طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

متن زیر برشی از یک گفتار است که در ایام ولادت امام جوادالائمه علیه السلام ارائه شده است.
 

 

الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما أعَزَّهُ اللهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ. (خصال صدوق، ص ۴۲، حدیث ۳۲)

این روایت امام جواد علیه السلام الهام بخش پاسخ به یک پرسش قدیمی و تاریخی در نظریه اجتماعی و در هستی‌شناسی اجتماعی است. علاوه بر قدمت، اهمیت این پرسش بُعد دیگری هم دارد و آن این است که آنچنان که که توضیح داده خواهد شد، این پرسش در نقطه تلاقی و طرد الهیات اجتماعی و نظریه اجتماعی نشسته است.
این پرسش قدیمی و تاریخی که از نظر معرفتی نیز اهمیت بسیاری دارد چیست؟ آن پرسش این است: چه چیزی مخلوق خداست؟ وضعیت کنونی جوامع یا تغییر در آن؟
این یک دعوای کلاسیک در اندیشه اجتماعی جدید است.
دعوای محافظه‌کاری فرانسه در مقام دفاع از الهیات مسیحی، یا به عبارت دقیق‌تر در مقام دفاع از وضعیت موجود جوامع با اتکا به الهیات مسیحی با انقلابیون بر سر همین مسئله بوده است. اصل انقلاب فرانسه و دفاع الهیاتی از وضع موجود تاثیر به سزایی در پیدایش علوم اجتماعی و متفکران کلاسیک آن گذاشته است. این دعوا چیست؟ تضاد و دعوایِ این ایده که «جامعه مخلوق خداست» (چنانچه ادموند برک می‌گفت) با «خدا مخلوق جامعه است» ( چنانچه دورکیم می‌گفت) و یا این که خدا و دین مخلوق بخشی از روابط اجتماعی است که عبارت است از روابط اقتصادی؛ چنانچه مارکس می‌گفت.
این تقابل میان خدای خالق وضعیت جوامع و جوامع خالق خدا نقطه‌ای کانونی در جدایی نظریه اجتماعی و الهیات در دوران جدید است. طبیعی است بنابر یک پاسخ الهیاتی متفاوت این جدایی بلاموضوع خواهد بود.

۰ نظر ۱۵ بهمن ۰۱ ، ۰۹:۵۳
مجتبی نامخواه
متن زیر گزارشی است از بحثی که در ایام شهادت امام هادی علیه السلام و در هیئت راه فاطمه سلام الله علیه قم ارائه شده است. فایل صوتی این بحث از طریق این لینک در تلگرام و از طریق این لینک در ایتا قابل دسترسی است.

اگر هدف ما شیعه بودن است، برای پیروی نیازمند شناختیم. محبت هم البته لازم است. در اینجا یک رابطه دو طرفه بین عشق و معرفت برقرار است: محبت بیشتر می‌دهد معرفت بیشتر و معرفت بیشتر می‌شود محبت بیشتر اما آن چه جان مایه پیروی است، معرفت است و البته عمل به اقتضای آن‌ که باز هم بین معرفت و عمل هم یک رابطه متقابل برقرار است.

در یک کلام کاری که امام هادی علیه السلام می‌کنند عبارت است از تلاش برای یک بازسازی انسانی و اجتماعی گسترده و فراگیر که تمام امکان‌های اجتماعی را برای طراحی یک افق تاریخی بسیج می‌کند. در برابر راهبرد کلان دستگاه خلافت انحلال نهضت اسلامی و شیعی در نظام عباسی است؛ راهبرد کلان امام عبارت است از تمهید جهش تاریخی برای نهضت اسلامی و شیعی.

این کار در یک شرایط تاریخی کم‌نظیر از نظر دشواری اتفاق می‌افتد: کوشش نظام برای مصادره نهضت از جانب نظام که از دوره امام رضا علیه السلام شروع شده و به عکس خودش تبدیل شده، این بار با خشونت دنبال می‌شود. تحلیل دستگاه خلافت پس از مأمون و به طور مشخص دوره متوکل این است که ما نتوانستیم نهضت شیعی را در نظام سیاسی هضم کنیم و دلیل آن سستی در مقابله بود. به همین خاطر یکی از شدیدترین استبدادهای ممکن را اعمال می‌کند.

در برابر امام هادی علیه السلام تلاش می‌کنند در برابر سیطره استبداد یک انسان مختار را تعریف کنند. استبداد، استمرار استبداد و تقدیس آن، موجب فروکش کردن عاملیت می‌شود و درون‌گرایی می‌آورد. بنابراین برای بازسازی لازم است معنای انسان تعمیق بشود، اختیارش، عرفانش و ظلم‌ستیزی او از یک طرف و به دست دادن طرحی از رابطه کلان او در نسبت با امامت از سوی دیگر.

۰ نظر ۰۹ بهمن ۰۱ ، ۱۶:۱۱
مجتبی نامخواه
هنگامی که یک و نیم سال قبل و پس از قریب به سه سال، مسئولیتی که در بخش فرهنگی تبلیغی مدیریت حوزه علمیه بر عهده داشتم را تحویل دادم، متن زیر را به منظور ثبت و انتقال تجربه کاری به مسئولان بعدی نوشتم. با این حال فارغ از زمینه‌های اداری و اجرایی می‌توان این نوشته را ویرایشی اولیه‌ی از یک مشق و شرح در عمل دانست؛ شرح تجربه‌ای از یک خرده تلاش به منظور «اجتماعی‌شدن تبلیغ».

گزیده:

حق نداریم تبلیغ دین را به بیان آموزه‌ها و مسئله‌های شرعی تقلیل بدهیم.

مگر می‌شود برای مخاطبی که در تب فقر می‌سوزد یا از نابرابری‌های اجتماعی زخم خورده است، از دینی اخروی سخن گفت و به زندگی اجتماعی او بی‌تفاوت بود؟

ما به دنبال با بازسازی بخش عمده‌ای از تبلیغ و امر دینی در چارچوبی بودیم که به ارائه یک سلسله خدمات اجتماعی مؤثر به جامعه و اقشار متوسط به پایین آن بیانجامد.

مقدمه

این گزارش می‌کوشد تصویری کلان از ایده و تجربه دوره سه ساله‌ی ایفای مسئولیت مدیرکل فرهنگی تربیتی (اجتماعی سیاسی) (1397-1400) و یک و نیم سال سرپرستی اداره برنامه ریزی و نظارت (1398-1399)، در معاونت فرهنگی تبلیغی مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران به دست بدهد. هنگامی که برای پذیرش این مسئولیت اجرایی دعوت به کار شدم؛ هدف عبارت بود از تأسیس یک اداره کل برای تقویت و راهبری ابعاد اجتماعی و سیاسیِ بیش از 500 مجتمع آموزشی در حوزه‌های علمیه خواهران. در این مدت در کنار همکارانی خلاق و سخت‌کوش بر طراحی روندها، برقراری تعامل‌های بیرونی و گسترش برنامه‌های اجتماعی در این نهال نوپا متمرکز بودیم و گمان می‌کنم با لطف خدا، اکنون در نیمه پنهان حوزه‌های علمیه، تجربه‌ای مبسوط و روندی دامن‌گستر از ایده «اجتماعی‌شدن تبلیغ» در اختیار داریم؛ تجربه‌ای که نتایج آن دست‌کم برای ما «یُعجِبُ الزُّراع» است.

۰ نظر ۰۱ بهمن ۰۱ ، ۱۶:۳۸
مجتبی نامخواه