طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

روح­‌الله؛ انسانِ خمینی

شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۵۶ ق.ظ

درباره روح‌الله نامداری، پروژه و کتاب‌هایش

نوشتن درباره روح­‌الله نامداری دشوار است و این دشواری چیزی است غیر از غم نوشتن پس از او و چیزی است علاوه بر آن. سهم بیشتر این دشواری از این جهت است که ما اغلب عادت کرده­‌ایم در تجلیل اسطوره­‌های واقعی یا ساختگی مطلبی بنویسیم و کمتر شده به تحلیل یک مدل عینی و در دسترس بپردازیم. روح­‌الله نامداری نمونه­‌ای از اندیشه­‌ورزی نسلی نو در حزب­‌الله بود که معطوف به خمینی می­‌اندیشید؛ معطوف به خمینی می­‌نوشت؛ معطوف به خمینی حرکت می­‌کرد و معطوف به خمینی می­‌زیست. انسان­‌های معطوف به خمینی، از آن­جا که خلاف­‌آمد عادات پیرامونی­‌شان زندگی می­‌کنند، همواره توجه برانگیز هستند. آن­ها می­‌خواهند تغییرات مهمی در خود و جهان خود ایجاد کنند. بنابراین در مواجهه با یک انسانِ خمینی می­‌بینیم که در تمام سطوح زندگی به ویژه در کنش‌گری و اندیشه­‌ورزی اجتماعی، صاحب یک «پروژه» است. کوشش و بینشی منسجم و البته ناسازگار با وضع موجود دارد و در هر شرایطی در پی پیگیری آن است. شاید توضیحش کمی دشوار باشد که در این­جا «پروژه داشتن»، «خلاف آمد عادت بودن»، «معطوف به تغییر بودن» و «انسان خمینی بودن»؛ فارغ از هرگونه ارج­‌گذاری یا ارزیابی ارزشی به کار می­‌رود. شاید مروری بر پروژه­‌ی روح­‌الله نامداری مؤیدی باشد بر این مطلب.

 


* یادداشت منتشر شده در شماره پنجم (تیرماه 96) ماهنامه رسائل

 

روح­‌الله؛ انسانِ خمینی

روح‌­الله نسبت خاصی با امام خمینی داشت گویی اسم روح­‌الله، مسمای وجودش را مجلای خمینی کرده بود. به طور خلاصه، در نسبتی که روح­‌الله با امام خمینی بر قرار گرده بود، سه نقطه­‌ی برجسته­ وجود داشت:

1.1.              خمینی برای‌ روح­‌الله «صحیفه» بود. از نظر روح­‌الله مضحک بود که کسانی دم از امام خمینی بزنند؛ اما بر وجوه مشترک امام با دیگران، در فقه و فلسفه و غیره تأکید کنند. چند صد صفحه کتاب درباره بنیان­‌های فکری امام بنویسند اما ارجاعی به صحیفه امام نداشته باشند. برای روح­‌الله اما امام خمینی عبارت بود از صحیفه. گردآوری «جدال دو اسلام»، محصول همین نگاه او بود.

جدال دو اسلام

1.2.             خمینی برای‌ روح‌­الله «پدیده‌ای پیچیده» بود؛ که باید از او آشنایی‌زدایی ‌کرد. روح­‌الله می­گفت رسانه­‌ها امام واقعی را به ما معرفی نکرده­‌اند و مهمتر از شناخت امام برای ما، این است که ابتدا آن­چه فکر می­‌کنیم ویژگی­‌های امام است، را کنار بزنیم و امام را از نو بشناسیم. کتابی داشت زیر چاپ؛ باعنوان «خمینی، پدیده پیچیده انسانی»؛ کتاب را با این هدف گرد هم آورده بود.

خمینی پدیده ای پیچیده

1.3.             خمینی برای روح‌­الله «پروژه­‌ای ناتمام» بود. روح­‌الله همیشه به این فکر می­‌کرد که تمام آن تعبیرها و مفهوم­‌سازی­‌های متعدد و متکثری که امام خمینی درباره جلوه­‌های اسلام آمریکایی داشتند، امروز هم وجود دارند و عمل می­‌کنند؛ اما از آن­‌جا که ما ادبیات امام را فراموش کرده­‌ایم، فریب این اسلام­‌های قلابی را می­‌خوریم و با آن­‌ها تخدیر می­‌شویم و به کل حواس­‌مان نیست. به همین خاطر همیشه از «جدال» دو اسلام صحبت می­‌کرد و می­‌خواست در کوره­­‌ی این جدال بدمد. «تخدیر» یکی از مفاهیم کلیدی حرف­‌هایش بود.

بنابراین در یک جمع­‌بندی می­‌توان گفت، امام خمینی برای روح­‌الله نامداری «صحیفه» بود، «پدیده­‌ای پیچیده» بود و بالاخره «پروژه­‌ای ناتمام» بود. روح­‌الله انسانِ خمینی بود و این انسان خمینی بودن هویت و رفتارهای او را شکل داده بود.

2. روح­الله فردی بود مستضعف و ساده‌زیست. برایش ساده زیستی فقط یک ارزش اخلاقی نبود و ارزش معرفت‌شناختی داشت. می‌گفت زندگی اشرافی نخبگان،  ساختمان‌های پر زرق و برق پجوهشی، که روح‌الله به آن‌ها می‌گفت کاخ سبز، جز اسلام اشرافی چیزی‌ تولید نمی‌کند. می­گفت وقتی کارگرانی معطل چندصد هزارتومان حقوق معوقه­‌شان هستند و نخبگان و پژوهشگرانی حقوق میلیونی بگیرند؛ معلوم است که به کمتر از امور کلان و انتزاعی  فکر نکنند! کتاب «فردی بودم مستضعف» محصول همین نگرش روح­‌الله بود.

فردی بودم مستضعف

۳.  تکاپوی معطوف به تکامل. روح­‌الله از گفتن «نمی­دانم» ابا نداشت. از عبور از دانسته­‌هایش هم. دانسته­‌هایش حجابی برای زمین­گیر کردنش نبود؛ معبری برای تکامل بود. روح­‌الله سال­‌هایی در دانشگاه علامه  طباطبایی درس خوانده بود که دوران اوج بسط ید غرب­‌گرایی بود. طبیعی بود در واکنش، دچار فردیدیسم رایج در محافل علوم اجتماعی‌خوان‌های حزب‌اللهی بشود. مهم اما این بود که در این حد و سطح متوقف نماند. برای روح­‌الله خیلی راحت بود با تکرار کردن ترهاتی کلیشه شده، به نام تفکرِ ژرف و پرسش، شعار بدهد اما این اواخر رسیده بود به ایده­‌ای که آن را در یک جمله خلاصه می­کرد: «غرب­‌شناسی افیون نخبه­‌هاست». با همه­‌ی باری که مفهوم افیون و تخدیر در ادبیاتِ روح­‌الله داشت.

۴. از ذهنیت‌گرایی‌های اشرافی در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی متنفر و دل‌زده بود. می‌گفت «من ندیده‌ام کسی بگوید علم با چشم بستن بر واقعیّت تولید می‌شود. جایی ندیده‌ام که علم را این طور تعریف کنند. مشکل نخبگان حزب اللهی این است که دارند از مردم می‌برّند. دارند بریده از مردم و واقعیّت، علم تولید می‌کنند. گرفتاری این است. نمی‌شود با چشم بستن بر جامعه و فرهنگ و تاریخ‌مان بتوانیم علم تولید کنیم». تولید علوم انسانی اسلامی برای­ش یک مسئله صرفاٌ معرفت­‌شناختی نبود و ابعاد جامعه­‌شناختی آن را هم می­‌دید.  

۵. روح‌الله فدا بود. نوشته‌های خودش مانده بود اما به فکر انتشار کتاب­‌هایی بود که فکر می‌کرد «نیاز» است. حتی پایان‌نامه ارشدش را دستی نمی‌کشید و منتشر نمی‌کرد؛ با آن­که پایان نامه­‌اش در مرز عبور از فردیدیسم به جهان خمینی بود اما معتقد بود باید برای انتشار یک بازنگری در آن بشود. این بازنگری زمان زیادی نمی­‌برد اما روح­‌الله آن­قدر به فکر نیاز جمع‌های حزب‌اللهی بود که فرصت فکر کردن به انتشار آثار «خود»ش را نداشت.

۶. شهرستانی بود. اگر بخواهم با ادبیات خودش بگویم، مثل دیگر نخبگان علوم انسانی خوانده نبود که شهر و دیار رها کند و در تهران و ستادهای بی‌مصرفش، جفنگیاتی در نقد تمدن غرب و برپایی تمدن اسلامی بلغور کند؛ یا بخواهد با سندنویسی‌ها و سیاست‌گذاری‌های بی‌حاصل برای مدیران بی‌سواد فرهنگی، خودش را از نظر روانی و اقتصادی ارضا کند. در عوض برایش بچه‌های مسجد جامع شهرستان ایذه «مسئله» بود. مخلصانه به آن­‌ها، به نیازهای فکری و روحی و حتی نیازهای عادی و مادی زندگی­‌شان فکر می­‌کرد. به رشد فکری و هویت­‌یابی­‌شان. حتی در برخی آثار مؤلف کتاب‌ها را جمعی و به نام انجمن شهید بهروز محمدیِ مسجد جامع ایذه می‌زد که به جمع­‌شان هویت بدهد.

7. روح­‌الله انسانی معطوف به انقلاب بود اما انقلاب اسلامی تنها هویت‌ش نبود که به آن افتخار کند و از آن شخصیت و درآمد طلب کند. انقلاب اسلامی مسئله­‌اش بود. مسئله­‌ای که دائم به آن فکر می­‌کرد. به انقلابی‌گری در ساحت علوم اجتماعی و به ظرفیت­‌های نظریه اجتماعی برای درک انقلاب اسلامی می­‌اندیشید و نتیجه­ گام اول این اندیشه­اش هم دو جلد کتاب شده بود با عنوان «انقلاب و نظریه اجتماعی».

انقلاب و نظریه اجتماعی جلد یکانقلاب و نظریه اجتماعی جلد دو

دیگر این­که او از منظری به انقلاب اسلامی نگاه می‌­کرد که «انسانِ انقلاب اسلامی» در نگاه‌ش برجسته می­‌شد. به شهدا به عنوان یک همچون پدیده­‌هایی می­‌نگریست و ویژگی­های‌شان برای­ش اهمیت می­‌یافت. از جمله ویژگی­‌های انسان انقلاب که روح­‌الله بسیار بر آن تأکید داشت این بود که انسان انقلاب، به ویژه در دهه اول، با مرگ زندگی می­‌کرد و این نحوه زندگی و سلوک، امکان­‌های به دست انسان انقلاب می­‌داد برای فهمی ورای حجاب­‌های مفهومی. از نظر او به همین دلایل بود که انسان انقلاب اسلامی همچنان زنده است.

اسماعیل زنده است

فارغ از ویژگی­های شخصی و پروژه­‌ی فکری­‌ش، در هیاهیو شبه­‌متفکران نیمه­‌سواد و یا تحلیل­گران بولتن­‌نویس و توهم­‌پراکن، نسل ما نیاز مبرمی داشت به نمایندگان شایسته همچون روح­‌الله نامداری. باور نمی‌کنم و نمی­‌دانم چه حکمتی بود که به یک­‌باره رفت و تنهای­‌مان گذاشت.

 

نظرات  (۱)

ممنون استاد نامخواه
فقط بنده یک نکته به نظرم میاد که عرض کنم
اینکه همگی ما مشاهده کردیم ظهور پدیده ی "جدال دو اسلام" و چاپ همچنین کتابی چه بازخورد های مثبت و چه استفاده های زیادی درون طیف حزب اللهی بوجود آورد که شاید نمونه مشابه گرداوری مجدد کتاب طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قران بود.
خواهش دارم حالا که روح الله در بین ما نیست از تدوین مقالات و نوشته هایتان و کتاب های پیشرو ای مثل جدال دو اسلام غافل نمانید چراکه جنس کتاب حداقل جدی تر گرفته میشود.
پاسخ:
سلام. جدال دو اسلام، چه به عنوان یک کتاب و چه در مقام یک پدیده، حاصل اخلاص و سلوک خاص برادر عزیزمان بود. پیشنهادتان متین و پذیرفتی است اگر چه انتظار حصول نتیجه مشابه درست نیست. ممنون از حسن نظرتان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی