هر طور حساب کنیم نسبت به گذشته، مناسبات سرمایهداری در ایران بسط بیشتری پیدا کرده است اما ما حداکثر آب در هاون میکوبیم؛ باید شکست این هاونها را!
اصولگرایی نو وکهنه را که بشکافیم و حتی نشکافته، به هسته اصلیاش میرسیم: محافظهکاری سنتی- بازاری و محافظهکاری حکومتی- امنیتی دو جریان عمدهای هستند که سالهاست ذهن و زبان حزبالله را در معادلهها و دوگانههای حزبی- قبیلگی خود به زیر کشیدهاند.
حاصل این محافظهکاری، پیش و بیش از هر چیز نابودساختن امکانهای کنشگری حزبالله (نیروی اجتماعی انقلاب اسلامی)؛ و تقلیل جایگاه اجتماعی آنها تا حد پادوهای حزبی- انتخاباتی است.
«رهبر انقلاب» به عقبماندگی در عدالت اعتراف میکند، اقرار میکند و نزد خدا و خلق اعتذار میکند؛ «انسان انقلاب» اما بیتفاوت یا بدون کنش مؤثر از کنار این نابرابری هار میگذرد؛ چرا؟ چرا انبوهی از نابرابریها و نتایج آن در خصوصیسازیها، اعتراضهای کارگران، بحرانهای زیست محیطی و غیره انسانِ انقلاب را نمیجنباند؟