کوتاه درباره الهیات تغییر
الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما أعَزَّهُ اللهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ. (خصال صدوق، ص ۴۲، حدیث ۳۲)
این روایت امام جواد علیه السلام الهام بخش پاسخ به یک پرسش قدیمی و تاریخی در نظریه اجتماعی و در هستیشناسی اجتماعی است. علاوه بر قدمت، اهمیت این پرسش بُعد دیگری هم دارد و آن این است که آنچنان که که توضیح داده خواهد شد، این پرسش در نقطه تلاقی و طرد الهیات اجتماعی و نظریه اجتماعی نشسته است.
این پرسش قدیمی و تاریخی که از نظر معرفتی نیز اهمیت بسیاری دارد چیست؟ آن پرسش این است: چه چیزی مخلوق خداست؟ وضعیت کنونی جوامع یا تغییر در آن؟
این یک دعوای کلاسیک در اندیشه اجتماعی جدید است.
دعوای محافظهکاری فرانسه در مقام دفاع از الهیات مسیحی، یا به عبارت دقیقتر در مقام دفاع از وضعیت موجود جوامع با اتکا به الهیات مسیحی با انقلابیون بر سر همین مسئله بوده است. اصل انقلاب فرانسه و دفاع الهیاتی از وضع موجود تاثیر به سزایی در پیدایش علوم اجتماعی و متفکران کلاسیک آن گذاشته است. این دعوا چیست؟ تضاد و دعوایِ این ایده که «جامعه مخلوق خداست» (چنانچه ادموند برک میگفت) با «خدا مخلوق جامعه است» ( چنانچه دورکیم میگفت) و یا این که خدا و دین مخلوق بخشی از روابط اجتماعی است که عبارت است از روابط اقتصادی؛ چنانچه مارکس میگفت.
این تقابل میان خدای خالق وضعیت جوامع و جوامع خالق خدا نقطهای کانونی در جدایی نظریه اجتماعی و الهیات در دوران جدید است. طبیعی است بنابر یک پاسخ الهیاتی متفاوت این جدایی بلاموضوع خواهد بود.
در همین بستر است که پاسخ ملهم از این روایت امام جواد علیه السلام به این پرسش اهمیت مییابد. بر اساس این پاسخ و رویکرد وضع موجود جوامع مخلوق خدا نیست بلکه این تلاش برای تغییر وضعیت موجود و مقابله با نامطلوبیتهای آن است که مخلوق خداست و منزلت اجتماعی حقیقی که ریشهای الهیاتی دارد، به یاری این مخلوق خدا بستگی دارد.
البته شاید ما در حال حاضر از امر به معروف و نهی از منکر، معنایِ طلبِ تغییرات بنیادین اجتماعی را فهم نکنیم. طبیعی هم هست. ما با یک تصور ویرانشده از این اصل مترقی مواجهیم.
این که چه کسی این اصل را ویران کرد؟ چندان مهم نیست. مهم انگارههای ویرانگری است که همچنان در ذهن و زبان و خط مشی و نهادهای ما موج میزند. مهم نیست ویرانگر این اصل کیست؟ یا بنا بر یک تعبیر و ارزیابی دقیق، عامل این وضعیتی که میتوانیم آن را «عقبماندگی در امر به معروف و نهی از منکر» بدانیم کیست؛ آنقدر هست که بدانیم آن نقشی که در ویرانی این فریضه محوری، خشک مقدسی و مقدسمآبی و کوتهفکری و پرخاشگری ایفا کرده مخالفان دین نداشتهاند. محدود کنندگان معنا و ایده امر به معروف و نهی از منکر در «اطراف دکمه مردم» در صف اول این عقبماندگی هستند. بماند.
مهم این است که در منطق اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، چارچوبی است که اباعبدالله الحسین علیه السلام با آن جنبش خود را مدلل میکند و توضیح میدهد. مهم این است که امر به معروف و نهی از منکر یک دعوت مستمر به تغییرخواهی است. بنابر استدلال اباعبدالله علیه السلام در خطبه منی این اصل ما را دلالت میدهد به معیت و توأمان بودگی «دعوت دینی» و «عدالت توزیعی» و اجتماعی. مهم این است این چنین امکانی برای دگرگونی جامعه را خدا خلق کرده و منزلت اجتماعی هم مرهون یاری این مخلوق است نه تکیه بر جایگاههای برتر وضعیتهای موجود.