طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انسان انقلاب اسلامی» ثبت شده است

 

انقلاب و تغییر اجتماعی از مسائل دامنه‌دار در علوم اجتماعی است. پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک مورد خاص و خلاف‌آمد نظریه‌های جامعه‌شناسی انقلاب تأثیرات قابل توجهی در این حوزه‌ی نظری ایجاد کرده است. در این میان امام خمینی(ره) در تحلیل انقلاب اسلامی دیدگاهی پیش‌کشیده‌اند که تفاوت‌هایی بنیادین با نظریه‌های مدرن انقلاب دارد. این تفاوت‌ها باعث شده دیدگاه امام خمینی، کمتر مورد توجه باشد و حداکثر در حاشیه‌ی نظریه‌های جامعه‌شناسی انقلاب، بازسازی گردد. این بررسی در پی آن است تا فراتر از کارها و بازساز‌ی‌های انجام شده، با روشی توصیفی به بازخوانی اندیشه‌های امام خمینی پرداخته سازه‌ا‌ی مفهومی از این دیدگاه را دست دهد.

امام خمینی در دیدگاهی که درباره‌ی یک انقلاب اسلامی یا یک انقلاب اجتماعی به طور عام و انقلاب اسلامی ایران به طور خاص می‌پرورانند، ضمن تأکید بر تشریح و تبیین عوامل اجتماعی انقلاب، برخلاف نظریه‌های مدرن جامعه‌شناسی بر «انقلاب از درون» تأکید می‌شود. اگر چه سازه‌ی مفهومی که امام خمینی در تحلیل انقلاب اجتماعی پیش می‌کشند بر تحلیل و مطالعه‌ی موردی انقلاب اسلامی ایران متمرکز است اما به نحو عام، ظرفیت تبیین یک انقلاب اسلامی و یک انقلاب اجتماعی را دارد. در این سازه‌ی مفهومی استعمار، استبداد، استثمار و استحمار با انحطاط فرهنگی به مثابه علل معدّه انقلاب نادیده گرفته نمی‌شوند اما انقلاب اسلامی واکنشی صرف به این زمینه‌ها نیست. هم‌چنان که این زمینه‌ها دست کم دو سده بر جامعه‌ی ما تفوق داشتند اما هیچ انقلابی وجود نداشت. اصولاً یکی از تفاوت‌های نظریه‌ انقلاب امام خمینی با اغلب نظریه‌های انقلاب در همین جهت‌گیری‌هاست. مطالعات انقلاب نوعاً محافظه‌کارند، انقلاب را عطف به کم‌بودها و نبودهای اجتماعی تحلیل می‌کنند و به دنبال این هستند که چگونه می‌توان از یک انقلاب به مثابه یک تب تند جلوگیری کرد. نظریه امام اما محافظه‌کار نیست. انقلاب را نه برای پیشگیری که برای بازتولید و استمرار آن مورد مطالعه قرار می‌دهد و ضمن بر شمردن کاستی‌های زمینه‌ای، این عدم‌ها را معد انقلاب به مثابه یک امر وجودی و الاهی (تحفه‌ی الاهی) می‌دانند.

 بررسی سخنرانی‌های امام خمینی به ویژه در ماه‌های آغازین انقلاب نشان دهنده‌ی کوشش همه جانبه‌ی امام خمینی برای طرح و بسط و استدلال از منظری به خصوص در تحلیل انقلاب اسلامی است.  

امام خمینی انقلاب اسلامی را محصول یک فرایند چهار مرحله‌ای تصویر می‌کنند. در مرحله‌ی اول طرح «اسلام انقلابی» و درگیری آن با برداشت‌های مقدس‌مآبانه و متجددمآبانه از اسلام مطرح است. از نظر امام خمینی اسلام رایج پیش از انقلاب ناب نیست و حجاب تجدد و تحجر آن را پوشانده است. جان‌مایه‌ی معرفتی انقلاب اسلامی خرق این حجاب‌ها با طرح اسلام ناب در جریان یک درگیری معرفتی است. این درگیری معرفتی زمینه‌ساز آگاهی عمومی را فراهم می‌آورد و به شکل‌گیری یک «انقلاب انسانی» می‌انجامد. انقلاب انسانی مفهوم مرکزی و در عین حال پیچیده‌ی تحلیل امام خمینی است که در عین داشتن زمینه‌های عینی و اجتماعی، به دست غیب الهی و در درون انسان‌ها انجام می پذیرد. محصول این انقلاب درونی مولودی نو و غیر قابل پیش بینی است که تحت عنوان «انسان انقلابی» بازشناخته می‌شود. انسان انقلابی در تمنای انقلاب اجتماعی به کنش‌های متمایزی دست می‌زند که منتهی به شکل‌گیری «انقلاب اسلامی» می‌شود.


* مقاله‌‌ای با عنوان «نظریه انقلاب امام خمینی(ره)» به همایش بین‌المللی گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی و جهان معاصر ارائه دادم که پذیرفته و برگزیده شد. متن فوق بحثی است که مبتنی بر این محتوای مقاله در این همایش در تاریخ 12 خرداد 1395 ارائه کردم.

۰ نظر ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۸
مجتبی نامخواه

 مقاله

جایگاه نظریه فرهنگی امام در فهم انقلاب اسلامی

 فصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی

سال دوازدهم شماره 42 پائیز 1394

 

چکیده
درک نظام‌مند از دیدگاه‌های فرهنگی امام خمینی(ره) هنگامی میسر می‌شود که با مطالعه گزاره‌های مختلفی که ایشان در موضوعات متنوع فرهنگی مطرح کرده‌اند، نسبت به استنباط سازه‌ای نظری از این دیدگاه‌ها اقدام شود. سپس تلاش شود براساس وجه متمایز و اختصاصی این سازه، دیدگاه‌های فرهنگی امام خمینی(ره) به مثابه یک نظریه فرهنگی منسجم سامان یابد.
این مقاله در پی آن است تا ابتدا با روشی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از چارچوبی که فلیپ اسمیت از مطالعه‌ی یک نظریه فرهنگی دست می‌دهد، دیدگاه‌های فرهنگی امام خمینی(ره) را با تأکید بر نوآوری‌ها و مفاهیم متمایز ایشان بازسازی کند. سپس تلاش می‌شود نشان دهد چارچوب به دست آمده از نظریه فرهنگی امام خمینی(ره) چه ظرفیت‌ها و زمینه‌هایی را در فهم انقلاب اسلامی در اختیار قرار می‌دهد.

واژگان کلیدی
فرهنگ، نظریه فرهنگی، امام خمینی(ره)، اسلام انقلابی، انسان انقلابی.
۱ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۳
مجتبی نامخواه

مهم‌ترین و به جهاتی دشوارترین مسئله‌ی کنونی ما، فهم‌ نسبتی است که با انقلاب اسلامی داریم. جهان طلبگی، همان‌طور که می‌دانیم، به لحاظ تاریخی و اجتماعی در هیئت و وضع متمایزی نسبت به انقلاب اسلامی قرار دارد. این وضعیت متمایز، این نسبت را مهم‌تر و فهم آن را دشوارتر می‌سازد. هدف این بحث برداشتن گام‌های است اگر نه در مسیر حل این مسئله، که دست‌کم در راستا طرح آن.

 ورود به عرصه‌ی پرسش از نسبت طلبگی  و انقلاب اسلامی به مقدماتی نیاز دارد که از آن می‌گذریم؛ هم به جهت اختصار هم به جهت آمادگی‌های گسترده‌ای که همواره در این زمینه وجود داشته و اخیراً تشدید هم شده است. نشانه‌ی این آمادگی‌ها پرسش‌های مبارکی است که اخیرا خصوصا میان طلاب جوان در این‌باره مطرح شده است. این نشانه‌ها می‌تواند مایه‌ی امید باشد. مایه‌ی امیدی باشد برای برآمدن «طلاب جوان» به مثابه یک جنبش تأثیرگذار معطوف به‌ آینده‌ی حوزه‌ی علمیه. گرانیگاه نابودی این امید اما آن‌جاست که یک عقبه‌ سازواره‌ی معرفتی متقن و منسجم برای تفسیر و بازتولید معنای این نشانه‌ها و نیز مفاهیم مورد نیاز این جنبش شکل نگیرد. اگر این بازتولید معرفتی و معنایی صورت نگیرد طبعا تحرک اجتماعی‌ای هم در پی نخواهد بود؛ هم‌چنان که کم‌ نیستند اندیشه‌هایی که مایلند فرصت تفسیر این نسبت را برای بسط اندیشه‌ی خود به دست بیاورند.

فهم نسبتی که ما به عنوان یک «طلبه»با «انقلاب اسلامی» داریم امری است سهل و ممتنع. سهل است چرا که کافی است دو طرف این نسبت را بازشناسی کنیم؛ بنابراین پرسش از چیستی «طلبگی» و «انقلاب اسلامی» دو پرسش فرعی ماست و به ما کمک می کند که در نهایت به پاسخ پرسش اصلی‌مان، که فهم نسبت امام خمینی و طلبه‌ی انقلاب اسلامی است برسیم.*




* این مطلب جمع‌بندی و تکمیل بحثی است که در حضور جمعی از طلاب مدراس علمیه قم ارائه کرده‌ام و به صورت یک یادداشت در شماره‌ی 12-13 (بهمن و اسفند 94) نشریه خط منتشر شده است. چند خط بالا مقدمه‌ی مطلب است و متن کامل آن با عنوان از «اسلام انقلابی تا انقلاب اسلامی» در صص 73-80 این مجله قابل دسترسی است. 

۰ نظر ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۴۴
مجتبی نامخواه

درآمدی  مطالعه‌ی فعالیت‌های معرفتی ـ اجتماعی شهید سیدحسین علم‌الهدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

 

تصویر نسبتاً رایج از شهید علم‌الهدی تصویری است که «فرد» شهید علم‌الهدی را با «محوریت جنگ» و دفاع مقدس روایت می‌کند؛ تصویری که بخش‌های کمی از حقیقت را به ما می‌نمایاند. این روزها شاهدیم گاهی از شهید علم‌الهدی با عنوان «سردار سرلشکر شهید علم‌الهدی» یاد می‌شود. البته قاعدتاً منظور از چنین تعبیری بزرگداشت ایشان است، شهید علم‌الهدی هنگام شهادت فرمانده‌ی سپاه هویزه بوده است؛ البته سپاه هویزه در شرایط دومین سال پیروزی پس از انقلاب و نه حتی سپاه کنونی هویزه؛ یعنی مجموعه‌ای با شصت و چند پاسدار که حتی ابتدایی‌ترین اسلحه‌ها را هم نداشتند.اگر این تعابیر به‌ظاهر گرامی را کنار بگذاریم، آن‌وقت، مقام علم‌الهدی بهتر فهمیده می‌شود؛ چراکه آن‌وقت جا دارد بپرسیم: اگر جایگاه نظامی مبیّن شأن شهید علم‌الهدی نیست، پس راز عظمت و منزلت ایشان چیست؟ چرا شهید علم‌الهدی با وجود نقش مهمی که در مبارزات انقلاب و حوادث پس از پیروزی انقلاب در کشور و نقش بنیادینی که در تأسیس بسیاری از نهادهای انقلاب اسلامی در استان خوزستان داشت، چرا به هویزه رفت و فرمانده‌ی سپاه این شهرستان شد؟

۰ نظر ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۳۰
مجتبی نامخواه
زمینه‌ی فعالیت‌های شهید جمال‌پور

پیروزی بهمن پنجاه و هفتِ انقلاب اسلامی، که خود مرهون انقلابی انسانی و پیدایش انسانی انقلابی بود، جوانان پرشور و انقلابی را در برابر یک مسئله‌ی جدی قرار داد: نیاز انقلاب اسلامی به کادرهایی برای فردای انقلاب و جمهوری اسلامی. این جوانان که خود فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی بودند، عمق نیازِ انسان-افزارانه‌ی انقلاب اسلامی را به خوبی درک کرده و یک رشته از اقدامات را به منظور انسان‌سازی و کادرسازی برای انقلاب اسلامی سامان دادند. آنان نه مانند متجددان امر انقلاب را صرفا اجتماعی و بیرونی می‌دانستند و نه مانند متحجران به انقلاب درونی اکتفا می‌کردند. انقلاب انسانی برای بازتولید انقلاب اسلامی باعث شد تا این متفکران و روشنفکران جوان انقلاب اسلامی تراز جدیدی از تفکر انقلاب اسلامی را تفصیل تئوریک و بسط اجتماعی بدهند.

۰ نظر ۱۶ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۰
مجتبی نامخواه

اندیش‌گویه‌هایی از درس‌گفتارهای شهید سید حسین علم‌الهدی

مقدمه

ما خیلی کم از شهید علم‌الهدی می‌دانیم، در حالی که تکرار کلیشه‌ها ما را به یک سیری کاذب رسانده است. ما فکر می‌کنیم تمام یا اغلب آنچه باید را درباره‌ی ایشان و امثال این پدیده‌های انقلاب اسلامی می‌دانیم، در حالی که ماجرا تقریبا بر عکس است.

سخن بسیار است؛ غرض این‌که یک چند مدتی است که در حال گردآوری و کار بر روی آثار و درس‌گفتارها چند متفکر جوان انقلاب اسلامی شهیدان علم‌الهدی، جمال‌پور و مجد زاده هستم که امیدوارم به توفیق الهی به زودی به سرانجام و انتشار برسد. به نظرم آمد این چند جمله از آن مجموعه را به مناسبت سالروز شهادت شهید سید حسین علم‌الهدی در اختیار قرار دهم.

هر کدام از این جملات در زمینه‌ی تاریخی، اجتماعی و در منظومه‌ی منسجم فکری ایشان، واجد معنایی خاص و نشانه‌ای از یک خط تحلیلی پردامنه است. دست کم برای من که مدتی است با آثار شهید علم‌الهدی مأنوسم؛ شاید بدون دانستن این زمینه‌ و منظومه، این جملات آن‌چنان که باید معنا و دلالت‌های خاص خود را نرساند. با این حال، از هر جهت که بنگریم این اندیش‌گویه‌ها را از طراوتِ نگرش انسان انقلاب اسلامی، سرشار می‌یابیم. فرصت بی‌بدیلی است آشنایی بی‌واسطه با نگرش یک خمینیست واقعی به انسان، جامعه، تاریخ، مذهب، قرآن، نهج البلاغه، سیاست، مستضعفین، انقلاب اسلامی، امام خمینی و معرفت.  

 


 

 

درس‌گفتارهای نهج‌البلاغه

  • زندگی علی(ع) پر از فراز و نشیب است. از دوران پیامبر گرفته تا دوران ابوبکر، دوران عمر و دوران عثمان، و امروز که خلافت به خودش رسیده هیچگاه این همه فراز و نشیب نبوده است، اما این زندگی برای یک شیعه، برای یک مسلمان، بلکه برای یک انسان پر از درس است، پر از حرف است، پر از راه است، و پر از الگو و پر از نمودهای عینی برای رهنمودهای مختلف در رابطه با چهره‌های مختلف دشمن علی(ع).
  • علی(ع) در این لحظات وصیت می‌کند، آن لحظات آخر زندگی، عصارة صحبتهایی است که انسان در طول زندگیش دارد، تمام لحظات زندگی انسان خلاصه می‌شود در آن آخرین لحظات. وقتی کسی با مرگ روبرو می‌شود و آخرین لحظات جدایی را می‌بیند، آن صحبتهای خلاصه، صحبتهایش را، خلاصه زندگیش را در چند جمله خلاصه می‌کند و به بازماندگانش ارائه می‌کند.
  • اولین نکته که در وصیتهای علی(ع) باید توجه داشت این است که این آخرین سخنان علی است از لحظه ضربت خوردن شمشیر تا لحظه‌ای که به شهادت می‌رسد، که مورخین می‌گویند در حدود دو روز طول می‌کشد. مجموعه این صحبتها از یک فضای خاص و معنای خاص برخوردار است که با کل صحبتهایی که علی(ع) در بقیه لحظات زندگیش داشته تفاوت کامل دارد. ما باید این را در یک کار تحقیقی مورد بررسی دقیق قرار بدهیم.
  • شما دیده‌اید در صحبتهای امام خمینی چقدر تأکید بر مسأله مستضعفین و محرومین هست. امام می‌گوید : اصلاً انقلاب ما مدیون اینها هست و ما باید به مستضعفین خدمت کنیم. در دستورالعمل مجلس شورای اسلامی اولین سخنی که امام دارد، [این است که] باید نمایندگان مجلس شورای اسلامی اولین مسئولیتشان در ارتباط با مستضعفین و محرومین [باشد]، و آن موقع که امام می‌خروشد و خطاب به دولتمردان اعتراض می‌کند، اعتراضش در ارتباط با مستضعفین و نرسیدن به آن‌هاست. آری امام خمینی وارث و عمل کننده اصیل و اصلی به وصیت‌های علی(ع) است.
  •  (الله الله فی بیت ربکم) : تأکید بر خانه خدا. اینجا علی نمی‌گوید بیت کعبه، خانه کعبه، می‌گوید : (بیت ربکم) و این تأیید کلام علی است در رابطه با خانه‌های خدا، مساجد خانه‌های خدا هستند.
  • شما در پیامهای اخیر امام خمینی می‌بینید که امام خمینی چقدر تأکید بر مساجد دارد. جملات امام این است: «ای مسلمین بر شما فرض و واجب است که مساجد را، این سنگرهای انقلاب را برپا بدارید، این سنگرهای انقلاب را حفظ کنید، این سنگرهای انقلاب را از جمعیت پر کنید، مبادا سنگرهای انقلاب خالی بشود، انقلاب از اینجا شروع شد، از مسجد شروع شد، و از مسجد هم ادامه پیدا خواهد کرد».
  • می‌بینیم هماهنگی میان پیام علی، وصیت علی، و پیامهای انقلابی امام امت خمینی بت‌شکن را.
  • پیامهای علی، وصیت‌های علی تنها چیزی است که از وجود علی برای ما به ارث گذاشته شده، باید دقیقاً به وصیتهای علی عمل کنیم گوش کنیم، من به عنوان راهنمایی چون درس نهج‌البلاغه هست برای شما می‌گویم. درسهای علی، وصیت‌های علی در نهج‌البلاغه علی(ع) در نامه ۴۷، نامه ۳۱، نامه ۲۳، خطبه ۱۴۹ و ۶۹ نهج‌البلاغه نهفته است. شما با مطالعه این خطبه‌ها و این نامه‌ها می‌توانید امروز که با شهادت علی روبرو هستید ببینید علی(ع) چه پیامهایی برایتان گذاشته، و دقیقاً به آن پیامها عمل کنیم.

 

درس‌گفتارهای تاریخ اسلام

  • یکی از رسالتهای بسیار مهمی است که بر دوش تک تک ما قرار گرفته این رسالت مکتبی ماست که امروز پس از گذشت قرنها مجدداً به تاریخ اسلام بازگشت می کنیم و حماسه های عظیم تاریخ صدر اسلام را بار دیگر در صحنه زمان زنده می نمائیم
  • مهمترین مسئولیتی که امروز ما بر دوش داریم پیوندی است محکم که باید با تاریخ صدر اسلام برقرار بکنیم یک پیوند عمیق و زنجیری، یک پیوند مکتبی، پیوند با رهبر، پیوند با پیامبر، پیوند با رسول خدا و با پیوند با یاران همدوش او در میدان های نبرد.
  • اگر تاریخ انقلاب‌مان را مورد مطالعه قرار بدهیم می بینیم که مهمترین، مناسبت ترین لحظاتی که امکان دارد برای ما تا بتوانیم با تاریخ صدر اسلام پیوند برقرار کنیم و خودمان را به آنها نزدیک بکنیم همین شرایط جنگی است بهمین خاطر امام خمینی در سخنرانی شان فرمودند که این جنگ رحمتهایی دارد؛ یکی از مهمترین رحمتهای الهی که درعمق این جنگ، در قلب این جنگ نهفته است این است که ما می توانیم امروز با حماسه های شگفت تاریخ بشریت که اولین بار به واسطه پیامبر، بواسطه علی، بواسطه ابوذر، بواسطه عمار و بلال حبشی و دیگر یاران سلحشور پیامبر در صحنه زمان شکل گرفت پیوند عمیق مکتبی و انسانی برقرار کنیم از آنها درس بگیریم.
  • ما بارها و بارها پیوند عمیق خودمان را بوسیله تظاهرات، بوسیله راهپیمائیها با امام امت با مکتب اسلام اعلام کردیم؛ ما بارها اعلام کردیم که به اسلام وفاداریم و شعار مرگ بر آمریکا دادیم؛ و شعار اسلام مکتب ماست؛ خمینی رهبر ماست دادیم و بارها شعار دادیم. «ما همه سرباز توایم خمینی»؛ امروز روز عمل است.
  • این نبرد ادامه پیدا می کند تا زمانی که واژه های اصلی مکتب «صبر»، «جهاد»، «قتال» در زندگی ما عمق و معنا پیدا کند؛ ما باید در این نبرد به واژه های اصلی مکتب معنا بدهیم تحقق بدهیم و با این واژه ها زندگی خودمان را یک زندگی مکتبی کنیم
  • مسئولیت بزرگی که بر دوش داریم این است که بار دیگر خداوند این موقعیت را به ما داد تا ابوذرها؛ و تا عمارها، یاسرها و بلال حبشی‌ها و این چهره های درخشان مکتب را به صحنه زمان بیاوریم تا با صبر خودمان در میدان جهاد و با مقاومت خودمان در مقابل دشمن و با یاد خدا و نیایش بدرگاه او خاطرات شگفت انگیز مسلمانان راستین صدر اسلام را زنده کنیم.
  • امام دقیق فرمودند که این جنگ رحمت است یکی از بزرگترین رحمت‌ها این است که می توانیم این جنگ را تبدیل کنیم به یک دانشگاه؛ به یک کلاس درس که این کلاس درس می تواند به راحتی و به خوبی به ما درس ایثار بدهد؛ درس شهادت بدهد؛ درس گذشت بدهد؛ درس صبر و ایمان و اطمینان به یاری الله بدهد.
  • این موقعیت، موقعیت بسیار مناسبی است که بار دیگر روح عرفان در کنار جهاد و روح نیایش در کنار پیکار و دعا در کنار شمشیر با هم جمع بشوند و با هم به عمق زندگی ما معنا بدهند.
  • چگونه می شود در شرایط رفاه و آسایش، رنج و سختیهای کسی را که در میدان پیکار و شرایط بسیار مشکر قرار گرفته است درک کرد؟
  • امروز پرده زمان، حجاب زمان دریده می شود با تاریخ پیوند برقرار می کنیم. امروز خداوند این فرصت را به ما داده که خود را به دردهای بلال حبشی و به رنج‌های ابوذر و به سلحشوری ابودجانه انصاری و به استقامت مصعب بن عمیر و به شهامت و ایثار و گذشت دیگر یاران محمد[ص]، یاران وفادار؛ نزدیک کنیم. امروز حماسه‌های حمزه بن عبدالمطلب بار دیگر تکرار می شود.
  • ما در این مطالعه و در این درس آیاتی را که قبل از جنگ‌ها بر پیامبر نازل می شد آیاتی که در خود هنگام جنگ نازل می شد و یا آیاتی را که بعد از اتمام جنگ بر پیامبر نازل شده اینها را به طور جداگانه مورد مطالعه دقیق، انشاءالله بفضل خدا قرار خواهیم داد و این درس دقیقاً در ارتباط با صحنه هائی که امروز در مقابلش قرار گرفته ایم رهنمودهای مکتبی به ما خواهد داد و اینجاست که ما می بینیم پیامبر اسلام را که هر لحظه اش و هر روزش برای امتش درسی است و هر زمانی را که پیامبر هر عملی در آن زمان انجام می دهد آن عمل برای یک مسلمان یک درس زندگی هست.
  • تنها پیروزی هنگامی نصیب ما خواهد شد که بتوانیم همان تاکتیک‌ها همان روش‌ها و همان طرح‌های پیامبر در میدان نبرد را بار دیگر در تاریخ زنده بکنیم و در صحنه زندگی پیاده بکنیم.
  • در دوران اول دوران مکی که 13 سال طول کشید دوره انقلاب فرهنگی و اعتقادی و اخلاقی تاریخ اسلام به شمار می رود اگر مطالعه بکنیم ادوار وحی را در این زمان می بینیم. آیاتی که در طول این مدت بر پیامبر نازل شد بیشتر آیاتی هستند که جنبه های اعتقادی مسلمین و جنبه های فرهنگی و اخلاقی و مسائل خانوادگی را مطرح می کنند و دوره دوم انقلاب، دوره انقلاب سیاسی، اقتصادی و نظامی تاریخ اسلام است که «دوران مدنی» باشد. آیاتی که در این زمان و در این دوره بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد بیشتر آیات جهاد، آیات قتال و آیاتی است در رابطه با یک تشکیلات حکومت اسلامی در رابطه با مسئولیت و رسالت‌های رهبری، مسئولیت‌های مردم، روابط سیاسی و مقابله با منافقین و مقابله با مشرکین و کفار.
  • آری، در حالیکه جباران و فرعونیان جان و مال مردم را به اسارت خود درآورده‌اند و با کمک پیشرفته‌ترین سلاح زمان مردم را تحت سلطه جابرانه خود درآورده‌اند چگونه پیامبر خدا می‌تواند با او مبارزه کند، مگر به کمک اسلحه؛ و چگونه می‌تواند قسط و عدالت را برپا سازد، مگر با جهاد مسلحانه؛ جهادی که هدف مقدسش تنها و تنها برقراری قسط، یعنی پیاده کردن قانون الهی است.
  • اسلام که آخرین مکتب رهایی بخش است و رسالتش برقراری قانون خدا و قسط در سراسر نقاط کره خاک است، برای انجام رسالتش، دقیق‌ترین و عمیق‌ترین دستورات نبرد را با جهت الهی و اهداف پیامبرانه متعالی مشخص و بیان فرموده است.
  • امروز رسالت سنگین مقابله با جنایتکاران و نجات مستضعفین و برپایی قسط و پیاده کردن قانون خدا بر دوش یکایک مسلمین است که باید کتاب و میزان (قرآن و روش پیامبر و ائمه) را به دقت بررسی کنند و بشناسند و سپس با انگیزه برپایی قسط در سراسر جهان، آهن (قوی‌ترین اسلحه زمان) را برگیرند و آنگونه به جهاد مسلحانه معتقدانه بپردازند که وعدة خدا تحقق و حق برپا و عدالت حاکم شود.
  • هر کس در راه خدا، یعنی برپایی قسط و عدالت توحیدی مانعی ایجاد کند، باید با او مبارزه کرد و برای هدایتش، یا برای نابودی و خنثی شدن نقشه‌های خائنانه‌اش جهاد کرد.
  • نتیجة جهاد اکبر، از بین بردن خصوصیات شیطانی و پلید حیوانی و رشد صفات اخلاقی متعالی و ملکات روحانی و یا بطور خلاصه ایمان است. و نتیجه جهاد اصغر، نابودی انسانهای شیطان صفت و ایجاد جامعة صالح براساس عدالت و قسط می‌باشد. و رابطة این دو با یکدیگر همچون رابطة ایمان و عمل صالح است که هر دو لازم و ملزوم یکدیگر بوده و اصولاً جدایی آنها امکان پذیر نیست.
  • جهاد اعتقادی، یعنی کوشش برای برقراری قانون خدا و شیوه رسول و امامان و مبارزه با قوانین طاغوت و ظلم و فسادها بر همگان واجب است.
  • جهاد اقتصادی، یعنی بخشش و انفاق مال و دسترنج مسلمین به منظور یاری به مجاهدین و کمک به فقیران بیچاره و نجات یتیمان و مستضعفان تحت ستم بر همگان واجب است.

