حوزههای علمیه و گذار به کارکرد اجتماعی
هویت و کارکرد حوزههای علمیه چیست؟ یکی از کارکردهای مورد اجماع هدایت است؛ از بیش از نیم قرن پیش تا کنون کارکرد سیاست هم احیا شده است و اکنون؟ خدمت. ما نیازمند تمرکز بر احیای این کارکرد هستیم. هدف هدایت، دعوت و تربیت بود. هدف سیاست نهضت و حکومت. هدف خدمت انسان است و عدالت. ما در حال گذار به مرحلهای هستیم که علاوه بر نقش هدایت و سیاست، باید به نقش اجتماعی و کارکرد خدمت هم توجه کنیم.
همانطور که از منظر آیات متعددی از قرآن، به عنوان نمونه توبه 33، صف، 9 و فتح 28 میگوید انبیا آمدند تا هدایت کننده باشند؛ همچنین قرآن میگوید برای سیاست هم آمدهاند؛ در آیه 213 سوره بقره میفرماید لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ. همین قرآن میگوید در آیه 25 سوره حدید میگوید انبیا برای اقامه قسط هم آمدهاند: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط.
مگر میشود ما رسالت حوزه تربیت طلبه صاحبنظر، مدرس، محقق، مدیر فرهنگی بدانیم؛ مرجع پرسشهای حوزه زن و خانواده بدانیم، پاسخگوی نیازهای اخلاقی و مسائل شرعی بدانیم اما گمان کنیم رسالت حوزهها این نیست که افرادی را تربیت کنند که به تعبیر امیرالمومنین(ع) بیقرار بر شکاف طبقاتی باشند؟ فرمود أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا على کِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلوم.
اگر میخواهیم متخصص صرف و نحو تجوید و صاحب تحلیلهای فنی و فروعات فقهی تربیت کنیم؛ اگر تصور میکنیم رسالت دانشکده فنی آمورش و تحقیق و تربیت تکنیسین در زمینه علوم پایه و مهندسی است و رسالت حوزهها تربیت کسانی است که زیر و بم ارجاع ضمائر را بدانند؛ قرائت قرآن را به نحو دقیق بلد باشند، جزئیات احکام فقهی و مسائل اعتقادی را بلد باشند اما بیقرار وضعیت عدالت اجتماعی نباشند؛ باید بگوییم و با صراحت بگوییم چنین نگاهی همان نگاه کنارگیری دین از مسائل اجتماعی است که قبل از انقلاب وجود داشت و حالا هم ادامه دارد. قبل از انقلاب میگفتند روحانیت را چه به سیاست؛ حالا کارکرد سیاست جا افتاده و گاهی زیادهروی هم میشود ولی نگاهی تحجرآمیز امروز میگوید روحانیت را چه به جامعه. چه به بیقراری برای کظه ظالم و سغب مظلوم.
چه اشکالی دارد یکبار مسئله عقبماندگی در عدالت را روی میز بگذاریم و بپرسیم نقش حوزهها در این وضعیت چیست؟ بپرسیم نقش حوزهها در برانگیختن همت مردان و زنان کارآمد و مومن چیست؟ میشود حوزهها نخواهند و نتوانند مردان و زنانی مؤمن برای حل عقبماندگی در عدالت تربیت کنند اما بخواهند در این حرکت مسئولیت خود را ایفا کنند؟
گول نخوریم با پژوهشبازی و حوزهسازی. دیروز اسم کنار گرفتن از مسائل اجتماعی، کنارگیری از سیاست بود و امروز ممکن است برای کنار گذاشتن ما از عرصه اجتماعی به ما بگویند فقط به تمدن اسلامی فکر کنید؛ فقط پژوهش کنید؛ فقط مسئله شرعی بگویید. نه؛ امیرالمومنین(ع) به ما میگوید اگر عالم باشید، باید متوجه پیمان خداوند باشید که از شما عهد گرفته شده بر شکافهای اقتصادی و اجتماعی جامعه خود «بیقرار» باشید. اگر بیقرار بودید، از دل این بیقرار هم تمدن اسلامی در میآید؛ هم پژوهش و نظریه. چه کسی گفته تمدن از دل چشم بر نابرابریها بستن بر میآید؟ از دل نشستن و چشم بر جامعه و مسائل آن بستن و در عوض از جمله گفتن درباره تمدن، تمدن در نمیآید. تمدن از قعود بر نمیآید از بیقراری در میآیدما باید گذار کنیم. یک گذار بزرگ. همانطور قبلتر گمان میکردیم ما تنها مسئول هدایتیم؛ اما نیم قرن قبل نظریه ولایت فقیه امام خمینی آمده و گفتم ما نه فقط در حوزه هدایت، بلکه در میدان سیاست هم مسئولیم. امروز هم جانشین امام به ما میگوید نه فقط هدایت و سیاست، خدمت هم رسالت شماست. البته نه این که امروز اضافه شده باشد؛ همان طور که کارکرد سیاست هم 50 سال پیش اضافه نشد و همواره مورد توجه صالحانی از علما بوده اما 50 سال قبل تئوریزه شده و یک گذار روی داد. امروز هم ما محتایج این گذاریم. انقلاب حوزهها را از کلیساییشدن نجات داد؛ یک تغییر نقش عمده و بنیادین ایجاد کرد. رسالت ما این است که این انقلاب و این تغییر نقش را بفهمیم و در اداره و سیاستگذاری حوزه وارد کنیم.
مدیریت حوزههای علمیه لازم دارد برای این گذار از سمت برنامهریزی به سوی سیاستگذاری حرکت کند و به عاملیت طلاب نقش بیشتری بدهد. نیروی پیشران این گذار طلاب هستند نه ساختارهای اداری حوزه. یکی از مهمترین لوازم این برآمدن و برجسته شدن عاملیت طلاب داشتن یک شبکه مفهومی مشترک و ساخت یک عقلانیت و نگرش بینالاذهانی است که در چارچوب آن کارها صورت پذیرد. اگر اجرای برنامههای غیردرسی در حیطه مدارس علمیه بر عهده طلاب و تشکلهای طلبگی باشد و البته زمینههای آن، از نظر تأمین اعتبار و تخصیص بودجه فرهنگی حوزهها برای کمک این تشکلها لحاظ شود، به طور طبیعی بخش مهمی از این گذار طی شده است. گذار به وضعیتی که حوزه علاوه بر کارکرد فرهنگی و سیاسی، واجد نقش اجتماعی هم هست.