چیستی خدمت اجتماعی از منظر شهید مطهری
شهید مطهری یکی از اصلیترین متفکرانی است که کوشیده تحلیلهایی اسلامی درباره مسائل اجتماعی معاصر ارائه بدهد. کوششهای انتقادی شهید مطهری علیه تفکر التقاطی و اندیشههای متأثر از ماتریالیسم نظری و عملی، و خوانشهای ایجابی از ظرفیتهای اجتماعی مفاهیم اسلامی، میراث گرانبها و تجربهای مهم از تأمل پیرامون مقولات اجتماعی به دست میدهد. مقوله «خدمت اجتماعی» یا خدمت به خلق یکی از این مفاهیم است. یادداشت پیشرو میکوشد گزارشی اجمالی از دیدگاه شهید مطهری در تحلیل مفهوم خدمت به دست بدهد.
اهمیت خدمت اجتماعی
گام اول در تحلیل شهید مطهری از خدمت، بیان اهمیت آن است:
«یکی از ارزشهای قاطع و مسلّم انسان که اسلام آن را صددرصد تأیید میکند و واقعاً ارزشی انسانی است، خدمتگزارِ خلق خدا بودن است. در این زمینه پیغمبر اکرم زیاد تأکید فرموده است. قرآن کریم در زمینه تعاون و کمک دادن و خدمت کردن به یکدیگر میفرماید: لَیْسَ الْبِرَّ انْ تُوَلّوا وُجوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ امَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْاخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ و اتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ[1]».[2]
خدمت در منظومه ارزشهای انسانی
شهید مطهری از جمله متفکرانی است که از منظری منظومهای به دین مینگرد. بر این اساس، مطهری بر نکتهای مهم در روششناسی تعریف مقوله خدمت اجتماعی تأکید میکند. او میکوشد درکی هماهنگ از خدمت و ارزشهای دینی ارائه بدهد. مطهری در عین انتقاد از اندیشههای جامعهگریز و نسبت دادن این اندیشهها به عرفان صوفی، دغدغه این را دارد که انحصار توجه به خدمت، به فراموشیِ ابعاد معرفتی- مبارزاتی یا جهادی -اجتهادیِ دین منتهی شود:
«انسانی مثل سعدی میگوید:[3] «عبادت به جز خدمت خلق نیست»؛[4] همین یکی است و بس. [عدهای با گفتن این سخن] میخواهند ارزش عبادت را نفی کنند، ارزش زهد را نفی کنند، ارزش علم را نفی کنند، ارزش جهاد را نفی کنند، این همه ارزشهای عالی و بزرگی را که در اسلام برای انسان وجود دارد یکدفعه نفی کنند».[5]
در نقد تفسیرِ خدمت: منطق انسانیت
شهید مطهری پس از بیان اهمیت مقوله خدمت و همچنین اهمیت درک منظومهای از آن، به نقد دو دیدگاه رایج اما غلط در باب خدمت میپردازد. دیدگاه اول خاستگاهی در روشنفکری فلسفی غربی دارد و میکوشد در تفسیر خود از خدمت، انسانیت را برجسته کند. مطهری میکوشد با استدلال استعاری چومبه- لومومبا، تناقضات این دیدگاه را نشان بدهد.
«میگویند: میدانید «انسانیت» یعنی چه؟ یعنی خدمت به خلق خدا. مخصوصاً بعضی از این روشنفکرهای امروز خیال میکنند به یک منطق خیلی عالی دست یافتهاند و اسم آن منطق خیلی عالی را انسانیت و انسانگرایی میگذارند. انسانگرایی یعنی چه؟ [میگویند:] یعنی خدمت کردن به خلق؛ ما به خلق خدا خدمت میکنیم. [میگوییم:] باید هم به خلق خدا خدمت کرد، اما خود خلق خدا چه میخواهد باشد؟ فرض کنیم شکم خلق خدا را سیر کردیم و تنشان را پوشاندیم؛ تازه ما به یک حیوان خدمت کردهایم. اگر ما برای آنها ارزش بالاتری قائل نباشیم و اصلاً همه ارزشها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش دیگری وجود داشته باشد و نه در دیگران، تازه خلق خدا میشوند مجموعهای از گوسفندها، مجموعهای از اسبها. شکم یک عده حیوان را سیر کردهایم، تن یک عده حیوان را پوشاندهایم. البته اگر انسان شکم حیوانها را هم سیر کند به هرحال کاری کرده است، ولی آیا حد اعلای انسان این است که در حیوانیت باقی بماند و حد اعلای خدمت من این است که به حیوانهایی مثل خودم خدمت کنم و حیوانهایی مثل خودم هم حد اعلای خدمتشان این است که به حیوانی مثل خودشان- که من باشم- خدمت کنند؟! نه، خدمت به انسان [ارزش والایی است] ولی انسان به شرط انسانیت. همیشه این حرف را گفتهایم: لومومبا انسان است، موسی چومبه هم انسان است. اگر بنا باشد فقط مسئله خدمت به خلق مطرح باشد، موسی چومبه یک خلق است و لومومبا هم یک خلق دیگر، پس چرا میان اینها تفاوت قائل میشوید؟ چه فرقی است میان ابوذر و معاویه؟. پس اینکه انسانیت یعنی خدمت به خلق و هیچ ارزش دیگری مطرح نیست، باز یک نوع افراط دیگری است».[6]
در نقد تفسیرِ خدمت: مکتب محبت
دومین دیدگاهی که مطهری مورد نقد قرار میدهد، نگاهی است که از آن بهعنوان مکتب محبت یاد میکند. این نگرش در تفسیر خود از خدمت، عنصر محبت را برجسته میکند. بر حسب استدلال مطهری، این دیدگاه در سازشکاری عرفان شرقی ریشه دارد. مطهری دو آبشخور عرفانی برای این تفسیر را بازشناسی میکند: یکی عرفان هندی - مسیحی و دیگری عرفان صوفیانه:
«مکتب دیگر- که بیشتر در هند و تا اندازهای در بین مسیحیان تبلیغ شده است- مکتب محبت است. البته مسیحیان مکتب خود را مکتب محبت مینامند ولی- چنانکه عرض کردیم- در مکتب محبت به جایی رفتهاند که مکتب آنها را باید مکتب ضعف نامید؛ یعنی مکتب ضعفستایی است، نه مکتب محبت. ولی مکتب هندیها را میشود مکتب محبت نامید. مکتب محبت چیست؟ مکتب محبت، کمال انسان را مساوی با خدمت به خلق و محبت کردن به مردم میداند، یعنی درست نقطه مقابل مکتب نیچه. هرچه را که نیچه نفی میکرد، اینها [اثبات و توصیه میکنند.] میگویند: اساساً انسان کامل یعنی انسانی که خیرش به خلق خدا برسد؛ انسانیت یعنی خیر رساندن به خلق. الآن هم در مکتبهای فرنگی- گو اینکه چنانکه عرض کردم خود فرنگیها عملاً به این حرف پایبند نیستند- وقتی میگویند انسانیت و انسانگرایی، مقصودشان همین خدمت به مردم و محبت به مردم است. مجلات و جراید ما هم وقتی میگویند فلان چیز انسانی است یا انسانی نیست، جز این قصد نمیکنند«۱».[7] وقتی میگویند فلان چیز انسانی است، یعنی از نظر خلق خدا خیرخواهانه است، و «انسانی نیست» یعنی به نفع مردم نیست. بنابراین از نظر اینها انسانیت جز خدمت به مردم و خلق خدا چیز دیگری نیست.
گاهی در بین شعرای ما هم تعبیرات مبالغهآمیزی شده است. مثلاً سعدی میگوید:
عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
البته سعدی در اینجا منظور دیگری دارد و منظور او آن عده از متصوّفه است که کارشان فقط تسبیح و سجاده پهن کردن و دلق درویشی پوشیدن است و اساساً از کارهای خیرخواهانه چیزی سرشان نمیشود. سعدی با اینکه خودش یک درویش است، خطابش به آن درویشهایی است که از خدمت به خلق چیزی نمیفهمند. منتها اول با یک لسان مبالغهآمیزی میگوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست. گاهی همین مطلب را با تعبیرات دیگری میگویند که تعبیرات نادرستی است: می بخور منبر بسوزان، مردمآزاری نکن. از نظر اینها فقط در دنیا یک بدی وجود دارد و آن مردمآزاری است، و یک خوبی وجود دارد و آن احسان به مردم است. مکتب محبت حرفش این است که فقط یک کمال و یک ارزش و یک نیکی وجود دارد و آن خیر رساندن به مردم است و فقط یک نقص و یک بدی وجود دارد و آن آزار رساندن به مردم است».[8]
حقیقتِ خدمت
مرحوم مطهری پس از سه مقدمه در اهمیت خدمت، روشی منظومهای در تفسیر مفهوم خدمت، نقد دیدگاههای افراطی در ارائه تصویر و تفسیری از مقوله خدمت، به طرح پرسش از چیستی خدمت میپردازد و میکوشد بر بنیادی از نگرش اسلامی در زمینه انسانشناسی، دیدگاهی متعالی درباب خدمت را سامان بدهد:
«خدمت به خلق یعنی چه؟ خدمت به چه چیز خلق؟ یک کسی سؤال میکند: شما میگویید انسانیت به این است که انسان به خلق خدا خدمت کند. بسیار خوب، ولی یک توضیحی به من بدهید؛ به چه چیز خلق خدا خدمت کنیم؟ ممکن است بگویید: به شکم خلق خدا، یعنی خلق خدا گرسنه هستند و به شکمهای آنان باید خدمت کرد. بله، شک ندارد که انسانهای گرسنه باید سیر شوند. به تن خلق خدا هم باید خدمت کرد؛ اگر عریانند باید پوشانده شوند و از سرما و گرما محفوظ بمانند و مسکن داشته باشند. اگر آزادی ندارند، آزادی داشته باشند. همه اینها درست است و خدمت به خلق خداست. ولی یک سؤال در اینجا مطرح است: نتیجه نهایی چیست؟ آیا همین قدر که ما احتیاجی از احتیاجات خلق خدا را برآوردیم، این عمل ما احسان و خیر است؟ اگر خود خلق خدا در شرایطی قرار دارند که خودشان به خودشان خدمت نمیکنند و خودشان دشمن خودشان هستند، یعنی از روی نادانی و جهالت به گونهای عمل میکنند که خودشان دشمن درجه اول خودشان هستند و در مسیری قرار گرفتهاند که نه تنها مسیر سعادتشان نیست بلکه مسیر شقاوت آنها و شقاوت بشریت است، در اینجا باز همینطور چشمهایمان را ببندیم و بگوییم: به خلق خدا باید خدمت کرد، ما چه کار داریم، ما باید شکمها را سیر کنیم؟ آیا صحیح است که بگوییم حال چه کار داریم آن که شکمش سیر میشود در چه مسیر و هدفی قرار میگیرد و یا الآن در چه مسیری قرار دارد؟ من به مسیر و هدفش چه کار دارم؟ شکم باید سیر باشد و تن باید پوشیده باشد؟ یا نه، خدمت به انسانها به شرط اینکه خدمت به انسانیت باشد، یعنی خدمت به ارزشهای انسانی باشد؟ مطلب این است: خدمت به خلق خدا آنجا ارزش انسانی دارد که در مسیر ارزشهای دیگر انسانی قرار گیرد. اگر خدمت به خلق در مسیر سایر ارزشهای انسانی قرار نگیرد، به اندازه یک پول هم ارزش ندارد».[9]
خدمت به خلق، مقدمه ایمان
در پرتو تفسیر مختارِ شهید مطهری از چیستی خدمت اجتماعی، او این امکان را مییابد تا به بررسی نسبت خدمت و عبادت بپردازد. مطهری در این زمینه استدلال ظریفی را مطرح میکند؛ او میگوید: خدمت نه هدف عبادت است و نه در برابر آن؛ بلکه در مقدمه آن قرار دارد:
«اینجا این مطلب را باید طرح کنیم که عدهای میگویند: مگر همه دستورهای خدا و اصل ایمان و عبادت، جز برای این است که مردم در نهایت امر خیرخواه خلق خدا باشند و به خلق خدا خدمت کنند؟ ما باید ایمان داشته باشیم برای اینکه در پرتو ایمان، به خلق خدا خدمت کنیم؛ باید خدا را عبادت کنیم، چون در پرتو عبادت است که بهتر به خلق خدا خدمت میکنیم. از نظر اینها همه دستورهای اسلام و سایر ادیان و همه دستورات بزرگان بشریت مقدمه این است که به خلق خدا خدمت شود. نمیگویند خود خلق خدا بالاخره چه میخواهد بشود. اگر باید به خلق خدا خدمت شود، خود خلق خدا چه برنامهای دارند؟ آیا هیچ برنامهای ندارند؟! نه، اینطور نیست. ایمان مقدمه خدمت به خلق نیست، عبادت مقدمه خدمت به خلق نیست، برعکس است: خدمت به خلق مقدمه ایمان است، خدمت به خلق مقدمه عبادت است، خدمت به خلق مقدمه عاقل شدن است، خدمت به خلق مقدمه سایر ارزشهای انسانی است؛ یعنی ما باید به خلق خدمت کنیم تا آنها را در مسیر ایمان بیندازیم، تا آنها را در مسیر خداپرستی بیندازیم، تا آنها را در مسیر سایر ارزشها بیندازیم. خدمت به خلق مقدمه و زمینه برای ایمان است نه اینکه ایمان مقدمه برای خدمت به خلق است، و نه اینکه هیچ کدام مقدمه دیگری نباشد. اسلام چنین مکتبی است و چنین حرفی میزند و واقعاً هم وقتی ما حساب کنیم میبینیم غیر از این معنی ندارد، و الّا ما باید همه انسانها را منهای انسانیت آنها در نظر بگیریم. بعد باید مثلاً به لومومبا به همان چشم نگاه کنیم که به چومبه نگاه میکنیم و به موسی چومبه هم به همان چشم نگاه کنیم که به لومومبا نگاه میکنیم، چون هر دو انسانند، هر دو شکم دارند، هر دو ممکن است گرسنه شوند و هر دو ممکن است برهنه باشند و از جنبه زیستشناسی این دو انسان با یکدیگر فرق نمیکنند. من بعضی از مجلات نسبتاً سنگین و آبرومند را که میخوانم، میبینم عدهای وقتی میخواهند مقام عرفان اسلامی را خیلی بالا ببرند و از آن تعریف کنند میگویند: این عرفای ما کوچک نیستند، حرفهای خیلی بزرگ زدهاند! میپرسیم: چه گفتهاند؟! میگویند: عرفان در نهایت امر، سر از خدمت به خلق درمیآورد! نه، اینطور نیست. عرفان هیچ وقت در نهایت امر سر از خدمت به خلق در نمیآورد؛ در وسط راه و بلکه در مقدمه راه سر از خدمت به خلق درمیآورد. خدمت به خلق در عرفان هست و باید هم باشد ولی خدمت به خلق نهایت عرفان نیست؛ خدمت به خلق مقدمهای از مقدمات عرفان است و اگر به تعبیرات شرعی خودمان بخواهیم تعبیر کنیم، میگوییم: به خدا نزدیک شدن مقدمه خدمت به خلق خدا نیست، بلکه به خلق خدا خدمت کردن مقدمه قرب الهی و رسیدن به مقام قرب خداست».[10]
[1] . بقره: ۱۷۷
[2] . مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، ص 116.
[3] . البته سعدی در عمل اینطور نبوده؛ زبان شعر است. (مجموعه آثار)
[4] . [استاد درباره مقصود سعدی از این شعر، در جلسه یازدهم توضیح میدهند.] (مجموعه آثار)
[5] . مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، ص 116-117.
[6] . همان.
[7] . پاورقی: حال برحسب قصد آنها میگویم، اما به اینکه اینها هم در عمل جور دیگری هستند کاری ندارم. (مجموعه آثار)
[8] . مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۳، ص 279-۲۸۰.
[9] . همان.
[10] . همان.
* این مطلب مجموعهای از فیشهای یک طرح تحقیقاتی است در ارتباط با خدمت اجتماعی روحانیت در تجربه و اندیشه متفکران انقلاب اسلامی؛ به منظور فتح باب اندیشیدن در این زمینه، به صورت اولیه و خام در مجله رسائل منتشر شده است.