در حاشیه یک مستند خوب: «زمستان یورت»
گزیده:
ماجرای فیل در خانهی تاریخ مثنوی مولوی را کم و بیش شنیدهایم: «پیل اندر خانه تاریک بود». ظاهر ماجرا این است که کوهی از مسئلههای کاگران در خانهای تاریک محبوس شده است. واقع ماجرا اما این است این دیگران هستند که در اتاقی تاریک محبوس شدهاند. مسئله، مسئلههای کارگران نیست. این دیگران و بیتوجهیها است که مسئله اصلی است. مسئله، بیمسئله بودن دیگران است. مسائل کارگران محبوس شده باشد یا دیگران البته تفاوت چندانی نمیکند. فیل عظیمالجثه است و قدرت تخریب بالایی دارد. علاوه بر آن؛ سر چشمه شاید گرفتن به بیل؛ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.
کارگاه آموزشی، 4 جلسه، با موضوع:
جامعهشناسی عدالتخواهی
درآمدی بر نظریه عدالت انقلاب اسلامی
مکان:
زمان:
4 اردیبهشت 1397،ساعت 13:30-18:30
برگزارکنندگان:
انجمن علمی علوم اجتماعی اسلامی
مجمع دانشجویان عدالتخواه
برخی عناوین و مفاهیم اصلی مرتبط کارگاه:
(پیش از این در همین وبلاگ یادداشتهایی پیرامون این محورها منتشر شده است)
درسگفتار اندیشه اجتماعی امام خمینی و انقلاب اسلامی (دو جلسه)
دانشجویان و فعالان فرهنگی شهرستان کرمانشاه
قم؛ 1397/1/24
سرفصلها
متن قرائت شده در جشن عیدانه طبقه سه در اهواز
گزیده:
علم اجتماعی چه نیازی به رسانه دارد؟
گزیده:
*همواره برای علم اجتماعیای که از دل مباحثه انتقادی با علم مدرن خلق شده و خواهد شد این آسیب محتمل وجود دارد که در کشاکش کوشش برای رهایی از «تجددزدگی»، به دامن «تجردزگی» در افتد.
*علم اجتماعی اما
اگر به «درد» مردم نپردازد، به چه درد مردم میخورد؟
*این مردمِ به زعم نخبگان ناآگاه
از علوم اجتماعی نیستند که نیازمند رسانهها هستند تا خطابهی ایدئولوژیهای مدرن
یا نقدهای معرفتشناختی منتقدانشان را بخوانند؛ این اصحاب علوم اجتماعی هستند که
برای رهایی از دامِ امتناعِ تجدد و تجرد، نیازمند «مردم» هستند.
دوستانی که مباحث این وبلاگ را دنبال میکنند، کم و بیش تأکید بر مقوله تغییر را ملاحظه کردهاند. پیشنهاد میکنم برای توضیح بیشتر درباره این مفهوم، کتاب تغییرات اجتماعی از منظر متفکران مسلمان را از نظر بگذرانند. این کتاب مجموعه مقالاتی است که توسط پژوهشکده علوم انسانی پژوهشگاه بینالمللی المصطفی(ص) منتشر شده و به موضوع تغییر در اندیشه متفکرین مسلمان میپردازد. در فصل اول این کتاب، صفحات 41 تا 74 موضوع تغییر اجتماعی از دیدگاه امام خمینی را تا حدودی توضیح دادهام.
اولین روزهای اسفندماه سال 1396، شش ماه مانده به چهلمین سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر و درست در همان روزهایی که یک رسانه رسمی با انتشار هتاکیهای برخی دوستان ایرانیِ قذافی، موضوع امام موسی صدر و موضع او در مسائل گوناگون را برجسته کرده بود؛ شاهد رویدادی بودیم که میتواند یک نقطه عطف، در مسیر پژوهش پیرامون امام موسی صدر به شمار آید. یک اتفاق خیلی خوب باعث شد نوروز برای دوستداران و پژوهشگران اندیشههای امام موسی صدر، یک ماه پیشتر آورده شود؛ اتفاقی که حال همه دوستداران اندیشهی امام صدر را خوب و بلکه احسنالحال کرد: «امام موسی صدر بازگشت». اطمینان دارم که درست از دهم شهریور 1357، یعنی از فردای ربوده شدن امام صدر و دو همراهش، تا همین امروز، دیدن تیترهایی دُرشت بر پیشانی روزنامهها، که خبر از بازگشت امام موسی صدر دهد، آرزوی همه کسانی است که کوچکترین شناختی از اندیشه او داشته باشند. حالا این آرزو اگر چه همچنان باقی است اما بخش مهمی از آن، با بازگشتِ دوباره امام موسی صدر به جهان فکری ما محقق شده است. اولین روزهای اسفند 96، کتابی رونمایی شد که در آینده به ما کمک زیادی خواهد کرد برای کشف دوباره امام موسی صدر به مثابه یک راهحل؛ کتابی 12 جلدی با عنوان گام به گام با امام.
پروندهای مختصر درباره امام موسی صدر در شماره اسفندماه (شماره هفت) مجله رسائل منتشر شده و امیدوارم آغازی باشد برای پژوهش بیشتر درباره اندیشه امام موسی صدر. از این رو به نقد و نظر دوستان نیازمند است.
دیباچه پرونده:
دو ماه پایانی سال جاری، ایامِ امام موسی صدر
بود. اواخر بهمن و اوائل اسفند دو اتفاق باعث شد که بار دیگر این چهره بیبدیل
عالم اسلام در کانون توجهات قرار گیرد. یک اتفاق هتاکیِ عنصری معلومالحال بود
علیه امام موسی صدر؛ رویداد دیگر اما رونمایی از کتابی 12 جلدی و مرجع بود که به اقدامات و اندیشههای امام موسی صدر
میپرداخت. این اتفاقات باعث شد تا در پروندهای جمع و جور، ابتدا روایتی تفصیلی و
تحلیلی داشته باشیم از پروژه فکری و اجتماعی امام موسی صدر در لبنان. سپس در
تحلیلی گذرا بر هتاکی اخیر علیه ایشان نگاهی بیاندازیم و آنگاه بر اتفاق خوبِ
انتشار مجموعه گام به گام با امام متمرکز شویم. دست آخر هم در مطلبی مختصر نشان
دهیم چگونه میتوان برای فهم و حل مسائل اکنونی جامعهمان، به امام صدر رجوع کنیم
و ظرفیتهای پروژه فکری او را برای درک و بسط چارچوب نظری به کار ببریم.
«علوم اجتماعی کنونی ما در ایران چه نسبتی با مردم و با وضعیت جاری در جامعه دارد؟» یک پرسش کلیدی و حتی شاید از کلیدیترین پرسشهایی است که در به دست دادن درکی اجتماعی از وضعیت علم اجتماعی به ما کمک میکند. اگر انسان امکان کنش ارادی نداشت یا اگر امکان بازاندیشی پیرامون کنشهایش را نداشت، هیچگاه علوم انسانی و اجتماعی تکوین نمییافت. به همین دلیل علم اجتماعی اگر بر مدار اراده انسانی شکل نگیرد، هرچه باشد علم اجتماعی نیست. اکنون اما این پرسش مطرح است که علم اجتماعی امروز ما چه نسبتی با اراده و کنش امروز انسان ایرانی دارد؟ به بیانی سادهتر: اگر علوم پزشکی یا مهندسی نباشند، بخشی از نیازهای درمانی و عمرانی مردم بر زمین میماند اما اگر علوم انسانی و اجتماعی امروز ما نباشد چه اتفاقی روی میدهد؟ اگر از فردا اعلام شود در اثر یک اتفاق، به مدت یک هفته، همه دانشکدههای علوم اجتماعی تعطیل خواهند بود، چه اتفاقی روی میدهد؟ اگر این یک هفته بشود 10 سال یا بیشتر چطور؟ شاید این واقعیت تا حدی اغراقشده به نظر برسد، همچنان که کمابیش اینطور است اما حتی در فرض تعطیلی دائم آکادمیهای علوم اجتماعی در ایران، مردم احتمالا فقط از طریق رسانههای جمعی از این رویداد مطلع میشوند، بیآنکه اثر این تعطیلی را در زندگی خود لمس کنند یا به آن معترض باشند! البته منهای جماعتی که در اثر این تعطیلی بیکار میشوند اما به واقع چرا چنین است؟