درآمدی بر بنیادهای حکمی عدالتخواهی
حاشیهای بر پروژه فکری دکتر افروغ در سالهای اخیر با موضوع بازسازی بنیانهای فلسفی عدالتخواهی و بازخوانی رئالیسم انتقادی دیالکتیک
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
🔻طی سالهای اخیر دکتر عماد افروغ از جمله کسانی است که از خاستگاه دغدغه عدالت و از حوزه عمومی عدالتخواهی به سمت بنیادهای فلسفی عدالت رفته است. او در بازخوانی و شرح رئالیسم انتقادی متأخر، همگام با روی بسکار از دغدغههای معرفتشناختیای که در رئالیسم انتقادی اولیه برجسته بود، فاصله میگیرد و به دیالکتیک و بنیادهای فلسفی غیاب، تغییر و عدالت توجه شایانی نشان میدهد.
🔻دکتر افروغ در تلاشهای اخیر خود در موقفی ایستاده که فهم اطراف آن دشوار و پیچیده است. او به طور مشخص سه کار مهم را انجام میدهد: از یک طرف از طریق همزبانی با روی بسکار و با نیمنگاهی به ملاصدرا، به نقد کلیه آنچه در سنتهای کلاسیک و نو درباره دیالکتیک گفته شده میپردازد؛ از سوی دیگر به ظرفیتهای حکمت صدرایی در بازسازی تفسیر حکمی از دیالکتیک توجه میکند و البته به طور همزمان و در متن کار خود تلاش میکند تا رئالیسم انتقادی متأخر وجوه دیالکتیکی در آن برجسته و محور است را ترجمه، تدریس و شرح کند.
🔻من و فکر میکنم بسیاری و حتی شاید بخشی از نسل ما، در ابتدای دهه هشتاد و با مقالات و مصاحبههای دکتر افروغ در کتاب «چالشهای کنونی ایران» با رویکرد عدالتخواهانه در طرح مسائل اجتماعی ایران آشنا و به این وادیها کشیده شدیم. نخستین دیدارها و آموختنهای بیواسطهام از دکتر افروغ اما در ابتدای دهه نود دست داد. زمانی که منتقد مواضع دکتر افروغ در حوزه عمومی بودیم. دهه 90 که به میانه رسید، التهابات آن سالها فروکش کرد و پیشنهاد لویه جرگه هم از ذهن و زبان دکتر رخت بست.
🔻علی برکتالله بود که در میانه دهه نود بار دیگر دکتر افروغ را در موضع نقد رادیکال اشرافیت میدیدیم. فارغ از واضع و مسائل حوزه عمومی، برای من باعث خوشوقتی بود که در دوره دکتری، بار دیگر آموختن از دکتر افروغ را تجربه میکردم. اگر چه درس فلسفه علوم اجتماعی برای رشته ما درس اصلی نبود اما دکتر افروغ از حوزه عمومی و از خاستگاه عدالتخواهی به فلسفیدن درباره دیالکتیک آمده بود؛ این گوهر کمی نبود و باعث میشد خیلی زود درس او را از اصلیترین درسها هم مهمتر تلقی کنیم.
خیلی زود میان تمرکز اخیر دکتر افروغ در رئالیسم انتقادی دیالکتیک و مسئلههایم در زمینه انقلاب سرپلهای اولیهی مشترکی یافتم و البته تمرکز بیشتر بر بخش عمیقتر آن که عدالت و دیالکتیک بود را به بعد موکول کردم.
پ.ن:
🔹بعدتر مفصلتر به این پروژه مهم دکتر افروغ خواهم پرداخت. این خلاصه از باب تکمله پُست سابق بود و اشاره به زمینههای دیالکتیک در فلسفه صدرایی و بنیانهای فلسفی عدالتخواهی.
🔹تصویر اول و دوم دو ترجمه و تألیف دکتر افروغ در رئالیسم انتقادی دیالکیتیک
🔹تصویر سوم مقاله درسیام که بر نقطه مشترک اولیه میان مسئلههایم و رئالیسم انتقادی دیالکتیک متمرکز است. پس از سالها، اخیراً به مناسبتی دوباره سراغ فایلش رفتم. دستی به سر و رویش کشیدم و در مسیر انتشار قرار گرفته است.