طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات
متن زیر گزارشی است از بحثی که در ایام شهادت امام هادی علیه السلام و در هیئت راه فاطمه سلام الله علیه قم ارائه شده است. فایل صوتی این بحث از طریق این لینک در تلگرام و از طریق این لینک در ایتا قابل دسترسی است.

اگر هدف ما شیعه بودن است، برای پیروی نیازمند شناختیم. محبت هم البته لازم است. در اینجا یک رابطه دو طرفه بین عشق و معرفت برقرار است: محبت بیشتر می‌دهد معرفت بیشتر و معرفت بیشتر می‌شود محبت بیشتر اما آن چه جان مایه پیروی است، معرفت است و البته عمل به اقتضای آن‌ که باز هم بین معرفت و عمل هم یک رابطه متقابل برقرار است.

در یک کلام کاری که امام هادی علیه السلام می‌کنند عبارت است از تلاش برای یک بازسازی انسانی و اجتماعی گسترده و فراگیر که تمام امکان‌های اجتماعی را برای طراحی یک افق تاریخی بسیج می‌کند. در برابر راهبرد کلان دستگاه خلافت انحلال نهضت اسلامی و شیعی در نظام عباسی است؛ راهبرد کلان امام عبارت است از تمهید جهش تاریخی برای نهضت اسلامی و شیعی.

این کار در یک شرایط تاریخی کم‌نظیر از نظر دشواری اتفاق می‌افتد: کوشش نظام برای مصادره نهضت از جانب نظام که از دوره امام رضا علیه السلام شروع شده و به عکس خودش تبدیل شده، این بار با خشونت دنبال می‌شود. تحلیل دستگاه خلافت پس از مأمون و به طور مشخص دوره متوکل این است که ما نتوانستیم نهضت شیعی را در نظام سیاسی هضم کنیم و دلیل آن سستی در مقابله بود. به همین خاطر یکی از شدیدترین استبدادهای ممکن را اعمال می‌کند.

در برابر امام هادی علیه السلام تلاش می‌کنند در برابر سیطره استبداد یک انسان مختار را تعریف کنند. استبداد، استمرار استبداد و تقدیس آن، موجب فروکش کردن عاملیت می‌شود و درون‌گرایی می‌آورد. بنابراین برای بازسازی لازم است معنای انسان تعمیق بشود، اختیارش، عرفانش و ظلم‌ستیزی او از یک طرف و به دست دادن طرحی از رابطه کلان او در نسبت با امامت از سوی دیگر.

از این منظر یکی از مهم‌ترین اهداف امام هادی علیه السلام بازسازی انسان مختار و عاملیت او در بستر این اختیار است. نامه مبسوط امام هادی علیه السلام به مردم اهواز که یک بحث مفصل وحیانی، قرآنی و روایی درباره جبر و اختیار است در جهت این معناست. یا بسیاری از روایاتی که از حضرت نقل شده و در کتاب تحف العقول و دیگر مصادر به راحتی قابل دسترس است. انسانی که بر اساس یک شناخت روشن(بینه) اختیار دارد، عاملیت دارد، آرمان دارد و هیچ جبری مانع او نیست. می‌فرماید: مَن کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ هانَت عَلَیهِ مَصائِبُ الدُّنیا و لَو قُرِضَ ونُشِر. آن‌که با یک بینش روشن الهی با جهان مواجه شود؛ دشواری‌ها و مصائب برای او ساده می‌شود هر چند تکه‌تکه‌اش کنند و بر بادش دهند. نیایش‌های امام هادی علیه السلام که در آن مضمون ستیز با ظلم و خدای ستیزده با ظالمان بسیار پر رنگ است بخش دیگری از اقدامات لازم برای چنین بازسازی انسانی است.

آن‌گاه که چنین انسانی در جامعه متولد شد و وجود یافت؛ نیاز به رهبری معنا می‌شود. انسانی که در محدوده خود و حداکثر خانه دیندار است، امام بیشتر از یک رهبر برای او یک موضوع محبت است. در سطح یک آرمان‌خواهی بی‌پایانِ ولو قرض و نشر است که امام به یک رهبر اجتماعی و فراتر از آن، یک رهبر تاریخی تبدیل می‌شود.

 

 

 

 

تلاش‌ها برای بازسازی نظام امامت، فارغ از بازسازی اجتماعی شبکه‌ای وکالت که موضوع بحث ما نیست، از نظر فکری دو بعد ایجابی و سلبی دارد. در بعد ایجابی، بازسازی معرفتی (زیارت جامعه، زیارت امیرالمومنین در روز عید غدیر) و بازسازی تاریخی (ارجاع به واقعه تاریخی غدیر و عاشورا) برجسته است. بعد سلبی هم شامل مقابله امام با غلو می‌شود.

غلو در زمان امامان جواد، هادی و عسکری علیهم السلام یک تحول جدی دارند. این که از فرقه فراتر رفته و به ایده تبدیل می‌شود. در واقع نوعی خلوص ایده غلو هست. نسل‌ها و فرق متعددی که در کتب ملل و نحل به عنوان غالب مطرح شده‌اند اغلب امام را به مقام خدایی می‌رسانده تا یک فرد عادی بشود فرستاده آن خدا! که آن فرد می‌شده رهبر گروه و فرقه. در زمان این سه امام بزرگوار علیهم‌السلام اما غلو جنبه فرقه ای نداشته و اغلب ایده است و به طور عمده ایده تأویلی در تفسیر قرآن. از این روی در این دوره پیش می‌آمده که از افرادی به عنوان افراد محترم نزد امام هادی علیه السلام یاد می‌شد، امام علیه السلام نفی و طرد و لعن می‌کردند که غالی است و بالعکس. افرادی را از اتهام غلو مبرا می‌کردند.

یکی از مهم‌ترین محورهای فکری غلو در ادوار مختلف، از جمله در زمان امام هادی علیه السلام تفسیر تأویلی آیات به اهل‌بیت علیهم‌السلام است. تأویلاتی که از ظاهر الفاظ آیات خلع معنا می‌کند یا بدون خلع معنا، بدون قرینه معنایی دیگر نسبت می‌دهد. مثلا این که مقصود از صلات و زکات در قرآن امیرالمؤمنین علیه السلام است. با آن که تفسیر تأویلی از به ظاهر سالم‌ترین افکار غالیان است، در ادوار مختلف از جمله در زمان امام هادی علیه السلام با انکار شدید حضرت مواجه می‌شود. حتی برخی ایده‌های غالی در تفسیر تأویلی آیات که از نظر دلالت آیات هیچ استبعاد معنایی ندارد و شاید بسیاری از ما هم امروز آن را بپذیریم، از جانب ائمه اطهار علیهم السلام عمیقاً طرد می‌شوند.

غلو البته یک فرقه یا ایده اعتقادی نیست. زمینه و نتیایج اجتماعی و سیاسی داشته است. اگر بخواهیم با استعاره‌ای اقتصادی عرض کنیم: عرضه‌ی یک پاسخ کاذب به تقاضای اجتماعی امر قدسی است. دین میل به پرستش را بیدار می‌کند و غلو به این میل پاسخ کاذب می‌دهد.

یک زمینه مهم دیگر شکل‌گیری کالت و فرقه است. غلو در منزلت معصوم اغلب مقدمه و مسیری برای ارتقاء منزلت رهبر کالت است. غلو شخصی را که موقعیت رهبری گروه یا نهضت (غلو شیعی) و در مواردی نظام (غلو غیر شیعی) است، بالا می‌برد. زمینه فکری مهم غلو، نیازِ به فرادستان به منزلت قدسی است. در فضای عمومی جهان اسلام این نیاز اغلب با کلام اشعری و فقه مشروعیت بخش به استیلا پاسخ داده می‌شود و در جهان فکر شیعه، غلو یکی از پاسخ‌ها به این مسئله است.

بنابراین مسئله غلو تنها فرقه نیست، ایده‌های غالیانه نیز هست. آیا امروز نیازمند الهام گرفتن از ستیزهای امام هادی علیه السلام با ایده غلو نیستیم؟ آیا امروز نیازمند ایجاد زیرساخت های نظری برای ایجاد یک انسان مختار، مبتنی بر تفکر قرآنی، مبتنی بر تفکر وحیانی نیستیم؟ این‌ها همه یعنی امروز امام هادی علیه السلام ومیراث فکری و اجتماعی او، بیش از هر زمان دیگری نیاز ماست.

چون بنای جلسات این هیئت گفتگو از نهج البلاغه است، هر چند این جلسه درباره امام هادی علیه السلام است اما بی‌مناسبت نیست که یک اشاره هم به نهج‌البلاغه داشته باشیم: ما وقتی به نهج‌البلاغه مراجعه می‌کنیم می‌بنیم مقوله امامت در تداوم نبوت دقیقاً یک چنین جایگاهی دارد. یک مقام ملکوتی اما در عین حال بی‌قرار نیازهای اولیه توده انسان‌ها و شادخواری و دریدگی اقلیتی برخوردار. امام در ترسیم نهج‌البلاغه تنها یک موجود واجد علم و محبت نیست. یک موجود تنها شایسته محبت و عشق هم نیست. بلکه انسانی است در اوج تمنای معنوی و عرفانی، در اوج محاسبه عقلانی و در اوج طلب داد و عدالت‌خواهی.

افسوس که غالب بلکه اغلب اهالی تفکر و تفقه و تقدس در جهان اسلام با اعراض از معارف نهج‌البلاغه، با اعراض از عدالت و عقلانیت نهج‌البلاغه، دچار تفکر اشعری شدند. دچار تفکر ظاهرگرایانه شدند. این تفکر اشعری یک نحوه خاصی از تقدس‌مآبی آفرید و می‌آفریند و از ایده به ظاهر مقدس «هر چه خدا بگوید عین عدالت است»؛ از این ایده که تفکر انسان‌ها و عقل انسان‌ها، جز حکم الله هیچ معیاری برای فهم عدل و ظلم ندارند؛ از ایده‌های به ظاهر خدامحور، یک خلافت شیطانی متولد شد. از دل نظامی که با انقلاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برپا شده بود، یک هیولای دهشتناک سراسر مملو از زورگویی و استبداد متولد می‌شود. کشتن انسان به نام خدا، و انباشت ثروت به نام خدا به وجود می‌آید که به نام خدا می‌کشد و به نام خدا، به اسارت و به بند می‌کشید. ایده نهج‌البلاغه، ایده امام هادی علیه السلام امکان رهایی از یک چنین وضعیت‌هایی است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی