این متفکران آنجا رخ میدهد که از موضع و سطح مسئله حجاب در وضعیت کنونی به آثار این متفکران رجوع کنیم.
مرحوم طالقانی ازجمله متفکرانی است که مورد بیشترین وارونهخوانیها قرار گرفته است. ایشان متفکری است که اندیشه اجتماعی مبسوطی را در آثار متعددی پرورانده است؛ آثاری همچون از آزادی تا شهادت، استراتژی نهضت اسلامی، آزادی و استبداد، آینده بشریت از نظر مکتب ما، با قرآن در صحنه، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، توحید از نظر اسلام، حج، درسهایی از قرآن، دو شهید، شهادت و شورا، عالم خلقت از نظر قرآن، خاتمیت و اجتهاد زنده، تربیت از نظر قرآن، پدیدۀ دین، از تاریخ بیاموزیم، اسلام و مالکیت، آینده بشریت از نظر مکتب ما، آیه حجاب، حجاب و شخصیت زن، طرح نظام جمهوری اسلامی، تبیین رسالت برای قیام به قسط، مهدویت و آینده بشر: همراه با در انتظار ظهور افق روشن، پرتوی از قرآن. کتابچه آیه حجاب ایشان که دربردارنده دیدگاه ایشان درباره حجاب است، جزوهای 24 صفحهای است. حال چگونه است که تمام اندیشه اجتماعی ایشان و ازجمله تمام دیدگاههای ایشان درباره مقوله زن نادیده گرفته میشود و صرفاً آن بخشی از این دیدگاهها که به کار جدالهای جاری درباره حجاب میآید، برجسته میشود؟
* یادداشت منتشر شده در پنجمین شماره ماهنامه رسائل
[1] . شاید چنین آماری وجود داشته باشد یا از دیگر پیمایشها و بررسیها قابل استنباط باشد؛ دستکم برای نگارنده در زمان نگارش این یادداشت، چنین بررسیای در دسترس نبود.
[2] . برای مثال زهرا ستوده، از زنان حاضر و فعال در مقاومت خرمشهر، در کتاب خاطرات خود میگوید:
فاطمه فاطمه است [کتابی مشهور از دکتر علی شریعتی] بهویژه تأثیر عمیقی بر من گذاشت. تا پیش از آن در مورد زن و در مورد حضرت فاطمه(س) چنین حرفهایی را از هیچکس نشنیده و در هیچ کتابی نخوانده بودم و نگاه او به زن، نگاهی انسانی بود که ظرفیتهای وجود زن را فقط به خاطر ارزشهای انسانیاش ارج میگذاشت. معرفی حضرت فاطمه(س) با چنین دیدگاهی، زن مسلمان را که تا آن روز برایم هویت خاصی نداشت، معنا و مفهوم بخشید. من این زن مسلمان را دوست داشتم و دیگر از مثل او شدن، خجالت نمیکشیدم. او هویتی خاص و مستقل و قابل دفاع بود و صدالبته قابل معرفی. حالا میتوانستم تکهپارچهای را که آن همه از آن فراری بودم، بهراحتی بر سر بگذارم و شجاعانه از آن دفاع کنم، بیآنکه تحقیر و توهین دیگران ناراحت و شرمسارم کند (ص 32-33).
[3] . در این باره و برای تفصیل بیشتر: ر.ک: «نظریه انقلاب امام خمینی»، فصلنامه اندیشه سیاسی در اسلام، پاییز ۱۳۹۴، شماره ۵.
[4] . سیدروحالله خمینی، صحیفه امام، ج21، ص 240.
[5] . پیام رهبر انقلاب به مناسبت اولین سالگرد امام خمینی.
[6] . ن.ک: کتابچه پاسخهای استاد.
[7] . این دیدگاه بهطورکلی درباره انسان انقلابی نیز مطرح است و اختصاصی به مرد و یا زن ندارد؛ اما امام خمینی و دیگر متفکران انقلاب از جمله مرحوم طالقانی آن را به طور مشخص درباره زن انقلاب نیز توضیح دادهاند.
[8] . نمونه این آثار فراموش شده نزاع شهید مطهری با تحجر در مسئله حجاب است که به طرز شگفتآوری در کتابچه پاسخهای استاد منعکس شده است. این کتاب را میتوان یک آسیبشناسی تمامعیار در زمینه خود به شمار آورد که علیرغم تورمِ مباحث درباره حجاب مغفول مانده است.
[9] . برای نمونه، ر.ک: بیانات رهبر انقلاب در نشست اندیشه راهبردی درباره زن و خانواده. در این دیدار «حجاب» نه از نظر کمّی و نه از نظر کیفی محوریت ندارد و حتی این کلمه مطرح هم نشده است.