درس‌گفتارهای تفسیر قرآن

  • آری، در حالیکه جباران و فرعونیان جان و مال مردم را به اسارت خود درآورده‌اند و با کمک پیشرفته‌ترین سلاح زمان مردم را تحت سلطه جابرانه خود درآورده‌اند چگونه پیامبر خدا می‌تواند با او مبارزه کند، مگر به کمک اسلحه؛ و چگونه می‌تواند قسط و عدالت را برپا سازد، مگر با جهاد مسلحانه؛ جهادی که هدف مقدسش تنها و تنها برقراری قسط، یعنی پیاده کردن قانون الهی است.
  • اسلام که آخرین مکتب رهایی بخش است و رسالتش برقراری قانون خدا و قسط در سراسر نقاط کره خاک است، برای انجام رسالتش، دقیق‌ترین و عمیق‌ترین دستورات نبرد را با جهت الهی و اهداف پیامبرانه متعالی مشخص و بیان فرموده است.
  • امروز رسالت سنگین مقابله با جنایتکاران و نجات مستضعفین و برپایی قسط و پیاده کردن قانون خدا بر دوش یکایک مسلمین است که باید کتاب و میزان (قرآن و روش پیامبر و ائمه) را به دقت بررسی کنند و بشناسند و سپس با انگیزه برپایی قسط در سراسر جهان، آهن (قوی‌ترین اسلحه زمان) را برگیرند و آنگونه به جهاد مسلحانه معتقدانه بپردازند که وعدة خدا تحقق و حق برپا و عدالت حاکم شود.
  • هر کس در راه خدا، یعنی برپایی قسط و عدالت توحیدی مانعی ایجاد کند، باید با او مبارزه کرد و برای هدایتش، یا برای نابودی و خنثی شدن نقشه‌های خائنانه‌اش جهاد کرد.
  • نتیجة جهاد اکبر، از بین بردن خصوصیات شیطانی و پلید حیوانی و رشد صفات اخلاقی متعالی و ملکات روحانی و یا بطور خلاصه ایمان است. و نتیجه جهاد اصغر، نابودی انسانهای شیطان صفت و ایجاد جامعة صالح براساس عدالت و قسط می‌باشد. و رابطة این دو با یکدیگر همچون رابطة ایمان و عمل صالح است که هر دو لازم و ملزوم یکدیگر بوده و اصولاً جدایی آنها امکان پذیر نیست.
  • جهاد اعتقادی، یعنی کوشش برای برقراری قانون خدا و شیوه رسول و امامان و مبارزه با قوانین طاغوت و ظلم و فسادها بر همگان واجب است.
  • جهاد اقتصادی، یعنی بخشش و انفاق مال و دسترنج مسلمین به منظور یاری به مجاهدین و کمک به فقیران بیچاره و نجات یتیمان و مستضعفان تحت ستم بر همگان واجب است.

شهید علم‌الهدی و مسئله‌ی «انسجام فکری»

  • یکی از مهمترین مسئولیتهایی که ما و تمامی مسلمانان انقلابی امروز بر دوش داریم درک سخنان امام است که سخنان امام همواره عمق و دارای گستردگی بسیار زیادی است، و ما نباید بطور سطحی فقط به شنیدن اکتفاء بکنیم؛ بلکه باید سعی بکنیم که در سخنان امام دقیقاً تفکر و اندیشه بکنیم و در جمله جمله صحبتهای امام بیندیشیم.
  • مهمترین مسأله‌ای که امروز وجود دارد و باید ما در این رابطه فکر بکنیم انسجام مکتبی و فرهنگی است که بر فرهنگ اسلام حاکم است. اگر ما دقیقاً جملات امام را مورد مطالعه قرار بدهیم می‌بینیم که بسیاری از این جملات، بلکه همه پیامهای امام برای مردم با آیات قرآن هماهنگی دارد، با اهداف ائمه اطهار هماهنگی دارد، و با سخنان علی(ع) در نهج‌البلاغه هماهنگی دارد، بلکه علاوه بر این وجود هماهنگی یک نوع رابطه خاص میان سخنان امام امت «خمینی» و آیات قرآن و احادیثی از ائمه خواهیم یافت که این سخنان همدیگر را تفسیر می‌کنند و همدیگر را توضیح می‌دهند. و بسیاری از آیات قرآن را ما از زبان امام امت با زبان ساده می‌شنویم.
  •  سخنانی که از حلقوم این ابرمرد، یعنی آیه الله العظمی امام خمینی بیرون می‌آید یک سخنان معمولی و ساده نیستند، بلکه سخنانی هستند که دارای عمق و گستردگی بسیار زیادی هستند؛ و ما انسجام مکتب‌مان را باید از ایجاد ارتباط میان سخنان امام و آیات قرآن و احادیث ائمه اطهار بیابیم؛ و این خود مسأله‌ای بسیار عمیق در رابطه با کارهای تحقیقاتی و مسئولیت‌های مکتبی و فرهنگی است.          
۰ نظر ۱۵ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۰
مجتبی نامخواه
طبقه سه - انسان شناسی انقلاب اسلامی(1)

 در آمدی بر انسان شناسی انسان انقلاب اسلامی

 

تحول انقلاب اسلامی در جامعه منجر به تولد انسان نوینی شده است و ما از آن غافلیم. تحول شگفت انگیز درونی انسان ها و ظهور بیرونی آن در قالب قیام لله در خرداد 42، به شکل گیری انقلابی منجر شد که جهان را تکان داد. همین بمب معادلاتی قرن اخیر، در جامعه ی خویش انسانی خلق کرد که بازشناسی و تداوم آن میتوانست بازتولید مداوم همان امواج تحولات رو به تعالی را در پی داشته باشد که این چنین نشده است. «انسان انقلاب اسلامی1»نادیده گرفته شده و ما میخواهیم بعد از انقلاب همان باشیم که از خرداد 42 به آن طرف بوده ایم. درست از همان هنگام و به همان میزان که به این انسان و این طرح نوین هویتی بی توجه شدیم، از امواج تحول آفرینی مان کاسته شد، تا الان که به اینجا رسیده ایم

***

 در این میان همان گونه که در تداوم اندیشه ی نظام مند انسان انقلاب اسلامی، «حکومت و نسبت با آن» نقش اساسی دارد، بر هم خوردن این نسبت نیز نقش اساسی در نسیان هویتی انقلاب اسلامی دارد. پس اگر هم بنا باشد تذکاری ما را با آن هویت اساسی متوجه کند، از بازسازی نسبت با حکومت آغاز می شود 

***

شناخت انسان انقلاب اسلامی، اما جدا از شناخت پدیده ی انقلاب اسلامی نیست

*** 

 تحولی درونی با مبدئیت خرداد  42 انسانی را پدیده آورده که آن انسان در بهمن 57 دست به انقلابی هم هجانبه با نگرشی اسلامی زده است

*** 

«انقلاب اسلامی» هم مبدأ معرفتی و تاریخی انسان انقلاب اسلامی است و هم مهم ترین دغدغه ای که بایسته های برخاسته از هویت این انسان، بدان حکم می کند

*** 

انقلاب اسلامی ما طلیعه ای از دوران جدید تاریخی است. از مبدأ معرفتی بهمن 57، دوران گذاری آغاز شده که آیینه ی تاریخ را نه در هزاره ی سوم که در قرن پانزدهم هجری رقم خواهد زد؛ نقاط عطف تاریخ شاید در جریان مشهور تاریخ اتفاق بیافتند (و صرفاً یک اتفاق هم شمرده شوند) اما برای جریان مهجوری که طلیعه ی تاریخ اش شکل گرفته، یک  موعود معرفتی به شمار میروند 

***

می توان برای پرهیز از اطاله ی خارج از حوصله به یک مثال اعلی توجه کرد :«بعثت» گرچه در سال چهلم عام الفیل اتفاق افتاد اما طلیعه ی دوران گذاری بود که بیش یک دهه بعد جریان تاریخ را از وضع موجودش به مسیر تاریخ هجری عبور داد. نیز گرچه بعثت از دیدگاه مشهورات دوران تاریخی اش یک اتفاق بود، اما با نگرش توحیدی به جهان یک وعده ی حتمی بود 

دیگر اینکه نقاط عطف تاریخ ساز هم در تولدشان و هم در تولید تاریخشان، از منطق خاص خود پیروی می کنند

***

انقلاب اسلامی ما هم گر چه در دوره ی مدرنیته متولد شد اما محصول زایمان غیرعادی تحولات اجتماعی مدرن بود و نه در تولدش و نه در تولید یک دورهی تاریخی، قواعد مشهور و مدرن عالم را به رسمیت نمی شناخت: بر تارک دستاوردهای تاریخ غرب، اکتشافات «سکرآوری» بود که انقلاب اسلامی را مست نکرد .عصر علم این کشف سکرآور را به ارمغان آورد که اصلاح امور «بستگی به تحول از بیرون» (یعنی از طریق ابزارهای علمی و اجتماعی) دارد، «نه تحول از درون» (چنانکه پولس رسول2از تولد انسان نو سخن میگفت)»3اما اینجا نه تنها انسان انقلاب اسلامی (انسان محصول انقلاب اسلامی) که اصل انقلاب اسلامی هم محصول یک تحول درونی بود.4تحولی درونی که انسانی نو (خارج از قواعد تولید و تحولِ انسان نو مدرن) خلق کرده بود و این انسان نو در سطح جامعه انقلابی پدید آورده بود که همان انقلاب بسان تحولی تکاملی «انسان انقلاب اسلامی» را خلق کرده بود اما ما آن  را در حوزه ی نظر و عمل جدی نگرفته ایم-مگر خود انقلاب اسلامی را جدی گرفته ایم؟- بنابراین بدیهی است بحث از آن چیزی در حد گفتگو از یک سری مبهمات باشد. خصوصاً اینکه در این نوشتار قرار نیست به تفصیل به این مطلب پرداخته شود

***   

 مشکله ی «نسیان هویتی» بر تمام مسایل سلبی و ایجابی انسان انقلاب اسلامی (از جمله در مورد نسبت اش با نظام جمهوری اسلامی) سایه گسترده و لازم است دست کم درنگی در مسأله ی انسان انقلاب اسلامی و ضرورت عطف توجه به آن داشته باشیم. برای این تأمل و برای اینکه در  فرصت کوتاه این نوشته تاملاتی عینی –تاریخی  داشته باشیم سراغ متفکر شهید حجت الاسلام محمدجواد باهنر می رویم، یکی از انسانهایی که میتوان او را انسان انقلاب اسلامی دانست، کسی که تفکراتش هرگز پشت دیوار مبدأ انقلاب اسلامی باقی نماند و درست به همین دلیل شخصیت فکری اش مدت هاست که پشت دیوار افکار عمومی و رسانه های ملی و غیرملی باقی مانده تا نشان های باشد بر نسیان انسان انقلاب اسلامی- هر چند عکس هایش شاید هنوز هم بر دیوارها پیدا شود-

***

متفکر شهید باهنر در پاییز سال 59، در حالی که هنوز  دو سال از انقلاب نگذشته بود در یک سخنرانی تحت عنوان «تغییر معیار ارزشهای انقلاب» در مهدیه ی تهران به غفلت از «انسان انقلاب» و «انسان سازی انقلاب» میپردازد: «ما گاهی برای تحلیل انقلابمان سرگرم مسایل اقتصادی، نظامی و سیاسی می شویم و از آن  مسایل عمیق معنوی که این انقلاب برای ما به ارمغان آورد غافل میمانیم» و آن بُعد عمیق معنوی از نظر این متفکر انقلاب این است: «این انقلاب انسان ساخت.»5

پیشنهاد شهید باهنر در برابر این غفلت، ذکر است و تبدیل فرصتهای اجتماعی موجود به نماد این ذکر:« من این مطلب را به این مناسبت در این جلسه ی با شکوه عنوان کردم که ان شاءالله در سخنرانی ها و دعاها و شعارها در جهت ساختن انسان ها و حرکت دادن به استعدادها و بارور کردن فضیلت ها در انسان ها باشد»6

البته نباید از «تأویل» انسان انقلاب به انسان درونگرا و راکد به عنوان نسخ های ایده آل با عقبه ی سیره ی سلف صالح، غافل بود. نباید تفکری غیر از اسلام انقلاب اسلامی محورهای اساسی این انسان را تحلیل کند، در انسان انقلاب محوریت با عدالتخواهی، توانمندی فکری و تحلیلی و  مسئولیت  است:« یعنی ما به سوی این پیش برویم که انسانهای حق طلب، عدالت خواه و راستگو باشند، قدرت تشخیص فکری آنها افزون شود؛ نسبت به حق وفادار و در راه خدا فداکار و وفادار و در قبال وظیفه شان متعهد باشند. یعنی در طریق ساختن انسان ها و بارور کردن فضیلت ها گام برداریم.»7

میبینیم که شهید باهنر در یک محفل مذهبی به صراحت از "انسان انقلاب" و "غفلت از آن" سخن می گوید  و همچنان که انقلاب اسلامی (به عنوان سازنده ی گونه ای جدید از انسان) را خود، معلول انسانی تحولی یافته در درون و انقلابی می دانند:« در انقلاب ما «انسان» فرهنگ اش عوض شد. وقتی فرهنگ فکری و خصلتی انسان های ما عوض شد و توانستند انقلاب کنند و پیروز شوند، انسان ها به گونه ای دیگر ساخته شوند و توانستند با انقلابی نو براساس معیارهای فرهنگی، انقلاب سیاسی، انقلاب اقتصادی و انقلاب نظامی به وجود آورند.»8

 تنها چنین انسانی است که میتوان آن را در برابر انقلاب مسئول دانست: «فراموش نکنیم ما در حال انقلاب و در متن آن هستیم، انقلاب تمام نشده است، فراموش نکنیم ما هر صبح که از خواب بیدار میشویم و در برابر انقلاب مان مسئول و موظفیم. باید «ببینیم» چه کاری میتوانیم انجام بدهیم برای اینکه انقلابمان را بارور سازیم و به ثمر برسانیم و پیش ببریم. بدانیم که حالا دیگر انقلاب با تک تک، گره و پیوند خورده است و هر فرد فرد، که کوتاهی کنیم به انقلاب لطمه زدهایم»9

 ***

ما درست در نقطه ای قرار داریم که از جهت شناخت انسان انقلاب اسلامی و انسان شناسی انقلاب اسلامی سال ها حرکت معکوس داشته ایم. به عنوان نمونه امروز حدود سه دهه از آن سخنان شهید باهنر گذشته، اما ما از نقطه ی طرح آن سخنان نه تنها سه دهه، گامی به پیش برنداشته ایم، مثلاً به سمت طرح دغدغه های اصلی تفکر انقلاب درباره ی «انسان»،در محافل علمی (حوزهها و دانشگاهها) حرکت نکرده ایم بلکه حتی محافل مذهبی مان هم از همان نقطه سی سال پیش در این باره عقب ترند و از تکرار همان حرف ها هم  بازمانده اند و ما حتی در نقطه ی سی سال پیش هم در جا نزده ایم. به عنوان نمونه هر سه سخنرانی موررد اشاره از متفکر شهید باهنر در مساجد و مهدیه تهران ایراد شده است که برای مقایسه سیر عقبگرد مان می توان محتوای آن را با معادل کنونی شان مقایسه کرد...


پانوشت:

۱-سوء تفاهمی که در درآمدی بر انسان شناسی انقلاب اسلامی در صدد رفع آن هستیم نادیده گرفتن«انسان انقلاب اسلامی» است، نه تفاوت برداشت های موجود از آن؛ چه آنکه با با تمام نادیده گرفته شدن انسانِ انقلاب اسلامی، باز هم تکاپوهایی در عطف توجه به این مسأله وجود دارد و قاعدتا در این باب دیگاه هایی متفاوت وجود دارد. مبنای این یادداشت در سخن گفتن از انسان انقلاب اسلامی، همان اشاره هایی است که در متن آمده و نه غیر آن.

2-حضرت پولس یا بولس نبی(ص)، سومین پیامبرِ اهل قریهی انطاکیه بوده و در قرآن در آیه ی14 سوره ی یاسین به ماجرای این پیامبر اشاره شده است.

3-بومر، فرانکلین لوفان.جریان های بزرگ در تاریخ اندیشه غربی، ترجمه ی حسین بشیریه، ص326

4-بنیانگذار انقلاب اسلامی در موارد متعدد بر این تحلیل تأکید دارند

5-باهنر، محمد جواد،فرهنگ انقلاب اسلامی، صص106- 107

6-همان

7-همان

8-همان

9-همان ص264


پی نوشت:

یکی از مهمترین موضوعاتی که به یاری خدا در این دفترچه یادداشت بدان پرداخته خواهد شدانسان شناسی انقلاب اسلامیخواهد بود هم از منظر مفهومی و هم از منظر مطالعات موردی؛ هم انسان شناسی انقلاب اسلامی و هم شناخت انسان های انقلاب اسلامی؛

این نوشته اما ماجرایی دیگر هم دارد.در اصل پاره ای است از یکی از مقاله هایی که یکی دو سال قبل در جایی نوشته بودم.چند  وقت پیش همین جوری ای میلم را به مثابه یک دفترخاطرات رو به عقب مرور می کردم،که به فایلی از آن برخوردم .دیدم بد نیست این تکه از آن را به عنوان درآمد بحثی که بنا داشتم بعدها نوشتن در باره اش را شروع کنم ،در یک پست قرار دهم به این ترتیب معضله ی بزرگ تایپ را دور زده و شروع انتشار مطالبی با موضوع انسان شناسی انقلاب را جلوتر بیاندازم.البته دشوار بودن نثرش را تا حدودی قبول دارم مخصوصا که وبلاگ این "جدی بازی" ها رو برنمی دارد اما خب چاره چیست که اصل آن مقاله هم در واقع خلاصه ی نوشته ای 200-300 صفحه ای بود که تصدیق می فرمایید نمی شد با این حد از خلاصه سازی ساده ترش کرد. البته مطلب برای بازنشردر وبلاگ تا حد زیادی  مجددا ویراسته شده است. 

۰ نظر ۰۹ مرداد ۸۹ ، ۱۹:۳۰
مجتبی نامخواه