بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
همه کسانی که زمانی از زندگی خود را صرف فکر کردن و انتشار آن میکنند نیازمند آن هستند تا همواره همه گفتهها و نوشتههای خود را برای تکاملبخشیدن به استدلالهاشان و برای مراقبهای مستمر پیش روی خود داشته باشند؛ چه بهتر که این آرشیو جامع پیشروی مخاطبان آن نوشتهها باشد. نوشتن گونهای از اندیشیدن و تلاشی برای رشد کردن است. وقتی همه آنچه گفته و یا نوشتهایم را یکجا پیشروی خود و مخاطبانِ اندک یا بسیارمان داشته باشیم، گنجینهای در اختیار داریم که کمک خواهد کرد حرف تکراری، بیهوده، تأمل نشده و یا متناقض نزنیم. مخاطبانی خواهیم داشت که ممکن است زیاد نباشند اما نقدها، ناهمخوانیها و کاستیهایمان را تذکر خواهند داد و با چنین امکان و وضعیتی، فرصت رشد و تکامل خواهیم داشت. در این تمام این دهسال، این وبلاگ این پنجره سرد و بیروح برای من چنین کارکردی نیز داشته است.
طی یک سال اخیر، به رغم تلاش برای حفظ وبلاگ طبقه سه به عنوان آرشیو جامع نوشتههایم، برخی متنها را در صفحات مجازیِ پلتفرمهای اجتماعی منتشر میکردم که فرصت بازنشر آنها در وبلاگ دست نمیداد. احساس میکنم این کار لازم است چرا که شبکههای اجتماعی، حتی اگر صفحاتی که ایجاد میکنیم پایدار باشد، امکان چندانی برای آرشیو، انباشت و بازیابی مضامین، مفاهیم و استدلالها ندارد. به همین خاطر تلاش میکنم به مرور گزیده به نسبتطب جامعی از گفتهها و نوشتههایم در اینستاگرام، تلگرام و توییتر را تحت عنوان «بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی» در این وبلاگ بازنشر و بایگانی کنم. این نوشتهها در بخش موضوعات و کلمات کلیدی با همین عنوان قابل دسترسی است.
دریافت
حجم: 41.9 مگابایت
توضیحات: گفتگوی لایو با مجموعه شهید اژهای درباره عدالتخواهی
زمان گفتگو یک ساعت و نیم
گزیده گفتگو:
حرکت امام حسین علیهالسلام حامل تعاریف مهمی درباره عدالت است. از جمله آنجا که میگویند:
«أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَیْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا ثُمَّ »؛ این دقیقا تعریف عدالت اجتماعی است؛
یا آن جا که میفرمایند:
«أَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُم فَطَلَبْتُمْ».
البته به نظرم ما پرسشی داریم که مهمتر از پرسش از چیستی قسط است. مهمتر از «تعریف عدالت چیست؟» پرسیدن این پرسش است که «عدالت چه اهمیتی دارد که اباعبدالله(ع) برای آن قیام میکند؟»؛ «قسط چه پدیدهای است که انسانهایی برای آن حاضرند جان خود را فدا بکنند؟»
نگاه اباعبدالله (ع) و اصحاب آخرالزمانی او این است که بدون قسط برپایی جامعه توحیدی و حتی توحید امکان ندارد. این نگاه است که قسط را تا آن اندازه ارزشمند میکند که حسین(ع) برای آن فدا میشود و طنین این نگاه چهارده قرن بعد اصحاب آخرالزمانی امام حسین(ع) را میآفریند. امثال شهید حمید رمضانی که در نامهای به پسر یکسالهاش علت شهادتش را این چنین توضیح میدهد: «برای این که نمیتوانست نابرابریها را ببیند و سکوت کند».
در ایام اخیر و به اقتضای این بیماری همهگیر، از منظرهای مختلف درباره مسائل آن جستجو کرده و برخی نتایج اولیه آن را، به امید نقد و تکمیل، در فضای مجازی به اشتراک گذاشتم. متن زیر چهار فرستهای است که از منظر مرگآگاهی به این مسئله توجه کرده، میکوشد طرحی از بحث در این حوزه را پیش بکشد و پیش از این در صفحه اینستاگرامم منتشر شده است.
مرگ، عشق، زندگی
در حاشیه جهاد در غسالخانه
🔽 معنای زندگی بسته به این است که چه تصویر و تفسیری از مرگ داریم.
همبستگی میان «معنای زندگی» و «چیستی مرگ» به آن اندازه است که تطور درک انسانها از مرگ، ادوار زندگی اجتماعی و تمدنی انسان را رقم میزند. چه آنکه رنسانس اعراض از مرگاندیشی سقراطی بود.
🔽 در تحلیلهایی پردامنه، امام خمینی به ما نشان میدهد که چگونه شهادتخواهی و «عشق به موت» انسان دیگری را در زمین تاریخی و جهان اجتماعی ما خلق کرد: انسان انقلاب اسلامی مولود و مولد تطور معنای مرگ بود.
🔽 انسان انقلاب اسلامی در تجربهزیسته خود با مرگ زندگی میکرد و برای او مردن همان زندگی بود. این معنا از مرگ، زندگی دیگری را برای جامعه ایرانی رقم زد و به او این امکان را داد تا تاریخ خود را ایجاد کند؛ جامعه خود را بسازد و در جنگی مستمر بایستد.
شهید نماینده جامعه بود برای مواجهه با مرگ. در این مواجهه شهید برای جامعه معانی و گونههای جدیدی از زندگی به بشارت میآورد. در عالم رازی است که جز با خون افشا نمیشود و شهید جان خود را هزینه را میدهد تا آن راز را برای دیگران افشا کند. .
🔽 کسانی که میمیرند با مرگ مواجه نمیشوند. تجربه مواجهه با مرگ برای کسانی ممکن میشود که از حجاب هراس از مرگ رها شده و زندگیشان در دامنه آتشفشانِ مرگ بنا کنند. چه چیزی به انسان امکان رفتن به مرگ و تجربه مواجهه با آن را میدهد؟ مرگ کوچک. به تعبیر ابنعربی عشق «موت الاصغر» است و تنها مرگ کوچک است که میتواند امکان مواجهه با مرگ بزرگ را فراهم آورد.
درست ده سال قبل در چنین روزی بود که تجربه کمتر از یک دهه فعالیت مسجدی، کار فرهنگی، فعالیت خبرنگاری و سپس روزنامهنگاری و دستآخر فعالیتهای محدودِ سیاسی را جمعبندی و مرور کردم و درست در شرایطی که از ناکارآمدیِ تجربههای پیشین ملول و از در اختیار داشتن امکان بیان در رسانههای رسمی به کلی ناامید شده بودم، برای طی آنچه مسیر بایسته در آینده میدانستم، این وبلاگ متولد شد.
درآمدی بر پیدایی بنیادگرایی متحجرانه و مقدسمآبی جدید
چند سالی است رسم شده هرگاه تحجرِ ریشه دوانده در متن و بطن جامعه مذهبی در جایی بروز میکند و سر بر میآورد، با برچسب شیعه انگلیسی، سر و ته مسئله را هم میآوریم. نمیدانم چگونه میتوان اعلان کرد که اغلب قریب به اتفاق نشانههای حادّ تحجر، در کسانی بروز کرده که نه تنها هیچ و تاکید میکنم هیچ ارتباطی با ضد انقلاب ندارند، بلکه از قضا به کلی در درون خانواده انقلاب قرار دارند.
ترویج خرافات و مطالب سست و بیبنیاد به عنوان طب اسلامی و سنتی، مخالفت با تدابیر بهداشتی، ایجاد دوگانه سلامت/ زیارت، مخالفتها و انقلتهای انبوه در زمینه محدودیت و سپس تعطیلی مساجد و حرمها و حجم زیاد از مباحث بیحاصلی که مآلاً پیشگیری را کُند و به شیوع کمک میکند؛ از سوی طلاب جوان یا فضلای موجهی صادر میشود که هیچ ارتباطی با شیعه انگلیسی ندارند. هراس انگیزتر از سرایت کروناویروس، سرایت آن چیزی است که در آینه این ایام به عینه دیدیم؛ ما با سرایت ویروسی به مراتب مهلکتر از کرونا مواجهیم: مقدسمآبی و تحجر.
در روزهای اخیر اقدامهای رو به جلو علیه کرونا با یکی از هفت نگرش اجتماعی بازدارنده مواجه میشد:
اول. عدهای گفتند بازی سیاسی طرفداران دولت برای کاهش مشارکت است. برای آنها سیاست مهمتر از سلامت است.
دوم. عدهای گفتند اعمال محدودیتها برای زدن زیارت و ولایت است. برای آنها درکی که از زیارت و مذهب دارند مهمتر از سلامت است.
سوم. عدهای گفتند توطئه آمریکا و غرب است. برای اینها توطئه مهمتر از سلامت است.
چهارم. عدهای گفتند سرایت بیماری امکان ندارد! و درمان آن نزد اطباء اسلامی است. برای آنها پاسخ اسلامی به مسئله مهمتر از سلامت است
پنجم. عدهای گفتند از شنبه همه چیز عادی میشود اما شنبه آغاز هفته پیک کرونا ست. آنها متخصص امنیت هستند و برای آنها امنیت مهمتر از سلامت است.
ششم. عدهای هم تلاش کردند از هر اقدام یا عدم اقدامی برای مخالفت با جمهوری اسلامی و بازتولید هراس در جامعه استفاده کنند. برای آنها براندازی مهمتر از سلامت است.
هفتم. عده دیگری هم البته وجود داشتند؛ کسانی که بسترساز برآمدنِ «از شنبه همه چیز عادی میشود» هستند اما یا در سکوتند و یا آدرس سازمان بهداشت جهانی را میدهند. برای آنها غرب مهمتر از سلامت است.
سلامت مسئله برجسته این روزهای ماست. عدالت اما مسئله هر روز ماست. مواضع هفت گانه فوق اما در برابر هرگونه مسئله گرایی مقاومت منفی بازتولید می کنند. از این روی نقش این هفت دسته فوق در قصه عقبماندگی در عدالت، با نقش این روزهاشان تقریباً مشابه است.
یادداشت منتشر شده در کانال تلگرام طبقه سه