طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

گزیده:

جنبش عدالت‌خواهی ما در تداوم انقلاب اسلامی، حامل یک حرکت معرفتی و الهیاتی است. طی این حرکت معرفتی،  قسط، که بنابر یک استدلال بیّن قرآنی در سوره حدید هدف همه انبیاء است، به کانون درک و گرامی‌داشت غدیر، عاشورا و انتظار و همه مضامین دینی باز می‌گردد و چشم‌اندازی روشن از حل مسئله عقب‌ماندگی در عدالت پیش روی جامعه ما قرار می‌دهد.

 

 

جنبش عدالت‌خواهی امروزِ ایران فراتر از ابعاد اجتماعی، پیوستی معرفتی- الهیاتی دارد. پروژه/ نهضتی فکری که از بازخوانی و بازتولید تفسیر خاصی از دین و اسلام آغاز می‌شود و به تحقق حرکت‌های اجتماعیِ دگرگون‌ساز در جامعه ختم می‌گردد. ابعاد معرفتی و الهیاتی عدالت‌خواهی چیست؟ بر چه بستر کنونی و ریشه‌های تاریخی‌ای ایستاده و با کدامین دیگری‌های فکری و اجتماعی مواجه است؟ نوشته زیر، با تأکید بر غدیر به مثابه یک نمونه و نشانه، در پی پاسخ به این پرسش‌هاست.

 

***

در وضعیتی اجتماعی که امروز در آن قرار داریم، عقب‌ماندگی در عدالت اجتماعی، یک ارزیابی انتقادی اما واقع‌بینانه از شرایط اجتماعی ماست. مسئله این‌جاست که در شرایط کنونی، ما ارزیابی‌های اجتماعی‌ای را می‌پذیریم که اغلب توسط کلوپ‌ها، لابی‌ها و الیت‌های سیاسی انجام و مخابره می‌شود. رسانه‌های عمومی و کلان تصویری از جامعه می‌سازند که مسائل مربوط به عدالت اجتماعی در آن اهمیت چندانی ندارد. گردانندگان این رسانه‌ها اغلب همان الیتی هستند که وضعیت عقب‌مانده موجود محصول دهه‌ها وکالت و وزارت و قضاوت آن‌هاست؛ بنابراین به عقب‌ماندگی در عدالت اجتماعی و فرودستی و فروبستگی ناشی از این عقب‌مانگی هیچ توجهی ندارند و اگر هم گاهی مسئله یا مفهومی درباره عدالت را برجسته می‌کنند، ارتباطی با عدالت اجتماعی ندارد و تنها بهانه‌ای است برای مچ‌گیری از رقیب‌‌های سیاسی‌شان.

نظامِ برآمده از انقلابی با آرمان عدالت اجتماعی، دهه‌هاست توسط کسانی سیاست‌گذاری و مدیریت می‌شود که وضعیت عقب‌ماندگی ما در عدالت نتیجه عملکرد آن‌هاست. آیا «چنین کسانی» به خاطر عقب‌ماندگی در عدالت اقرار و اعتراف و اعتذار خواهند کرد؟ چه کسانی تصویر ذهنی ما را می‌سازند؟ رسانه‌های اصلی و بزرگ و گفتگوهای سیاسی را چه کسانی شکل می‌دهند؟ همین «چنین کسانی»؛ همین عاملان وضع موجودِ ما در عدالت. بنابراین طبیعی است به جای اقرار به عقب‌ماندگی در عدالت، این واقعیت را انکار کنند. آن‌ها انکار می‌کنند چرا که اگر سخن از شعارِ برپایی عدالت باشد؛ آن‌ها مانند مذهب و هر ارزش و آرمان دیگری، صف اول ادعای آنند اما اگر بنا بر پذیرش «عقب‌ماندگی» باشد؛ آن‌ها دیگر حلال مشکلات یا بخشی از راه حل نخواهند بود بلکه بخش مهمی از مشکلند و یا مهم‌ترین عامل آنند.

***

درست در میانه انکارِ این عقب‌ماندگی در عدالت از جانب قدرت‌های مختلف حاکم در «نظام» است که استدلال‌ها و ارزیابی‌های رهبر «انقلاب» اهمیت دو چندانی می‌یابد. رهبر انقلاب به تصریح معتقد است: «وضعیت عدالت مطلقا راضی کننده نیست»؛ «ما در عدالت عقب‌مانده‌ایم»؛ «نسبت به تحقق آرمان‌های عدالت‌خواهانه انقلاب نارضایی وجود دارد»؛ و «نمره ما در عدالت مطلوب نیست». برای ما رهبر انقلاب تنها کسی است که نه فقط ایده عدالت‌خواهی که ارزیابی و نگرش «عقب‌ماندگی در عدالت» را از دهه هفتاد تا کنون احیا کرده و و همواره زنده نگاه داشته است. ما برای روشن شدن هویت و غیریت حرکت‌مان نیازمند این هستیم که تأکید و تصریح کنیم، چگونه و از چه خاستگاهی حرکت‌های عدالت‌خواهانه ما امکان و سپس وقوع یافته است. «چگونگی وقوع» جنبش‌ها ارتباط مستمری با «خاستگاهِ امکان»شان دارد و در این راستا ما نیازمند آنیم که همواره به یاد داشته باشیم خمینی و سپس خامنه‌ای، امامان حرکت ما و امکانِ بازتولید جنبش عدالت‌خواهی امروز ما هستند. ما نیاز داریم این استدلال رهبر انقلاب را به خاطر داشته باشیم که باید به عقب‌ماندگی در عدالت «اعتراف» و «اقرار» و نزد خدای متعال و مردم «اعتذار» کنیم. ما نیاز داریم همواره کیستی خود را به خاطر داشته باشیم؛ ما همان مردان و زنانی هستیم که می‌خواهیم مؤمنان و کارآمدان ناحیه عدالت باشیم و همت خود را معطوف به مسئله عدالت کرده‌ایم:

«درمورد عدالت ما عقب‌مانده هستیم؛ در این تردیدی نیست؛ خودمان اعتراف می‌کنیم، اقرار می‌کنیم. در دهه‌ی پیشرفت و عدالت بایستی هم در پیشرفت موفّق می‌شدیم، هم در عدالت؛ در پیشرفت به معنای واقعی کلمه موفّق شدیم، واقعاً پیشرفت کردیم و در همه‌ی زمینه‌ها پیشرفت اتّفاق افتاده است؛ [امّا] در زمینه‌ی عدالت، باید تلاش کنیم، باید کار کنیم، باید از خدای متعال و از مردم عزیز عذرخواهی کنیم. در مورد عدالت مشکل داریم و ان‌شاءالله با همّت مردان و زنان کارآمد و مؤمن، در این ناحیه هم پیشرفت خواهیم کرد».

***

عدالت‌خواهی در بستر جامعه و معرفت و تاریخ، آرمان همیشگی حرکت‌های اجتماعیِ توحیدی است. امروز و وضعیتی که در آن قرار داریم، «عدالت‌خواهی» را فراتر از پروسه همیشگیِ تکامل اجتماعی و انسانی به ضروری‌ترین و فوری‌ترین نیاز امروز ما تبدیل کرده است. اگر حرکت عدالت‌خواهی را در تداوم انقلاب اسلامی بدانیم، آن‌گاه خواهیم دید که این جنبش، اگر چه یک جنبش اجتماعی است اما توأمان و پیوسته با ابعاد اجتماعی آن ما با یک نهضت/ پروژه فکری- الهیاتی نیز مواجهیم. پروژه‌ای که مسئله کلیدی آن بازخوانی و بازتولید اسلام اجتماعی و سیاسی است. مسیری که با امام خمینی و متفکران پیرامون او آغاز شده است و امروز نیز نیاز ضروری و فوری ماست. برای ساخت یک حرکت عدالت‌خواهانه، هرگز نباید ارزش یک جنبش الهیاتی‌ هم‌بود و هم‌بردار با جنبش اجتماعی را نادیده بگیریم. برای این کار باید با از یک سو با متجددان دلبسته سرمایه‌داری و مارکسیسم درگیر شویم و از سوی دیگر به یک نزاع معرفتی فراگیر به نقد متحجرانی بپردازیم که آن به آن نو می‌شوند و حتی در صورتکی از گفتارهای انقلابی، مضامین و مناسک دینی را از ارجاع به اهداف عدالت‌خواهانه دین باز می‌دارند.   

بنابراین سویه‌های معرفتی و الهیاتی جنبش عدالت‌خواهانه، کمتر از ابعاد اجتماعی آن پیچیدگی و ضرورت ندارد. برای مشارکت توأمان در این جنبش فکری باید در گام نخست خودمان را به روش‌ها، منابع و مضامین اسلامی و الهیاتی امام و انقلاب مجهز کنیم؛ همزمان باید تلاش کنیم در سطح فرهنگ عمومی این مضامنی را بازتولید کنیم. نباید اجازه بدهیم رگه‌های تحجر به آیین‌ها و مناسک عمومی و به درک عمومی از مقولاتی مانند غدیر، انتظار و عاشورا نفوذ کند. همین غدیر که این ایام در متن آنیم میدان خوبی برای بازخوانی و بازشناسیِ این جنبش معرفتی و الهیاتی عدالت‌خواهانه است.

***

امام خمینی در مورد عید غدیر ودر تفسیر مسئله ولایت استدلال می‌کنند که «تمسک به ولایت امیرالمومنین چی هست؟ آن هم تمسک به ولایت امیرالمومنین در روزی که ولایت به همان معنای واقعی خودش بوده است، نه تمسک به محبت امیرالمومنین، تمسک به محبت اصلًا معنا هم ندارد»؛ و یا در جای دیگری می‌گویند: «تمسک به مقام ولایت معنایش این است که چنان‌چه حکومت تشکیل شد، آن عدالتی که امیرالمومنین اجرا می‌کرد، این هم به اندازه قدرت خودش اجرا کند».

استدلال‌های امام خمینی در زمینه غدیر درست در برابر کوشش‌های مروجان یا دچار شدگان به «اسلام مناسک میان‌تهی» است. اسلامی که بزرگداشت غدیر را به چراغانی و قصیده‌خوانی فرو می‌کاهد و از فرصت غدیر برای بسط عدالت و یا دست کم بسط ایده عدالت‌خواهی بهره نمی‌برد: «زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی و قصیده‌خوانی و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مساله این نیست» بلکه «مسئله اقامه عدل» است. در متن و بطن غدیری که امام خمینی مطرح می‌کنند مسئله عدالت و حکومت و سیاست برجسته است و البته مسئله حکومت هم عدالت است: «اینکه از غدیر آن قدر تجلیل کرده‌اند، نه از باب این است که حکومت یک مسئله‌ای است، آنکه هست اقامه عدل است».

تفسیر امام خمینی از غدیر و پیوندی که با عدالت بر قرار می‌کند، از آن‌جا که اجتماعی و نه تاریخی است، امکان ارزیابی نقادانه مسائل جاری و نهادها و مقامات بلندپایه کشوری را به دست ما می‌دهد:

«مجلس که از مقامات بلند یا بلندترین مقام کشوری است، چنانچه الگو قرار داد آن چیزی که امیر المومنین می‌خواست، و آن عدالتی را که آن در همان برهه کمی که به او مجال دادند- خیلی کم مجال پیدا کرد- اگر الگو قرار بدهند آن را برای اینکه احکام را و اموری که باید محوّل به آنهاست به آن نحو اجرا بکنند، به آن نحو تصویب بکنند و دقت بکنند، آن وقت می‌شود گفت که مجلس ما هم از متمسکین به امیرالمومنین هستند. و ما چنانچه مجلس نتواند این کار را بکند، یا خدای نخواسته نخواهد این کار را بکند، یا بعض افراد نگذارند که این کارها بشود، آن وقت ما نمی‌توانیم بگوییم که یک مجلس متمسک به ولایت امیرالمومنین داریم. و هکذا قوه قضائیه، اگر قوّه قضائیه هم تبعیت نکند از آن قضاء امیرالمومنین که «اقْضاکُمْ عَلِیٌ» و اگر تبعیت نکند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامی نباشد، آن هم هر چه‌ بگوید ما متمسک هستیم، بر خلاف واقع است.»

همین استدلال‌هاست که هشدار می‌دهد در تمسک به امیرالمومنین، که از اصلی‌ترین مفاهیم عید غدیر است، نیز امکان کذب وجود دارد: «چنانچه او الگو نباشد، یا اینکه تخلفات حاصل بشود از آن الگوی بزرگ، هزار مرتبه هم روزی بگوید «خدا ما را از متمسکین قرار داده است»، جز یک کذبی چیزی نیست».

مشابه همین استدلال‌ها را رهبر انقلاب هم دارند: «اهمیت غدیر فقط این نیست که امیرالمؤمنین را معین کردند؛ این هم مهم است اما از این مهم‌تر این است که ضابطه و قاعده را معین کردند... در جامعه اسلامی، حکومت سلطنتی، حکومت شخصی، حکومت زَر و زور، حکومت اشرافی، حکومت تکبّر بر مردم، حکومت امتیازخواهی و برای خود جمع کردن معنا ندارد؛ معلوم شد که در اسلام این‌جوری است. این قاعده در غدیر وضع شد.»

یک‌بار آن‌چه این روزها از صداوسیما می‌شنویم و از منبرها و منبری‌هایی می‌شنویم که هم انقلابی هستند و هم باب طبع برخی بیوت موسوم به «ولایتی»؛ یک‌بار این شنیده‌هامان را به یاد بیاوریم و مقایسه‌ کنیم میان این شنیده‌ها و مضامین بالا از امامان خمینی و خامنه‌ای. یک مقایسه ساده کنیم میان تصویری و تحلیلِ نورانی اما در تاریخ مانده‌ای که از پس فضائل امیرالمومنین(علیه‌السلام) برای‌مان می‌سازند و تصویری که در آن فضیلت علی(علیه‌السلام) به خواست عدالت اجتماعی‌ای است که مسئله امروز و مسئولیت هر روز ماست.

تلاش‌های متحجران برای سیاست‌زدایی و عدالت‌زدایی از همه مضامین و آیین‌های دینی و از جمله غدیر، منتهی به برآمدن اسلامِ مناسک میان‌تهی شده است. اسلامی که با عقیم‌ساختن مضامین  اسلامی، هیچ امکان و ابزاری برای نقد دینی قدرت و عدالت‌خواهی از خاستگاه دین فراهم نمی‌کند. اسلامی که برای تمام سال آیین‌ها و مناسکی دارد اما هیچ یک از مناسک آن به اهداف و آرمان‌های عدالت‌خواهانه اسلامی ارجاع نمی‌دهد.

به واسطه فعالیت این نواشعری‌های متحجر که گاه در لباس طرفداری از انقلاب هم قرار دارند، تیغه‌ دیگر قیچی یعنی تجددمآبان نیز فعال شده و یک‌سره کمر به قتل الهیات عدالت‌خواهانه انقلاب اسلامی بسته‌اند. جنبش عدالت‌خواهی ما در تداوم انقلاب اسلامی، حامل یک حرکت معرفتی و الهیاتی است. طی این حرکت معرفتی،  قسط، که بنابر یک استدلال بیّن قرآنی در سوره حدید هدف همه انبیاء است، به کانون درک و گرامی‌داشت غدیر، عاشورا و انتظار و همه مضامین دینی باز می‌گردد و چشم‌اندازی روشن از حل مسئله عقب‌ماندگی در عدالت پیش روی جامعه ما قرار می‌دهد. در پرتو غدیر ما این امکان را خواهیم یافت که بار دیگر به ابعاد معرفتی و الهیاتی جنبش عدالت‌خواهی بیاندیشیم. 


* یادداشت منتشر شده در نشریه دانشجویان عدالتخواه دانشگاه قم، با اندکی ویرایش.

۹۹/۰۵/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی