طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

اجتماعی‌شدن تبلیغ

شنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۳۸ ب.ظ
هنگامی که یک و نیم سال قبل و پس از قریب به سه سال، مسئولیتی که در بخش فرهنگی تبلیغی مدیریت حوزه علمیه بر عهده داشتم را تحویل دادم، متن زیر را به منظور ثبت و انتقال تجربه کاری به مسئولان بعدی نوشتم. با این حال فارغ از زمینه‌های اداری و اجرایی می‌توان این نوشته را ویرایشی اولیه‌ی از یک مشق و شرح در عمل دانست؛ شرح تجربه‌ای از یک خرده تلاش به منظور «اجتماعی‌شدن تبلیغ».

گزیده:

حق نداریم تبلیغ دین را به بیان آموزه‌ها و مسئله‌های شرعی تقلیل بدهیم.

مگر می‌شود برای مخاطبی که در تب فقر می‌سوزد یا از نابرابری‌های اجتماعی زخم خورده است، از دینی اخروی سخن گفت و به زندگی اجتماعی او بی‌تفاوت بود؟

ما به دنبال با بازسازی بخش عمده‌ای از تبلیغ و امر دینی در چارچوبی بودیم که به ارائه یک سلسله خدمات اجتماعی مؤثر به جامعه و اقشار متوسط به پایین آن بیانجامد.

مقدمه

این گزارش می‌کوشد تصویری کلان از ایده و تجربه دوره سه ساله‌ی ایفای مسئولیت مدیرکل فرهنگی تربیتی (اجتماعی سیاسی) (1397-1400) و یک و نیم سال سرپرستی اداره برنامه ریزی و نظارت (1398-1399)، در معاونت فرهنگی تبلیغی مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران به دست بدهد. هنگامی که برای پذیرش این مسئولیت اجرایی دعوت به کار شدم؛ هدف عبارت بود از تأسیس یک اداره کل برای تقویت و راهبری ابعاد اجتماعی و سیاسیِ بیش از 500 مجتمع آموزشی در حوزه‌های علمیه خواهران. در این مدت در کنار همکارانی خلاق و سخت‌کوش بر طراحی روندها، برقراری تعامل‌های بیرونی و گسترش برنامه‌های اجتماعی در این نهال نوپا متمرکز بودیم و گمان می‌کنم با لطف خدا، اکنون در نیمه پنهان حوزه‌های علمیه، تجربه‌ای مبسوط و روندی دامن‌گستر از ایده «اجتماعی‌شدن تبلیغ» در اختیار داریم؛ تجربه‌ای که نتایج آن دست‌کم برای ما «یُعجِبُ الزُّراع» است.

هدف کلی ما عبارت بود از اجتماعی‌شدن تبلیغ. ما در دل این ایده، این چنین استدلال می‌کردیم که حق نداریم تبلیغ دین را به بیان آموزه‌ها و مسئله‌های شرعی تقلیل بدهیم. می‌پرسیدیم مگر می‌شود برای مخاطبی که در تب فقر می‌سوزد یا از نابرابری‌های اجتماعی زخم خورده است، از دینی اخروی سخن گفت و به زندگی اجتماعی او بی‌تفاوت بود؟ می‌خواستیم بدانیم انگاره‌ی بی‌حاصلِ تفکیک میان دین و دنیا از کجا آمده که بر اساس آن روحانیت، مسئول دین مردم معرفی می‌شود و مسئولیت برطرف کردن نیازهای اولیه انسان‌ها و مسئولیت مبارزه با حرمان، بی‌عدالتی و کمک به محروم، مسئولیت روحانیت و جز تبلیغ دینی نمی‌داند؟ به دنبال با بازسازی بخش عمده‌ای از تبلیغ و امر دینی در چارچوبی بودیم که به ارائه یک سلسله خدمات اجتماعی مؤثر به جامعه و اقشار متوسط به پایین آن بیانجامد.

برای این هدف تلاش کردیم نخست عاملیت و انجام دهنده آن را به وجود آوریم. سعی کردیم به برآمدن نسلی از طلاب کمک کنیم که قابلیت و تجربه کنشگری اجتماعی را داشته باشند. تلاش کردیم شبکه‌ای از تشکل‌های اجتماعی بانوان شکل بگیرد و یک جنبش از خیریه‌های زنانه، به مقابله با زنانه شدن فقر و آسیب‌های اجتماعی برخیزد. این تلاش‌ها تا حد زیادی، بسیار بیشتر از تصور اولیه ما جواب داد. تلاش کردیم تسهیل‌گری اجتماعی و مددکاری اسلامی را به گونه‌ای متداول از فعالیت‌های طلبگی تبدیل کنیم. تلاش کردیم حوزه‌های علمیه مبتکر و پیشنهاد دهنده برنامه‌هایی برای حمایت اجتماعی باشند و در اجرای این برنامه‌ها، به نهادهای عمومی کمک کنند. می‌خواستیم نسبت به زنان بد سرپرست و مسئله‌های آنان بی‌توجه نباشیم و به قدر وسع اندک خود خانواده‌های دچار تعارض را در برابر طلاق یاری کنیم.

از سوی دیگر تلاش کردیم کاشف امرِ زنانه در میدان سیاست باشیم؛ می‌خواستیم به مسئولیت‌‌های حوزه‌های علمیه در بازتولید انقلاب اسلامی توجه جدی‌تری نشان بدهیم و به برآمدن سوژه سیاسی انقلابی و نیز بازتولید خرد انقلابی(گری) کمک کنیم.

تلاش کردیم جامعه را «ببینیم». هم وضعیت‌های گوناگون در امر اجتماعی را برای حوزه‌های علمیه گزارش کنیم و هم امکان‌ها، وضعیت‌ها و نگرش‌های موجود در حوزه‌های علمیه را رصد کرده و بسنجیم. تلاش کردیم چهره‌های مستور اما مبتکر و جسور بانوان طلبه‌ای را روایت کنیم که در میانه هیاهوهای جامعه، دل‌مشغول خدمت به محرومان و دلسوز انسان هستند. گاهی در میانه زندان زنان، غم‌خوار زندانیان بی‌حامی هستند و برای آزادی‌شان تلاش می‌کنند و گاهی جایی دیگر.

ما برای چنین تلاش‌هایی گرد آمده بودیم؛ ناکامی‌های بسیار و موفقیت‌های کم اما پُر برکتی داشتیم. اکنون تصور می‌کنم تأسیس و پیشرفت آن روندی که تعهد روز نخستم بود، اتفاق افتاده و اَمَد حضورم در این مجموعه به سر آمده؛ آرزو دارم در ادامه این نهال نوپا با دستان بانوان طلبه آبیاری و اداره شود و بسط یابد.

در طول مدت خدمت برای پرهیز از بلیه همه‌گیر مدیریت‌های نمایشی، برای بازنمایی هیچ کاری با هیچ رسانه‌‌ای گفتگو نکردم؛ هر چند می‌دانم با این کار حق دیده‌شدن کارها را از همکارانم هم سلب کرده‌ام. اکنون نیز غرضم از این متن و غیر آن، تنها اشتراک گذاشتن چکیده‌ای است از تجربیات این مدت. امیدوارم کمکی هر چند اندک باشد به همه کسانی که به مقولاتی همچون اجتماعی‌شدن تبلیغ دین، تعهد و تعلق خاطر دارند.

بیان مسئله

بر این باورم که «اجتماعی‌شدن تبلیغ» و توجه به «امر اجتماعی»، مهم‌ترین ایده و راهبردی است که اکنون بازتولید اجتماعی دین بدان وابسته است و بازسازی نسبت جامعه و حوزه‌های علمیه، بیش از همیشه به آن محتاج است.

پیش از تجربه اجرایی در حوزه‌های علمیه، به واسطه جستجو و مطالعه اجتماعی درباره حوزه و روحانیت، فعالیت در تشکل‌ها و مطبوعات حوزوی و بیش از همه تجربه یک و نیم دهه زیست طلبگی، به این نتیجه رسیده بودم که غفلت از جامعه، توغل در مذهب و سیاست و اکتفا به نقش‌ها باسمه‌ای در حال بنای دیوار بلندی میان جامعه و حوزه‌های علمیه است. طی سه سال اخیر این فرصت را داشتم که با تصدی یک مدیریت میانی در حوزه علمیه، به قدر توان اندکم این دیوار را تخریب کرده و ایده اجتماعی‌شدن تبلیغ ایده را دنبال کنم.

حدود سه سال قبل بود که برای تأسیس و مدیریت اداره کل اجتماعی سیاسی مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران، دعوت به همکاری شده و به این مجموعه پیوستم. این مرکز، مدیریت و راهبریِ بیش از 500 مدرسه علمیه را در 28 استان کشور بر عهده دارد. نزدیک به 60 هزار طلبه در حال تحصیل در این مدارس علمیه هستند و تا کنون بالغ بر 40 هزار طلبه به عنوان دانش‌آموخته از این مدارس خارج شده‌اند . یک سازوکار بسیار گسترده که از نظر سازمانی، ابعادی در حدود یک سوم یک وزارت‌خانه دارد و می‌تواند خاستگاه مهم‌ترین جریان‌های اجتماعی و دینی باشد.

در آن زمان به این دلیل با حسن نظر مدیران این مجموعه دعوت به همکاری شدم که معتقد بودند ایجادِ اداره کل اجتماعی سیاسی نیازمند تعامل با دیگر نهادها و بازیگران این عرصه، بازتعریف نقش‌های طلبگی و ایجاد سازوکارهای سازمانی‌ای است که الزاماً امری زنانه محسوب نمی‌شود؛ یا دست‌کم از نظر مدیران وقت مجموعه، حضور من برای تأسیس این روند ضرورت داشت. تصور و تعهد اولیه‌ام برای تأسیس این اداره کل، یک‌ساله بود اما بعدتر متوجه شدم که زمان بیشتری برای این کار نیاز است. پس از دو سال که روال‌های این اداره کل به قوام لازم رسیده بود، تقاضای استعفای دادم که با مخالفت معاون محترم همراه بود. تکرار استعفا و تأکید بر آن نیز فایده نداشت و دوره همکاری من، نزدیک به سه سال به طول انجامید.

اکنون که این مسئولیت را تحویل می‌دهم، نوشتن این نکات را به منظور ثبت و انتقال تجربه به مدیران بعدی و دیگر علاقه‌مندان به ایده، مسئولیت اخلاقی خود می‌دانم. در متن زیر چکیده‌ای از تجربه، ایده‌ها و نتایجی که طی این مدت داشتیم را مطرح می‌کنم. کمی بیشتر از یک و نیم سال از طول مدت همکاری را به طور همزمان، سرپرستی  اداره برنامه‌ریزی و نظارت معاونت فرهنگی و تبلیغی مرکز را هم بر عهده داشتم. نکات حاصل از این تجربه را هم به انتهای متن اضافه می‌کنم. همین چنین در متنی دیگر، که به دلایل قابل حدسی انتشار عمومی نمی‌یابد، ناکامی‌ها و دلایل آن را شرح خواهم داد. امیدوارم تدوین این متن‌ها مفید باشد. تصور می‌کنم از نظر عمومی من مسئولیت انتشار این متن را بر عهده دارم، تا در همین حد اندک هم به ارتقا تجربه مدیریت فرهنگی  اجتماعی در حوزه علمیه کمک کنم. از نظر درون‌سازمانی هم وجود این متن به احتمال زیاد می‌تواند به استمرار و ارتقا کارهای آغاز شده در سازمان کمک برساند؛ تلاش می‌کنم در متن به چشم‌اندازهای آینده هر کار اشاره کنم.

روحانیت، نقش‌های سه‌گانه و توجه به امر اجتماعی

همان‌طور که آمد «اجتماعی‌شدن تبلیغ»، اصلی‌ترین ایده‌ای است که به همراه همکاران در این اداره در پی آن بودیم. ابتدا می‌خواهم مقصود از این تعبیر را کمی بیشتر توضیح بدهم. این توضیح را با ارجاع به استدلالی از رهبر انقلاب آغاز می‌کنم که در قالب یک استدلال سه‌گانه، نقش‌های روحانیت را این چنین توضیح می‌دهند: حوزه‌های علمیه و روحانیت، سه نقش عمده دارند: «هدایت» و «سیاست» و نقش «خدمت» به جامعه.

نهاد حوزه‌ علمیه در توجهی ذاتی به امر دینی و هدایت متولد می‌شود. در پنجاه سال اخیر، امر سیاسی نیز به کانون توجهات روحانیت افزوده شده است. اکنون اما حوزه‌های علمیه بیش از هر زمان دیگری نیازمند توجه به امر اجتماعی و توجه به خدمت اجتماعی هستند. این یک گذار نقشی و اجتماعی مهم است. «مدیریت» حوزه‌های علمیه البته عاملیت این گذار یا اجرای نقش جدید را بر عهده ندارد؛ طلاب و نهاد روحانیت فاعلیت این گذار را بر عهده داشته و تحقق بخش این نقش هستند اما مرکز مدیریت حوزه علمیه، آن نهادی است که مسئولیت اصلی در تمهید این گذار را بر عهده دارد.

اجتماعی‌شدن تبلیغ مستلزم توجه به «امر اجتماعی» است و این توجه دست‌کم دو بُعد عمده و هم‌بود را در بر می‌گیرد: یکی توجه به «عدالت اجتماعی» و اقامه قسط و دیگری «خدمت اجتماعی» به بخش‌هایی از جامعه که در اثر نابرابری‌های اجتماعی دچار مشکلاتی شده‌اند. اجتماعی‌شدن تبلیغ به این معناست که طلاب در این دو عرصه بیش از پیش و به شکلی نهادمند و ساختی، به کنشگرانی مؤثر تبدیل شوند. در صورتی که تبلیغ با امر اجتماعی پیوند بخورد، مسئولیت مبلغ دینی، تنها طرح آموزه‌های دینی نخواهد بود. تبلیغ دینی، تنها پرداختن به امر دینی نیست و دنیای مخاطبان و شرایط اجتماعی و اقتصادی که در آن قرار دارند نیز در حوزه مسئولیت مبلغ دینی قرار دارد. نمی‌توان به کسی که در آتش نابرابری و فقر می‌سوزد، از دین گفت اما از خاستگاه دین برای بهبود وضعیت او تلاش نکرد. در این نگرش دینی بودن موضع تبلیغ است نه موضوع آن؛ موضوع تبلیغ عبارت است از انسان و جامعه است در کلیت خود.

ضرورت اجتماعی‌شدن تبلیغ

ما مطالعاتی را انجام داده بودیم که نشان می‌داد اجتماعی‌شدن تبلیغ دینی نه یک راهبرد، بلکه یک ضرورت راهبردی است. یکی از منابعی که ضرورت این ایده تقویت می‌کرد، گزارش‌هایی بود که به کاهش سرمایه اجتماعی روحانیت اشاره داشت. این پژوهش‌ها نشان می‌داد با وجود این که همچنان روحانیت یکی از با نفوذترین گروه‌های مرجع جامعه است اما در میان گروه‌های مرجع، با تنزل موقعیت مواجه شده است. آیا ما داده‌های این گزارش‌ها را این گونه تفسیر می‌کردیم که بنابراین طلاب باید با ارائه خدمت، سرمایه اجتماعی بخرند؟ هرگز! این مهم‌ترین یا یکی از مهم‌ترین آسیب‌ها در نگاه به کارکرد اجتماعی روحانیت است؛ آسیبی که که تا حدی سبب بازتولید نمایش خدمت نیز شده است. این مطالعات برای ما فقط یک ضرورت را به اثبات می‌رساند: نسبت حوزه و جامعه باید تغییر کند و حوزه آن‌جایی که باید نایستاده است.

ما معتقد بودیم نباید از تأمین نیازهای ضروری انسان، برای هدایت استفاده کرد. خدمت به انسان، اقتضای هدایت است نه هدف آن. خدمت اجتماعی و تلاش برای اقامه عدالت اجتماعی، هرگز نباید به ابزاری برای کسب سرمایه اجتماعی تبدیل شود. «سرمایه» اجتماعی و هیچ نوع دیگری از سرمایه، نمی‌تواند و نباید کارکردهای روحانیت را به مثابه یک کالا، به مسیری برای تکثیر و انباشت خود تبدیل کند. تلاش برای عدالت اجتماعی و خدمت به انسان، وظیفه ذاتی حوزه‌های علمیه است.

مسئله دیگر این بود که ما در گفتگو با گروه‌های مدنی و فعالان اجتماعی در می‌یافتیم که گروه‌های اجتماعی و مدنی حوزوی، با وجود کمیت بالا و ارتباط بالا با بدنه متوسط به پایین اجتماعی، نقش کم‌تر مؤثری در تدوین سیاست‌ها و خط‌مشی‌های اجتماعی کشور دارند. از سوی دیگر نهادها عمومی و برنامه‌های اجتماعی و حمایتی متعددی در جریان بوده و هست که میان نیازهای خود و خروجی‌های انسانی و پژوهشی حوزه‌های علمیه هیچ سنخیت و قرابتی نمی‌یابند. در حالی که نیاز به ابداع یک سلسله از سیاست‌های اجتماعی مؤثر، نیاز فوری و ضروری جامعه برای عبور از عقب‌ماندگی کنونی در زمینه عدالت است و حوزه‌های علمیه می‌تواند و می‌باید با تغییراتی مؤثر در در برنامه آموزشی، پژوهشی و تبلیغی خود، برای ایفای نقش‌های جدی‌تر در طراحی و اجرای سیاست‌های اجتماعی و برنامه‌های حمایتی آمادگی لازم را کسب کند.

گام‌هایِ تغییر برای تحقق «اجتماعی‌شدن تبلیغ»

آن‌چه در دایره اختیارات ما بود، بخش اندکی از تغییرات ذکر شده در بالا بود که برای تحقق آن این گام‌ها را برداشتیم:  انجام پاره‌ای «مطالعات و تأملات هویتی و بنیادین»؛ «تبدیل نتایج این مطالعات به «خط مشی‌گذاری و تولید اسناد سیاستی»؛ «جلب توافق و تعامل درون سازمانی در سطح ستادی» و برقراری «تفاهم جمعی با مدیران و معاونان حاضر در صفوف استانی».پس از طی این گام‌های درون سازمانی نوبت به فراهم آوردن امکان‌های اجرایی برای ایده اجتماعی شدن تبلیغ فراهم شد. مهم‌ترین گام فراهم آوردن «شبکه‌ای از طلاب و کنشگران اجتماعی حوزوی» بود که خود دانش، مهارت‌ها، روابط جمعی و ساماندهی اجتماعی لازم را برای انجام این کار داشته باشند. بنابراین بخش عمده‌ای از کار ما بر انتقال دانش و کارورزی مهارت‌های لازم متمرکز بود. این برنامه‌ها باید به آن میزان انبوه و متکثر می‌بود که بتواند از میان بانوان طلبه، نسلی از کنشگران، تسهیل‌گران و مددکاران اجتماعی را متولد سازد. از سوی دیگر انبوه بودگی این برنامه‌ها نمی‌بایست از غنای علمی‌شان بکاهد. محتوای این دوره‌ها می‌بایست یک سلسله از مباحث بین‌رشته‌ای را به وجود آورد و به یافتن مسیرهای نزدیک به ظرفیت‌ها و ظرافت‌های طلبگی کمک کند. ساعت‌های بسیاری در گفتگو متخصصان و صاحبان کرسی و تجربه در زمینه مشاوره، مددکاری، روانشناسی مانند آن گذشت و از دل آن صدها ساعت برنامه آموزشی، کاربردی و پودمانی طراحی و اجرا شد. این برنامه‌ها توانست تعداد قابلی از طلاب را برای اجرای برنامه‌هایی در حمایت از زنان بدسرپرست و خانواده‌های در حال تعارض و دیگر برنامه‌های حمایتی آماده کند. مسئله بعدی سازماندهی و سپس ساماندهی این کنشگران بود. سازماندهی در قالب انجمن‌های زنان و خیریه‌ها زنانه و سپس به هم پیوستن این هسته‌ها در یک سازوکار جنبشی. بیش از 350 انجمن زنان و بیش از 180 خیریه زنانه، دستاورد کمی نبود. اما هم برآمدن نسلی از طلاب کنشگر اجتماعی و هم ایجاد یک جنبش اجتماعی مؤثر در مقابله با نابرابری و آسیب‌های اجتماعی‌، نیاز به تلاش‌های بیشتری است.

مسئله بعدی «تعامل با نهادهای اصلی کشور و بازیگران اصلی حاکمیتی در سه زمینه مطالعاتی و پیمایشی، سیاست‌گذاری و نیز نهادهای مجری سیاست‌های اجتماعی و برنامه‌های حمایتی»، و ایجاد «چرخه تأمین مالی» بود. واقعیت این است که در سطح نهادی حوزه‌های علمیه و در سطح سازمانی مرکز مدیریت، مطالعات و اعتبارات لازم برای اجتماعی‌شدن تبلیغ را در اختیار ندارند. جذب منابع مالی‌ای که به طور سنتی و سازمانی برای حمایت از برنامه‌های تبلیغ دینی اختصاص داده می‌شود، تقریباً برای ما ناممکن بود. به علاوه بانیان مردمی که در سازوکار سنتی از فعالیت‌های تبلیغی حمایت می‌کنند و اعتبارات رسمی و ساختاری حامی این برنامه‌ها، هر دو به حمایت از برنامه‌های سنتی تبلیغ اشتیاق نشان داده و کارکرد «هدایت» روحانیت را تأمین مالی می‌کنند. بخشی از اندک اعتبارات ساختاری هم به سمت و سوی کارکرد «سیاست» روحانیت توجه دارد. کارکرد خدمت اجتماعی اما در وضع متداول و موجود، نه در سطح سنتی و نه در سطح ساختاری حامی مالی ندارد. در صورتی که اجتماعی‌شدن تبلیغ نیازمند به شکل دادن یک سلسله از اقدام‌های متنوع مبتکرانه است که تأمین مالی خاص خود را می‌طلبد.

چرخه تأمین مالی برای حمایت از نقش خدمت اجتماعی طلاب

در ابتدای کار و سپس در نظر مخالفان ایده اجتماعی‌شدن تبلیغ، مهم‌ترین مسئله چرخه تأمین مالی این فعالیت‌ها بود. ما معتقد بودیم تبلیغ تنها بیان معارف و احکام نیست و با کسی که در آتش اعتیاد یا ناسازگاری همسر می‌سوزد؛ با کسی که به دلایلی کیانِ خانواده خود را در آستانه نابودی می‌بیند؛ یا به کسی در شعله فقر می‌سوزد، نمی‌توان تنها پیرامون یک سلسله احکام و آموزه‌های دینی گفتگو کرد. مسئله اما این جا بود که کلیه چرخه‌های مالی متداول، تنها برای تأمین مالی تبلیغ سنتی و شکل‌های به روز شده آن کارآمد بود. ایده اجتماعی‌شدن تبلیغ بر این اساس استوار بود که در یک وضعیت نابسامان اجتماعی، نمی‌توان یک دین‌ورزی خوب داشت اما تلاش برای بسامان کردن اوضاع اجتماعی علاوه بر مخالفان نظری، موانع قدرت‌مندی در زمینه تأمین مالی داشت. با کدام منابع و اعتبار مالی با این نگاه به تبلیغ و اقدام‌های متناسب با آن را تأمین می‌کردیم؟

با اطمینان می‌گویم این پرسش که به ظاهر یکی از مهم‌ترین گره‌های ذهنی مخالفان اجتماعی‌شدن تبلیغ بود، در عمل یکی از ساده‌ترین پاسخ‌ها را داشت. به گونه‌ای که طی سه سال فعالیت توانستیم، برای چرخه تأمین مالی کارکردهای اجتماعی طلاب، در مجموع بیش از یک‌صد برابر بودجه سنواتی کل معاونت فرهنگی تبلیغی، که اداره ما یکی از چهار اداره کل آن بود، اعتبار جذب کنیم! دو سوم این اعتبار از طریق جنبش خیریه‌های زنانه جذب شد؛ از طریق بازگشت به مردم، برای خدمت به مردم. مردم با اشتیاق به خیریه‌های بانوان طلبه اعتماد می‌کردند. آن‌ها کمک‌های مالی فراوانی را در اختیار این خیریه‌ها قرار می‌دادند تا بتوانند منابع لازم حمایت‌های اقتصادی و حتی اجتماعی و فرهنگی از اقشار مستضعف جامعه در اختیار داشته باشند. بخشی از منابع هم از طریق ابتکارهای حیریت‌آور خودِ خیریه‌های بانوان طلبه تأمین می‌شود. مثلاً یک خیریه از طریق ترکیب یک فعالیت زیست محیطی و اقتصادی، از طریق بازیافت زباله‌های الکترونیک و مانند آن برای خیریه خود منابع مالی دست و پا می‌کردند.

دو سوم اعتباراتی که برای چرخه مالی اجتماعی شدن تبلیغ تأمین کردیم، از طریق این خیریه‌ها تأمین و توسط همین خیریه‌ها در قالب برنامه‌های حمایتی، بازتوزیع می‌شد. یک سوم دیگر از این اعتبارِ صد برابری هم از طریق تعامل با نهادهای عالی نظام در زمینه امور اجتماعی به دست آمد. ما توانستیم طی یک فرایند تدریجی و یک شناخت دقیق از نیاز نهادهای عمومی و حاکمیتیِ واجد مأموریت در عرصه‌های حمایتی پیدا کنیم. سپس  تلاش کوشیدیم این نهادها را در جریان قابلیت متناظر بانوان طلبه در رفع آن نیاز و در کنشگر و تسهیل‌گری اجتماعی قرار بدهیم. پس از آگاهی از این قابلیت‌ها، این نهادهای عمومی بودند که برای تعامل با هسته‌ها طلبگی اشتیاق نشان می‌دادند. آن‌ها در توافق‌نامه‌های دقیق و گام و به گامی که امضا می‌کردیم، بخش‌های قابل توجهی از اعتبارهای اجتماعی و فرهنگی خود را در اختیار حوزه‌های علمیه قرار می‌دادند تا هسته‌های مختلفی از طلاب در زمینه تسهیل‌گری اجتماعی، مشاوره طلاق، حمایت از زنان بدسرپرست و مانند آن فعال شوند.

اجتماعی‌شدن تبلیغ موانع مهمی داشته و دارد. ما تنها بخشی کوچکی از این موانع را بازشناسی کردیم و با بخش کوچک‌تری از موانع شناسایی شده مواجه شدیم اما بر اساس آن‌چه گفته شد، راه‌اندازی چرخه تأمین مالی هسته‌های اجتماعی، در عداد ساده‌ترین موانع و مسئله‌ها بود که به زودی و با تعامل مردمی و تعامل بین‌بخشی حل شد.

 جنبش خیریه‌های بانوان طلبه

همان طور که آمد، یک سلسله از هسته‌های اجتماعی بانوان طلبه در جریان یک جنبش‌ خیریه‌ زنانه متولد شد. بانوان طلبه با ایجاد حدود 180 خیریه، یکی از بزرگترین شبکه‌های خیریه‌های زنانه جهان اسلام را پدید آوردند که در تعامل با کمیته امداد و دیگر نهادهای عمومی، می‌توانند گامی در مسیر مقابله با فقر و فقر زنانه بردارند. تا اینجای کار، اگر چه این خیریه‌ها در مقام یک جنبش، بیش از انتظار و تصور اولیه ما مؤثر بوده‌اند اما چیزی بیش از نیم‌گام طلیعه حرکت را بر نداشتیم. به عنوان یک سنجه و برای نمونه، این خیریه‌ها توانستند طی مدت کمتر از دو سال، بیش از دویست و سی میلیارد ریال برای اقدامات خود، کمک‌های مردمی جذب کرده و گردش مالی ایجاد کنند. روشن است که ما برای مقابله مؤثر با پدیده فقر و به طور ویژه فقر زنانه، به کارها و منابع بیشتری نیاز داریم و آن‌چه انجام دادیم، تنها یک گام کوچک در این راستاست. برای ما اما مهم این بود که این خیریه‌ها توانسته‌اند تا حدی این ایده را در بخشی از جامعه هدف و در میان بانوان جا بیاندازند که تنها برای گرفتن پاسخ مسئله‌های شرعی یا آموختن معارف دینی به سمت حوزه‌های علمیه نیایید! حوزه‌های علمیه باید در خدمتِ حل کلیه مسئله‌های اجتماعی، خانوادگی و حتی اقتصادی محله خود فعال باشند.

طبق بر آورد ما جنبش خیریه‌های بانوان طلبه در یک دوره میان‌مدت و آغازین، می‌توانستند حدود هزار خیریه‌ی عضو داشته باشد. این یک چشم‌انداز ممکن بود اما ما نتوانستی و برای کنار زدن موانع قدرت‌مند آن ناتوان بودیم. تصویر مطلوب ما این بود که این خیریه‌ها در گام نخست نقش حمایت و یاریگری‌های اقتصادی داشته باشند اما به سرعت بتوانند برنامه‌های حمایتی در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی را بر عهده بگیرند. تا کنون و در نسل اول این خیریه‌ها، این دوگام را برداشته شد. آن‌ها توانستند علاوه بر کمک‌های معیشتی، حمایت‌های اجتماعی و فرهنگی را با حمایت مشاوره‌ای از زنان بدسرپرست آغاز کرده و مجری بخشی از یک برنامه اجتماعی ملی در این زمینه باشند. این تجربه می‌تواند بارها تکرار شده و بسط یابد. خیریه‌های بانوان طلبه می‌توانند با تکیه بر قابلیت‌های ویژه دانشی و اجتماعیِ بانوان طلبه، مبتکر برنامه‌های اجتماعی، حمایتیِ ابتکاری و بدیعی باشند. علاوه بر این دو کارکرد، خیریه‌های بانوان طلبه می‌توانند به سرعت می‌توانند آماده مشارکت در ابداع سیاست‌ها و برنامه‌های حمایتی و اجتماعی مؤثر بشوند. طی سال‌های اخیر یک اراده ملی برای حمایت از برنامه‌هایی در زمینه آسیب‌های اجتماعی شکل گرفته است. خیریه‌های زنانه به مثابه نهادهایی مدنی می‌تواند با پر کردن خلأ دانایی و فقرِ سرمایه اجتماعی در نهادهای رسمی، مبتکر خط‌مشی‌ها و برنامه‌های حمایتی مؤثری باشد. 

مقاومت نهادی و سازمانی بسیاری در برابر ایده تأسیس خیریه‌های زنانه وجود داشته و دارد. ابتدایی و بدیهی‌ترین پرسش این بود که مدارس علمیه و گروه‌های طلبگی، که اغلب برای تأمین منابع مورد نیاز خود درمانده‌اند، اعتبار لازم برای پاسخگویی به نیازهای اقتصادی محرومان را از کجا تأمین می‌کنند؟ این پرسش در سطحی وسیع‌تر، برای کلیه فعالیت‌های اجتماعی طلاب مطرح بود. اجتماعی‌شدن تبلیغ و تأکید بر نقش طلاب در عرصه خدمت اجتماعی، خالق یک سلسله از رویدادها و کارکردهای بدیعی است که سازوکارهای سنتی تبلیغ دینی، قادر به تأمین مالی آن نیست. منتقدانِ گذار به نقش اجتماعی طلاب همواره می‌پرسیدند منابع مالی جهت کارکردهای اجتماعی طلاب از چه طریق تأمین می‌شود؟ با توضیحاتی که گذشت، می‌خواهم بار دیگر تأکید کنم که این مسئله در عداد ساده‌ترین موانع پیش رو بود. مهم‌ترین درک پایه تصمیم‌گیری‌ها از ماهیت حوزه علمیه و تبلیغ دینی بود؟ حوزه علمیه نهادی آموزشی و پژوهشی است که بر ساحل یک جامعه مواج، چشم بر نابرابری‌ها می‌بندد و سرگرم مباحثه می‌شود یا نهادی اجتماعی که به قدر توان در تعامل با مسئله‌های مردم می‌آموزد و پژوهش و تبلیغ و زندگی می‌کند؟ شگفت و البته تأسف‌انگیز وجود نیروهای قدرت‌مندی که تصور نخست را درباره حوزه علمیه و مدیریت آن داشته و در عمل قائل به تقل تبلیغ به مسئله‌گویی بودند. 

کنشگران اصلی نقش اجتماعی طلاب، البته تنها جنبش خیریه‌های زنانه نبودند. در پی‌جوییِ ایده اجتماعی‌شدن تبلیغ و در تلاش برای فراهم آوردن عاملیت لازم برای اجرای آن، صدها انجمن و حلقه طلبگی در زمینه مقابله با طلاق و دیگر اقدام‌های ضروری در تحکیم خانواده، فعال شدند. حلقه‌های فعال شده با فعالیت‌هایی از قبیل آموزش مهارت‌های خانوادگی، تسهیل‌گری و ارائه مشاوره‌های لازم، بنیان خانواده‌های جدید را تحکیم می‌کنند و به بسیاری از خانواده‌های در حال تعارض کمک می‌کنند وضعیت خود را بهبود ببخشند. نهادهای عمومی آمادگی  و امکان کامل این را داشتند که از فعالیت تشکل‌های طلبگی استقبال کنند. در این‌جا فارغ از موانع فکری که این تعامل را بر نمی‌تافت، یک فرایند تفاهم و اعتماد طولانی و تدریجی نیاز بود تا اعتماد نهادهای عمومی فعال در حوزه اجتماعی و حمایتی مانند سازمان امور اجتماعی، معاونت پیشگری از جرم قوه قضاییه، شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده و مانند آن به این حلقه‌های میانی طلبگی جلب شود. ما بخشی از این مسیر طولانی را طی کردیم.

رصد و آگاهی میدانی

یکی از مهم‌ترین نیازهای اجتماعی‌شدن تبلیغ، رصد و آگاهی میدانی است. اگر برای ایفای نقش «هدایت»، شناخت جامعه در حد آشنایی با لسان قوم کفایت می‌کند، ایفای نقش خدمت، نیازمند شناخت‌هایی تفصیلی‌تر از وضعیت‌های گوناگون جامعه است. کدام مسئله اجتماعی به چه میزان فراوانی دارد؟ با کدام متغیرهای مرتبط است؟ کنشگران طلبه با امکان‌ها و محدودیت‌هایی که دارند، می‌توانند بر کدام مؤلفه بیشترین تأثیر را داشته باشند؟ توزیع جغرافیایی این منطقه‌ها و مسئله‌ها چگونه است؟ پرسش‌هایی از این دست از جمله مسئله‌هایی بود که ما را به سمت رصد و دست آوردن داده‌های میدانی می‌کشاند. ما با اغلب نهادهای حاکمیتی و مدنی که در زمینه مطالعه و رصد فعال بودند، ارتباط گرفتیم. هم‌جنین گام‌های نخست را  برای رصد نگرش‌ها، وضعیت‌ها و امکان‌های بانوان طلبه برداشتیم. با این حال مسیر طولانی بسیاری برای تأسیس این کار باقی مانده است.

در آغاز کار ما تصور می‌کردیم که می‌توانیم به عنوان خروجی میان مدت، دو نقشه جامع ملی در اختیار داشته باشیم. یکی شامل نتیجه رصدهای نهاد عمومی از وضعیت اجتماعی مناطق مختلف در زمینه‌هایی که می‌خواستیم به اجتماعی‌شدن تبلیغ بپردازیم و دیگری نقشه جامعی از امکان‌ها و محدودیت‌های نیروهای حوزوی مناطق مختلف برای بسط اجتماعی‌شدن تبلیغ. پیش‌آمد مشکلات و مسائلی مانع از تحقق این چشم‌انداز ضروری شد.

احیای سوژه سیاسی زنانه

اداره کل ما یک سلسله از مسئولیت‌های محوله در حوزه سیاسی را هم بر عهده داشت. بخشی از این مسئولیت‌ها در همبستگی با ایده اجتماعی‌شدن تبلیغ بود و برخی دیگر به شکلی مستقل واجد اهمیت بود. در بخش سیاسی، ایده اصلی ما سه بخش داشت: «احیای سوژه سیاسی زنانه» از طریق «بازتولید خرد انقلابی‌(گری)» و «کشف امر زنانه در میدان سیاست». ما تصور می‌کردیم بانوان، به ویژه بانوان دلبسته به انقلاب اسلامی، در یک موقعیت سیاسی فرودست، وابسته و حاشیه‌ای به ایفای نقش سیاسی خود می‌پردازند. ما در پی آن بودیم که بانوان طلبه به کنشگرانی مؤثر در میدان‌های سیاسی و سیاستی تبدیل بشوند.

برای این کار اصلی‌ترین سرمایه‌گذاری را بر روی بازخوانی و بازتولید ایده انقلاب اسلامی قرار دادیم. ما تلاش کردیم از طریق بسط بازخوانی آثار متفکران انقلاب اسلامی، افق‌های راهگشایی را برای کنشگری سیاسی مؤثر و مستقل بانوان طلبه بیابیم. امام خمینی، رهبر انقلاب، شهیدان بهشتی، مطهری، باهنر، مرحوم طالقانی، شهید صدر و امام موسی صدر کسانی بودند که ما برای بازخوانی ایده‌های اجتماعی سیاسی و آثار آن‌ها، تا حدی که می‌توانستیم، تلاش کردیم و البته تلاش‌هامان کافی نبود. با این حال چشم‌انداز این مطالعات می‌توانست برای زمینه‌های مناسبی فراهم کند تا در قلب حوزه‌های علمیه، به بازیابی هویتیِ سوژه سیاسیِ معطوف به انقلاب اسلامی بپردازیم.

تصور می‌کردیم می‌توانیم آموزش و پژوهش انقلاب اسلامی در حوزه‌های علمیه را برجسته کنیم. ده‌ها مدرس واحدهای مرتبط با انقلاب اسلامی را با هم مرتبط و انجمن کنیم و به یک جامعه علمی پویا در زمینه انقلاب اسلامی در حوزه سر و سامان بدهیم. به عنوان گام نخست، یک تارنمایی اینترنتی با عنوان پایگاه مطالعات انقلاب اسلامی حوزه های علمیه خواهران ایجاد کردیم اما ایده‌هایی که در زمینه مطالعات انقلاب اسلامی داشتیم، در همین گام نخست متوقف ماند و در ادامه تلاش کردیم بتوانیم همین وب‌سایت را حفظ کنیم.

در کنار آن تلاش کردیم یک برنامه مطالعاتی فراگیر به منظور شناخت ایده‌ها و اندیشمندان مهم در زمینه غرب‌شناسی به وجود بیاوریم. ما می‌خواستیم در این برنامه نحوه نگاه معاصر انسان ایرانی و جهان اسلام به غرب، برای بانوان طلبه روایت شود و از این طریق یک درک کلی از غیریت خود را صورت‌بندی کنیم. موفق شدیم فصل نخست این برنامه را به پیش ببریم. در نهایت این‌که می‌خواستیم در میدان سیاست، به بانوان طلبه کمک کنیم تا متغیرهای وابسته‌ای برای احزاب سیاسی نبوده و بلکه خود، کاشف امکان‌های لازم برای کنشگری سیاسی مستقل و زنانه باشند. چنین کاری بسیار دشوار بود. ما در مراحل آغازین انجام آن متوقف ماندیم و با موانع اصلی و دشوار آن حتی مواجه هم نشدیم.

نتوانستن‌ها

کارهای زیادی بود که یک یا چند گام نخست برای تحقق آن برداشتیم اما نتوانستیم آن را به پیش ببریم. در نگاه من تمامی این کارها برای تحقیق حداقلی از اجتماعی‌شدن تبلیغ ضروری بود اما برای رفع موانع و انجام این کارها، کفایت و پیگیری لازم را نداشتم و به این خاطر به درگاه الهی عذرخواهم.

مددکاری اسلامی

ما می‌خواستیم یک جریان مؤثر در مددکاری اسلامی ایجاد کنیم اما نتوانستیم. امیدوار بودیم که در پایان یک دوره پنج ساله، چند هزار بانوی فعال در حوزه مددکاری داشته باشیم؛ بر اساس نیاز سیاست‌های حمایتی و فراوانی بانوان طلبه، یک رقم مشخص را تخمین زده و امیدوار بودیم بتوانیم این تعداد مشخص از بانوان طلبه را در  تعامل با نهادهایِ عمومی ارائه‌دهنده خدمات مددکاری فعال کنیم. همچنین امیدوار بودم پس از یک دوره کوتاه مدت، صدها بانوی طلبه در حال تحصیل در رشته‌های تخصصی مرتبط داشته باشیم؛ اما به رغم تلاش‌های بسیار، نتوانستیم حتی امور مرتبط با اعلام نیاز و پیشنهاد این رشته را هم به پیش ببریم. اگر چه موفق به انجام این کارها نشدیم؛ اما گمان می‌کنم گام‌های اولیه مهمی برای پیوندزدن میان رسالت تبلیغی بانوان طلبه و مددکاری اسلامی برداشتیم؛ چنانچه چرخه تأمین نظری این کار فراهم گردیده و رشته‌های آموزشی و سازوکارهای ضروری تأسیس شود، در آینده‌ای نه چندان دور، هزاران طلبه در موقعیت مددکاری و تسهیلگری اجتماعی، نقش اجتماعی خود را ایفا خواهند کرد.

حضور مؤثر در برنامه‌های مرتبط حاشیه‌نشینی و برنامه‌های حمایت از زنان زندانی از مهم‌ترین اقداماتی بود که با توجه به ضرورت‌ها و امکان‌های ما، می‌بایست در اولویت اقدامات‌مان بود. ما به این اولویت واقف بودیم و کارهایی را هم در این زمینه آغاز کردیم اما از برداشتن موانع آن ناتوان بودیم.

طلبِ عدالتِ زیست محیطی

یکی دیگر از مهم‌ترین نتوانستن‌های ما، که گام‌های نخستینی برای تحقق آن برداشتیم اما موفق به انجام آن نشدیم، شکل‌دادن به هسته‌های طلبگی فعال در عرصه محیط زیست بود. اگر کنشگری زیست محیطی را در کارهای نمادین منحصر نکنیم؛ اگر هم‌نظر با ایده انقلاب اسلامی، مسائل زیست محیطی را بازتاب نابرابری اجتماعی در جهان طبیعی بدانیم؛ در این صورت، طلبگی و کوشش برای مبارزه با نابرابری اقتضا می‌کند که بر علیه بی‌عدالت‌های زیست‌محیطی، اقدام‌های مؤثری داشته باشیم اما ما موفق نشدیم این کار را به انجام برسانیم؛ هر چند گام‌های اولیه را برداشتیم و تعاملاتی را آغاز کردیم.  

مؤخره

در اغلب اوقات برای استدلال قرآنی در تبیین رسالت طلبگی تنها به آیات تفقه، تعلیم و تزکیه، استشهاد و استدلال می‌شود. یکی دو دهه منتهی به انقلاب اسلامی، تلاش فراگیر امام خمینی و معدود متفکران حوزوی انقلاب باعث شد تلا علاوه بر کارکرد هدایت که موضوع آیات نفر و و تعلیم و تزکیه است، آیات ناظر به سیاست و حکم نیز به تفسیرهای مرتبط با رسالت طلبگی اضافه شود. این یک تغییر تاریخی بود و نتایج تاریخی هم به دنبال داشت. اکنون هنگامه یک گذار جدی دیگر فرا رسیده است. گذار به وضعیتی که نقش سوم روحانیت و رسالت او در توجه به امر اجتماعی، بیش از پیش برجسته شود. حوزه‌های علمیه رسالت و فلسفه وجودی خود را در تداوم رسالت انبیا تعریف می‌کنند، اما چرا در مقام تبیین قرآنی رسالت حوزه‌ها، تنها به آیه نَفر اشاره می‌شود و حرفی از این نیست که بنابر استدلال قرآن، ارسال همه رسل و انزال همه کتب برای اقامه عمومی قسط بوده است؟ اکنون بیش از هر زمان دیگر نیازمند آن هستیم که با هویت طلبگی خود به امر اجتماعی بازگردیم. ما نیازمند بازگشت به امر اجتماعی هستیم.

 

۰۱/۱۱/۰۱
مجتبی نامخواه

جهان طلبگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی