درباره قهرمانیِ بر باد رفته
اصولگرایی نو وکهنه را که بشکافیم و حتی نشکافته، به هسته اصلیاش میرسیم: محافظهکاری سنتی- بازاری و محافظهکاری حکومتی- امنیتی دو جریان عمدهای هستند که سالهاست ذهن و زبان حزبالله را در معادلهها و دوگانههای حزبی- قبیلگی خود به زیر کشیدهاند.
حاصل این محافظهکاری، پیش و بیش از هر چیز نابودساختن امکانهای کنشگری حزبالله (نیروی اجتماعی انقلاب اسلامی)؛ و تقلیل جایگاه اجتماعی آنها تا حد پادوهای حزبی- انتخاباتی است.
«رهبر انقلاب» به عقبماندگی در عدالت اعتراف میکند، اقرار میکند و نزد خدا و خلق اعتذار میکند؛ «انسان انقلاب» اما بیتفاوت یا بدون کنش مؤثر از کنار این نابرابری هار میگذرد؛ چرا؟ چرا انبوهی از نابرابریها و نتایج آن در خصوصیسازیها، اعتراضهای کارگران، بحرانهای زیست محیطی و غیره انسانِ انقلاب را نمیجنباند؟
در میانهی این میدان رکود و ناکنشگری، هیچ بُعدی ندارد، وقتی «رانندهی اسنپ» قهرمان و نماد این جبهه شود. بحران ناکنشگری را نشانهای از این آشکارتر؟ انسان انقلابی که سقف مسائلش و کنشها و دوگانههایش حجاب و مانند آن باشد؛ باید هم قهرمانش راننده اسنپ باشد.
این «انسان انقلابِ» واقعی نیست؛ در مورد حقوق نجومی، خصوصیسازی، تبعیضهای مصوب، نابرابری زیستمحیطی و طبقه مرفه جدید غر میزند اما هیچ کنشگری مؤثری ندارد؛ به همین خاطر هیچ قهرمانی در این میدانها ندارد. به حجاب که میرسد اما غر نمیزند؛ معترض است، کنش دارد و قهرمان دارد: راننده اسنپ.
نقد صفِ اول، وقتی نقدِ مؤثر نباشد و در حد شعر و شعار باشد و غر باشد؛ برای نواصولگرایی کاری ندارد مصادرهی این نانقد؛ یکی را از صف دوم بر میکشد و تبدیلش میکند به قهرمانِ منتقدان صف اول.
ما زورمان نمیرسد. شما درست میفرمایید. قبول. اصلا به جز رقیبان جناح اصولگرایی که در صف اول نشستهاند، الباقی همگی سادهزیستند و اوضاع مالیشان خراب است؛ اصلاً همگی راننده اسنپ هستند. همه مدیران همه شبکههای صدا و سیما هم تجسم جوانگرایی هستند؛ اصولگراها هم جملگی عدالتخواه هستند؛ همه نواصولگراها هم عدالتخواهتر هستند. فقط خاطر شریفتان باشد: اسفندماه آینده انتخابات است، ما میدانیم و لیستهای شما.