طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

مطلق بودن ارزش عدالت را درک نکرده‌ایم

شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۰ ب.ظ

گزارشی از مباحث مطرح شده در کارگاه جامعه‌شناسی عدالت‌خواهی(+، +)

مجله علوم انسانی اسلامی صدرا در شماره جدید خود (شماره 24،ص 248-270) در گزارشی با عنوان «اندیشه‎ورزی پیرامون عدالت: پیوند عدالت‌خواهی و عدالت‌پژوهی»، خلاصه‌ای مباحث ارائه شده در سلسله برنامه‌های انجمن عملی علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران را منتشرکرده است.

متن زیر بخشی از این گزارش است که چکیده‌ای از مباحث مطرح شده در چهار جلسه کارگاه «جامعه‌شناسی عدالت‌خواهی؛ درآمدی بر نظریه عدالت انقلاب اسلامی» به دست می‌دهد.

 

مطلق بودن ارزش عدالت را درک نکرده‌ایم؛ عدالت‌خواهی در مرز ارزش‌های خوب متوقف شده است

ما در تمام محافل آکادمیک و حوزوی‌مان یک‌دهم لیبرالیسم اخلاقی جان رالز، یا یکدهم لیبرالیسم وظیفه‌گرای مایکل سندل در مورد عدالت فکر نکرده‌ایم؛ پس چگونه انتظار داریم که در جامعه‌ بیشتر از جامعه لیبرال سرمایه‌داری آمریکا عدالت داشته باشیم؟ به‌هرحال نمی‌توانیم بگوییم میان تحقق بیرونی و اجتماعی عدالت و وضعیت فکری و درونی ما نسبت به این مفهوم، یک نسبت معناداری وجود ندارد. وقتی وضعیت فکری ما امروز به صورتی هست که در مورد مسئله‌های مهم پیش روی‌مان فکر هم نمی‌کنیم چه انتظاری برای حل آن‌ها داریم؟

برای جامعه و تاریخ ما تغییر و عدالت یک خواست فطری است که دست‌کم بیش از یک سده است از نهان و درون انسان‌ ایران به جهان اجتماعی ما آمده و به یک مسئله اجتماعی، به یک امر اجتماعی و به یک خواست عمومی تبدیل شده است. این خواست عمومی آن‌چنان در یک سده اخیر تکرار شده که به مسئله و خواست تاریخی تبدیل شده است. پس خواست تغییر برای ما یک امر فطری، اجتماعی و تاریخی است.

انقلاب اسلامی در مقام یک ایده و یک مکتب به آن دلیل موفق شد که توانست به این خواست فطری، اجتماعی و تاریخی پاسخی درخور و کارآمد بدهد. به این دلیل بود که توانست مبتنی بر این پاسخ یک تغییر اجتماعی عمده ایجاد بکند. بقای انقلاب بسته به باقی ماندنِ استعدادِ تغییر و بسته به استعدادی است که برای پاسخ به خواست فطری، اجتماعی و تاریخی تغییر داراست. درست در راستای پاسخ دادن به این خواست است که تاریخ معاصر ایران در حدود یک سده گذشته مثل دیگ بخار می‌جوشد و انقلاب و نهضت تولید می‌کند.

یک دوگانه مهمی که تاریخ معاصر ما را توضیح می‌دهد، دوگانه تغییر و توحید است. یک سوی این دوگانه کسانی ایستاده‌اند که توحید منهای تغییر را تجویز می‌کنند. آنها می‌پرسند مگر تغییر اجتماعی چیست که برای دین اهمیت داشته باشد؟ می‌گویند مهم معنویت و تغییر درونی انسان است. حرفی که به‌نوعی بازتولید همان استدلال محافظه‌کارها در برابر انقلاب فرانسه است. همان استدلال ادموند برک است که می‌گفت جامعه مخلوق خدا است و تغییر در آن صحیح نیست. در برابر این جریان کسانی قرار دارند که در دوگانه تغییر و توحید، طرف تغییر را می‌گرفته و می‌گیرند. می‌گویند مگر دین چیست که امکان تغییر اجتماعی داشته باشد؟

امکان انقلاب به دلیل فراهم آوردن پاسخی بود که در آن میان توحید و تغییر جمع می‌شد. به اعتبار این نگرش جمع‌گرایانِ است که هویت انقلاب اسلامی و انسان‌هایش در غیریت با توحید منهای تغییر (تحجر) و تغییر منهای توحید (تجدد) تکوین و تکون می‌یابد.

یکی از مختصات و مشخصه‌های حرکت عدالت‌خواهانه این است که باید عمومی باشد تا محقق بشود. پیامبران برای لیقوم الناس بالقسط آمدند. الناس یعنی عمومی مردم. در لیقوم الناس بالقسط، ناس فاعل است یعنی عاملیت و فاعلیت باید عموم مردم باشند. جالب است هیچ پیامبری برای برپایی قسط نیامده است. لیقوم القسط نیامده است. همه پیامبران آمدند برای برپایی مردم به قسط. چرا که اقامه قسط بدون یک جمهوریت عدالت‌خواهانه امکان‌پذیر نیست. در اینجا باید توجه کنیم که یک بخش از این کنش عمومی و قیام عمومی به قسط این است همه باید در مورد این مفاهیم فکر کنند.

امروز ما بیشتر از خلأ فکری با خلأ‌ عملِ فکر کردن مواجه هستیم. بخشی از این خلأ به خلق انسان آنلاین و اقتضائات این انسان بازمی‌گردد. یک دهه قبل آنلاین شدن فعل انسان بود. در حال حاضر اما ما آنلاین نمی‌شویم، آنلاین هستیم؛ یعنی آنلاین بودن یعنی نحوه‌ای از بودن ما است. ما سوژه‌ آنلاین هستیم. وقتی کارگزاران و کنشگر جنبش عدالت‌خواه تبدیل به سوژه‌های آنلاین بشوند، تبدیل می‌شوند به شخصیت‌هایی که می سوژه آنلاین ‌خواهند در صد و چهل کاراکتر همه حرفشان را بزنند. از دل این فضا استدلال فکر تولید نمی‌شود. تفوق احساس در شبکه‌های اجتماعی، اگرچه علی‌الظاهر انقلابی‌تر می‌نمایاند اما درواقع تخدیر می‌آورد. عدالت‌خواهی را به موضع‌گیری تقلیل می‌دهد و عمل معطوف به تغییر را به محاق محافظه‌کاری حاد می‌برد.

دوستان می‌گویند ما می‌خواهم برای رساله و پایان‌نامه به سراغ جریان‌های عدالت‌پژوهی در ایران برویم. باید بپرسیم جریان عدالت‌خواهی در ایران کجا بود؟ شما اگر بگویید جریان عدالت‌پژوهی در جامعه لیبرال آمریکا؛ می‌توانم خیلی جدی آثاری را معرفی کنم که چقدر جدی بحث کرده‌اند. چقدر زیبا عدالتِ کانت را فهمیده و نقد کرده‌اند؛ اما آیا شما می‌توانید در ایران چنین آثاری را مثال بزنید؟ درصورتی‌که ما می‌بینیم همه عدالت‌خواه هستند؛ همه اهل این هستند که در 140 کاراکتر سوژه موردنظر را به توپ ببندند!

یکی از مهم‌ترین نیازهای امروز نظریه انقلاب در زمینه عدالت این است که نسبت‌ میان عدالت و دیگر ارزش‌ها را مشخص کند. اینکه بین عدالت و ارزش‌های مثبت دیگری که وجود دارد چه نسبتی برقرار است؟ نسبت عدالت با دین، معنویت، سیاست، امنیت، معرفت، آزادی و مفاهیمی از این دست چیست؟ مرز عدالت با بی‌عدالتی به نحو فطری روشن است. مرز این مفاهیم مثبت با عدالت چیست؟ این آنجایی است که به نظر می‌رسد حرکت عدالت‌خواهانه متوقف شده است. برای حرکت عدالت‌خواهانه مواجهه با تکاثر پیچیدگی نظری چندانی ندارد. آن چیزی که ما را زمین‌گیر کرده این است که تکاثر باواسطه و بی‌واسطه در برابر حرکت عدالت‌خواهانه ارزش‌های دیگری قرار بدهد. تفوق امنیت بر عدالت یا تفوق معرفت بر عدالت که به بازتولید محافظه‌کاری امنیتی یا محافظه‌کاری ذهن‌زده منتهی شده است، از دل این مرزهای مبهم برخاسته است. اینجاست که ارزش سنت فکری شیعی در برابر اشعری‌گری خود را نشان می‌دهد. سنت فکری‌ای که در آن حکمایی همچون خواجه‌نصیرالدین طوسی حضور دارند که بر برترین ارزش بودن عدالت تأکید دارند. همین‌طور ایده‌ ارزش مطلق بودن عدالت که بارها مورد تأکید رهبر انقلاب بوده، در این مرزگذاری است که خوانش انقلاب اسلامی از سنت فکری شیعه ارزش خود را نشان می‌دهد.

رهبر انقلاب چندین بار این اصل مطلق بودن عدالت را مطرح کردند. اینکه در نظام فکری ما همه ارزش‌ها به یک معنا نسبی هستند و ارزش عدالت مطلق است. مطلق بودن ارزش عدالت به معنای برتری ارزش عدالت در مقایسه با هر ارزش دیگری، یکی از اصلی‌ترین و بنیانی‌ترین اصول تفکر عقلانی شیعه است. در نظام فکری ما حق تقدم همیشه با عدالت است. مطلق بودن عدالت به این معنا نیست که هیچ ارزش دیگری را ما نیاز نداریم، یا هیچ ارزش دیگری ارزش ندارد. بلکه به این معناست که آن ارزشی که به بقیه ارزش‌ها ارزش می‌دهد و امکان این را به وجود می‌آورد که امنیت امنیت باشد، نه امکانی در دست سواستفاده‌چی‌ها، عدالت است. آن ارزشی که این امکان را به وجود می‌آورد که اخلاق اخلاق باشد، معنویت معنویت باشد، عدالت است. این از اولیات تفکر انقلاب اسلامی است که به دلیل اشعری‌گری‌های سرایت یافته در ذهن و زبانمان به‌درستی درک نشده است.

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی