جنگ فقر و غنا در اندیشه امام خمینی
گفتگو با روزنامه قدس درباره مفهوم جنگ فقر وغنا در اندیشه امام خمینی
دریافت فایل PDF
دریافت
حجم: 397 کیلوبایت
توضیحات: جنگ فقر و غنا در اندیشه امام خمینی
گزیده گفتگو
🔻امام(ره) به ما تذکر میدهد جنگ حق و باطل، انتزاعی و بریده از اختصاصات و تعینات تاریخی و اجتماعی نیست و جنگ حق و باطلی که بیتفاوت به جنگ فقر و غنا باشد، نبرد حق و باطل نیست. فرهنگ اسلامی، اسلام نابی که جنگ حق و باطل را در حد مرزهای جامعه نیاورد و به آن تعین خاص اجتماعی ندهد که جنگ حق و باطل امروز ما نیست. جنگ حق و باطل یک حیث انتزاعی و ذهنی دارد که در جای خودش مهم است و یک حیث کاملاً انضمامی دارد. توجه به این بعد آن کاری است که پیام قطعنامه دارد انجام میدهد.
🔻وقتی امام از تقدس جنگ فقر و غنا صحبت میکنند باید بدانیم از ایدهای حرف زده میشود که به کلی فراموش یا مسکوت گذاشته شده و یا توسط گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی تحویل گرفته نشده است. در تمامی این سالها که وضعیت ما از لحاظ نابرابری در حال تشدید شدن و به بنبست رسیدن بوده است، این ایده تماماً کنار گذاشته شده و زمانی که مسئله ما جنگ فقر و غنا بوده، ایده جنگ فقر و غنا را کنار گذاشتیم.
🔻این فراموشی به خاطر سه غیر عمده بوده:
یکی از اینها جریان چپ یعنی چپ مارکسیستی و سوسیالیستی ایرانی است که ادامه چپ جهانی است که اساساً نگاه مقدس به جنگ فقر و غنا ندارد و آن را یک جنگ مادی میداند.
🔻در برابر آن، نگاه راست، لیبرال و سرمایهداری است که نسلهای مختلف آن تفاوتهایی دارند، اما اجمالاً این جنگ برایش یک مسئله حل نشده است و ایده تنازع بقا را و تکامل تک خطی منتهی به تنازع بقا را طرح میکند.
🔻مهمتر از اینها، در فضای عمومی مذهبی و حوزههای علمیه ایده جنگ فقر و غنا خلاف آمد عادت است؛ یک بخشی از اندیشه امام است که از طرف فضای مذهبی و الهیاتی ما بایکوت میشود و حوزه عملیه به معنای آحاد فضای عمومی حوزه از امام نمیپذیرد که جنگ فقر و غنا یک جنگ مقدس باشد و اعتقاد دارد جنگ حق و باطل یک جنگ صرفاً عقیدتی است نه یک جنگ اجتماعی.
🔻نگاه انتزاعی و ذهنی به فرهنگ در سیاستگذاری و نهادسازی ما رایج است که ممکن است با غرب مشکل داشته باشد ولی درنهایت به سرمایهداری سرویس میدهد و فرهنگ را یک امر ذهنی میداند که ارتباطی با این جنگ ندارد.
🔻به عنوان مثال سیاستگذاری در دهه ۷۰ و ۹۰را درنظر بگیرید؛ رشد سرمایهداری در این دو سه دهه آیا تأثیری در سیاستگذاری فرهنگی و کارکرد نهادهای فرهنگی و تعریف از فرهنگ دارد؟
🔻اندیشه اسلامی معاصر بخشی در دیالکتیک انتقادی نسبت به مارکسیست تولید شده است. آنها میگفتند اقتصاد زیربناست ولی اینجا میگویند اقتصاد هیچ جایی نیست و شما خط سیر اندیشه اسلامی را که نگاه کنید آیا میتوانید در این چند دهه که در وضعیت عدالت عقبمانده شدهایم و نمره خوبی نداریم و تعابیری که رهبری به کار میبرند آیا این یک متغیر معنادار در خط سیر اندیشه اسلامی بوده است؟ هرگز. برایش مهم نبوده است.
🔻درمعنای قدسی بودن در نگاه الهیاتی اصیل ما در نگاه وحیانی امیرالمؤمنین یک نسبتی بین جنگ فقر و غنا و تقدس جامعه وجود دارد. مقدس بودن جامعه به این نیست که همه اهل عبادت و نماز باشند، هرچند میتواند از نشانهها باشد، اما جوهره تقدس جامعه، حق اعتراض است؛ جوهره تقدس جامعه، جنگ فقر و غناست. بیتوجهی مستمر به این بعد اجتماعی دین در طول سالیان و بهخصوص در ۳۰۰-۲۰۰ سال اخیر در اثر تجدد تشدید شده و امام این موضوع را تذکر میدهد. بنابراین در این نگاه، جنگ فقر و غنا شرط موحد بودن است و حتماً مقدس است.
🔻سال ۶۷ که این حرف زده میشود، دو برخورد با آن میشود. یکی قهر معرفتی که فضای عمومی در واقع سیاسی جریان موسوم به جامعه روحانیت با این نگاه قهر میکند... از سوی دیگر مهر جریان چپ به این سخنان نیز یک مهر کاملاً مصرفی و برای مصرف انتخاباتی است.
متن کامل گفتگو:
گفت و گو با حجت الاسلام مجتبی نامخواه درباره رویکرد جریانهای فکری و سیاسی به پیام قطعنامه امام خمینی(ره)
از مهر مصرفی «چپ» تا قهر معرفتی «راست»
محسن فاطمی نژاد
روزهای منتهی به تیر ۶۶ بود که قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت صادر شد و دو روز مانده به سالگرد صدور آن، ایران آن را پذیرفت. امام خمینی(ره) دو روز پس از پذیرش آن، در ساعات پایانی تیر ۶۷ ضمن پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار حجاج منتشر شد به ماجرای پذیرفتن قطعنامه نیز اشاره داشتند و تعبیر معروف «جام زهر» را ضمن پذیرش قطعنامه به کار بردند.
قدس آنلاین: روزهای منتهی به تیر ۶۶ بود که قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت صادر شد و دو روز مانده به سالگرد صدور آن، ایران آن را پذیرفت. امام خمینی(ره) دو روز پس از پذیرش آن، در ساعات پایانی تیر ۶۷ ضمن پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار حجاج منتشر شد به ماجرای پذیرفتن قطعنامه نیز اشاره داشتند و تعبیر معروف «جام زهر» را ضمن پذیرش قطعنامه به کار بردند. آنچه در ادامه میخوانید مصاحبه ما با حجتالاسلام مجتبی نامخواه، استاد حوزه و پژوهشگر در بازخوانی این پیام، نه از حیث بررسی یک اتفاق تاریخی بلکه بررسی منظومه پیامهای حضرت امام در سالهای پایانی حیات ایشان و ناظر بر مسئله عدالت و به تعبیر امام «جنگ فقر و غنا» ست.
جناب نامخواه! اگر بخواهیم نگاهی به جنبهها و مفاهیم مغفولی که حضرت امام در سالهای پایانی حیاتشان به آنها اشاره داشتند بیندازیم، شما چه منظومهای از مفاهیم مورد تأکید و تمرکز ایشان را بیشتر قابل توجه میدانید؟
هر محقق اندیشه امام و کسانی که به اندیشه امام تعلق خاطر یا تأمل و تورقی دارند، این نکته را تأیید میکنند که در دوران آخر حیات حضرت امام که مشخصاً سال آخر یا دو سال آخر-یعنی از پیام حج ۶۶ تا پایان عمر ایشان- را در برمیگیرد، سالها و دوره بخصوصی است؛ چرا که گویی امام در حال جمعبندی تجربه ۱۰ ساله جمهوری اسلامی و تجربه دو سه دهه مبارزه برای برپایی نظام است. در این دوران، امام مفاهیمی را مطرح میکند که در عین همبستگی با هم و داشتن مضمون مشترک، نظریه مشترکی را تئوریزه و در سطوح نظری و سیاستگذاری مطرح میکنند؛ هر کدام در عین بداعت، جمعبندی و ادامه اندیشههای سابق اماماند ولی وجوه بداعت و نوآورانهای نیز دارند. از این منظر ۲۰ درصد از پیام امام با context قطعنامه در ارتباط است، ولی بخش اعظم آن محتوایی دارد که جمعبندی گذشته و ناظر به آینده انقلاب است و در ادامه منظومه پیامهای سال آخر است؛ ما این بخش عمده را نمیبینیم و فقط از منظر یک اتفاق آنها را مطالعه میکنیم که مثلاً پایان جنگ باشد. اگر نگاه امام به جنگ و قطعنامه را از موضوع گفتوگو کنار بگذاریم و وارد محتوای این پیام شویم و آن را به عنوان بخشی از پروژه سالهای آخر امام بفهمیم، خیلی به فهم حتی آن ۲۰ درصدی که اشاره کردم کمک خواهد کرد. امام در سال آخر و مشخصاً از قطعنامه به بعد، سخنرانیها را تقریباً تعطیل میکنند ولی متنهایی پرمحتوا و به اصطلاح با چگالی بالا را منتشر میکنند که نمونه آن در نامهای است که برای پایان اختلاف موجود در وزارت کشور به نمایندگان مجلس مینویسند، حضرت امام مضامین و بخشهایی از این پروژه را داخل آن قرار میدهد که همان بحث اسلام ناب و اسلام آمریکایی است و کاملاً جنبه نظری دارد. البته نامههایی هم هست که کاملاً ابداعی است؛ نامه حضرت امام با این حد از تفصیل فقط در پیام حج۶۶ یا پیام منشور روحانیت هست که کاملاً ابداعی و ابتکاری، امام بهدنبال کنار هم قرار دادن قطعات آن پروژه هستند. آن پازل کلی را میتوان در چارچوب اسلام ناب و اسلام آمریکایی صورتبندی کرد که بحث آن نیز مفصل است. در پیام قطعنامه، در بعد اجتماعی و اقتصادی به یک معنا درگیری اسلام ناب و اسلام آمریکایی مطرح میشود که آن مفهوم جنگ فقر و غناست؛ هم در پیام حج۶۶ و هم در پیام حج ۶۷ که پیام قطعنامه نیز خوانده میشود هر دو بعد وجود دارد. یعنی جنگ اسلام ناب و اسلام آمریکایی که جنگ حق و باطل است که به تعبیر امام از یک جایی صورت جنگ اسلام علیه اسلام را گرفته است. این جنگ صرفاً یک جنگ عقیدتی، مکتبی و فرهنگی نیست بلکه ابعاد اقتصادی و اجتماعی نیز دارد. جنگ حق و باطل است که حیث اقتصادی و اجتماعی دارد. یکی از مهمترین مضامین و محورهای پیام قطعنامه این است که اگر امام در پیام حج۶۶ تأکید دارند جنگ حق و باطل و جنگ اسلام ناب و آمریکایی بعد اقتصادی دارد و این بعد اقتصادی مقدس است و ایشان تعبیر مقدس را برای جنگ فقر و غنا به کار میبرد، در پیام قطعنامه دارد به ما تذکر میدهد که آینده انقلاب توجه به این جنگ مقدس فقر و غناست و آینده انقلاب به این نهضت مقدس بستگی دارد؛ اگر یک چارچوبی برای تحلیل آینده میخواهید، آن چارچوب، تحلیل جنگ فقر و غناست. امام(ره) به ما تذکر میدهد جنگ حق و باطل، انتزاعی و بریده از اختصاصات و تعینات تاریخی و اجتماعی نیست و جنگ حق و باطلی که بیتفاوت به جنگ فقر و غنا باشد، نبرد حق و باطل نیست. فرهنگ اسلامی، اسلام نابی که جنگ حق و باطل را در حد مرزهای جامعه نیاورد و به آن تعین خاص اجتماعی ندهد که جنگ حق و باطل امروز ما نیست. جنگ حق و باطل یک حیث انتزاعی و ذهنی دارد که در جای خودش مهم است و یک حیث کاملاً انضمامی دارد. این، آن کاری است که پیام قطعنامه دارد انجام میدهد.
ناظر به تقدس جنگ فقر و غنا اگر بخواهیم صحبت کنیم، این مقدس دانستن چه تمایزاتی را ایجاد میکند؟
امام با ایده تقدس جنگ فقر و غنا با سه جریان عمده فاصلهگذاری میکند. ابتدا این فاصلهگذاری و غیریتسازی که امام نسبت به این جریان دارند را بگویم و سپس در مورد معنای تقدس این جنگ صحبت کنم. اولاً وقتی امام از تقدس جنگ فقر و غنا صحبت میکنند باید بدانیم از ایدهای حرف زده میشود که به کلی فراموش یا مسکوت گذاشته شده و یا توسط گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی تحویل گرفته نشده است. در تمامی این سالها که وضعیت ما از لحاظ نابرابری در حال تشدید شدن و به بنبست رسیدن بوده است، این ایده تماماً کنار گذاشته شده و زمانی که مسئله ما جنگ فقر و غنا بوده، ایده جنگ فقر و غنا را کنار گذاشتیم؛ یعنی در واقعیت بوده ولی در حوزه گفتمانهای سیاسی و اجتماعی به کلی کنار گذاشته شده است. حتی این ایده به لحاظ فکری و الهیاتی مورد توجه قرار نگرفته است. این اتفاق به خاطر سه غیر عمده بوده است. یکی از اینها جریان چپ یعنی چپ مارکسیستی و سوسیالیستی ایرانی است که ادامه چپ جهانی است که اساساً نگاه مقدس به جنگ فقر و غنا ندارد و آن را یک جنگ مادی میداند. در برابر آن، نگاه راست، لیبرال و سرمایهداری است که نسلهای مختلف آن تفاوتهایی دارند، اما اجمالاً این جنگ برایش یک مسئله حل نشده است و ایده تنازع بقا را و تکامل تک خطی منتهی به تنازع بقا را طرح میکند که اتفاقاً جنگ فقر و غنا به نفع طبقه برتر در دل آن ایده تجهیز میشود. به عبارتی هر کسی که لیاقت داشته باشد در این جامعه میماند و از مواهب جامعه بیشتر برخوردار میشود و معنایی ندارد که شما ایده جنگ فقر و غنا داشته باشید و در آن ایده، نهادی چون دولت را مسئول اجرای سیاستهای منتهی به برابری و به نفع محرومان و مستضعفان بدانید. این دو جریان هر دو مؤثر بودند، چرا که تأثیراتی را در سطوح مسئولان و نیروهای مسلمان نیز داشتند و فقط این نبوده که چپ مارکسیستی و راست لیبرال باشند، بلکه اینها تداومهای ایرانی و اسلامی خودشان را تولید کردهاند. مهمتر از اینها، در فضای عمومی مذهبی و حوزههای علمیه ایده جنگ فقر و غنا خلاف آمد عادت است؛ یک بخشی از اندیشه امام است که از طرف فضای مذهبی و الهیاتی ما بایکوت میشود و حوزه عملیه به معنای آحاد فضای عمومی حوزه از امام نمیپذیرد که جنگ فقر و غنا یک جنگ مقدس باشد و اعتقاد دارد جنگ حق و باطل یک جنگ صرفاً عقیدتی است نه یک جنگ اجتماعی. یعنی باور حق و باطل داریم و در جامعه یک جنگ طبقاتی ذیل جنگ حق و باطل نداریم؛ یک فرادستانی که درصدد استعمار و استثمار طبقه ضعیف جامعه باشند ندارند و این ایده را از امام نمیپذیرد، بنابراین تمام این مدت با سکوت از کنار آن عبور میکند. این سبب میشود ما امروز معادل عقبماندگی در عدالت در وضعیت عینی خودمان، وضعیت ذهنیمان نسبت به جنگ فقر و غنا اینگونه باشد. نگاه انتزاعی و ذهنی به فرهنگ در سیاستگذاری و نهادسازی ما رایج است که ممکن است با غرب مشکل داشته باشد ولی درنهایت به سرمایهگذاری سرویس میدهد و فرهنگ را یک امر ذهنی میداند که ارتباطی با این جنگ ندارد. به عنوان مثال سیاستگذاری در دهه ۷۰ و ۹۰را درنظر بگیرید؛ رشد سرمایهداری در این دو سه دهه آیا تأثیری در سیاستگذاری فرهنگی و کارکرد نهادهای فرهنگی و تعریف از فرهنگ دارد؟ مقوله معرفت یک مقوله جداست؛ یعنی یک واکنش به جبر اقتصادی مارکسیستی است که زیربنای اقتصاد است. الآن زیربنا هیچ جایی در نگاه اسلامی پیدا نمیکند چرا که اندیشه اسلامی معاصر بخشی در دیالکتیک انتقادی نسبت به مارکسیست تولید شده است. آنها میگفتند اقتصاد زیربناست ولی اینجا میگویند اقتصاد هیچ جایی نیست و شما خط سیر اندیشه اسلامی را که نگاه کنید آیا میتوانید در این چند دهه که در وضعیت عدالت عقبمانده شدهایم و نمره خوبی نداریم و تعابیری که رهبری به کار میبرند آیا این یک متغیر معنادار در خط سیر اندیشه اسلامی بوده است؟ هرگز. برایش مهم نبوده است. اگر چه در وسط میدان سیاستگذاری و نهادها و دانشگاه و بستری است که جمهوری اسلامی برایش فراهم کرده ولی در عزلت انتزاع و نسبت به جنگ فقر و غنا بی تفاوت است. پس جریان متحجر به یک معنا خودش را بازتولید کرده و را در قالب تجرد ذهنی و فلسفی آورده است.
به طور کلی این تقدس به چه معناست؟ از کجا نشأت میگیرد و چه میراثی آن را نشان میدهد؟
حضرت امیر در خطبه ۱۲۹ نهجالبلاغه میگویند جنگ فقر و غنا در جامعه بالا گرفته است و شما نسبت به این جنگ بیتفاوت هستید. امام تأکید میکند با این بیتوجهی به این جنگ امکان ندارد در جوار قدس الهی سکنا گزینید. شما اگر بیتفاوت به جنگ فقر و غنا باشید منتهی به بهشت نمیشود. «اضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَیْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یُکَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً، أَوْ بَخِیلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً؟ به هر کجا که خواهی چشم بگردان و مردم را بنگر، آیا جز درویشی، که از درویشیاش رنج میبرد یا توانگری که نعمت خدا را کفران میکند یا بخیلی که در ادای حق خدا بخل میورزد تا بر ثروتش بیفزاید، یا متمردی که گوشش برای شنیدن اندرزها گران شده است، چیز دیگری خواهی دید؟ «ظَهَرَ الْفَسَادُ فَلَا مُنْکِرٌ مُغَیِّرٌ وَ لَا زَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ، أَ فَبِهَذَا تُرِیدُونَ أَنْ تُجَاوِرُوا اللَّهَ فِی دَارِ قُدْسِهِ وَ تَکُونُوا أَعَزَّ أَوْلِیَائِهِ عِنْدَهُ، هَیْهَاتَ» فساد آشکار شده، کسی نیست که زشتکاریها را دگرگون سازد و کسی نیست که بزهکاران را مهار کند. با چنین اعمالی میخواهید در جوار خداوند در سرای قدس او به سر برید یا از گرامیترین دوستان او به شمار آیید؟ آرزویی محال است. بنابر این فرمایش حضرت علی، تا وقتی جنگ فقر و غنا، تبعیض و چنین وضعی در جامعه وجود داشته باشد، حتماً بعد از آن فساد هست. «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا» اول علو میآید و به دنبال آن فساد پدید میآید. جنگ فقر و غنایی که حضرت به آن تصریح میکند، در مرحله بعد آن، فساد را خواهید داشت. در جامعه نابرابر حتماً فساد آشکار خواهد شد و شما مجبور خواهید بود هر روز یک سلطان را بالا بکشید. «ظَهَرَ الْفَسَادُ فَلَا مُنْکِرٌ مُغَیِّرٌ وَ لَا زَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ» کسی که این وضعیت را تغییر دهد وجود ندارد؟ حضرت در ادامه میگوید: فکر میکنید با این وضعیت در جوار قدس الهی خواهید بود؟ یا در خطبه دیگری میگویند در مواضع مختلف و مسائل متفاوت پیامبر(ص) به من میفرمود: امکان ندارد جامعهای قدسی شود مگر اینکه «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع» امتی که در آن، حق ناتوان بیلکنت و ترس و نگرانی از توانا گرفته نشود هرگز پاک و آراسته نگردد. پس مشخص میشود درمعنای قدسی بودن در نگاه الهیاتی اصیل ما در نگاه وحیانی امیرالمؤمنین یک نسبتی بین جنگ فقر و غنا و تقدس جامعه وجود دارد. مقدس بودن جامعه به این نیست که همه اهل عبادت و نماز باشند، هرچند میتواند از نشانهها باشد، اما جوهره تقدس جامعه، حق اعتراض است؛ جوهره تقدس جامعه، جنگ فقر و غناست. بیتوجهی مستمر به این بعد اجتماعی دین در طول سالیان و بهخصوص در ۳۰۰-۲۰۰ سال اخیر در اثر تجدد تشدید شده و امام این موضوع را تذکر میدهد. بنابراین در این نگاه، جنگ فقر و غنا شرط موحد بودن است و حتماً مقدس است. نگاه لیبرال متوجه این قضیه نمیشود و عدالت را با توصیفات هایکی به جنبههای شخصی و فردی فرومیکاهد. میگوید یک نفر میتواند عادلانه رفتار کند اما معنا ندارد که عدالت یک برنامه اجتماعی برای توزیع برابر ثروت، قدرت و منزلت داشته باشد؛ امام با اینها فاصلهگذاری کرد.
حالا اگر به وضعیت اجتماعی سیاسی پیدایش این حرف بچرخیم، چه برخوردی از حیث اجتماعی سیاسی با این مفهوم شد؟
سال ۶۷ که این حرف زده میشود، دو برخورد با آن میشود. یکی قهر معرفتی که فضای عمومی در واقع سیاسی جریان موسوم به جامعه روحانیت با این نگاه قهر میکند. حتی من یک مصاحبه از مرحوم مهدوی کنی خواندم که میگفتند زمانی که این بحثهای امام مطرح شده بود، جناح مقابل استفاده میکرد و ما ناراحت بودیم. پیش امام رفتیم و گفتیم ما فقه و اصول را پیش شما خواندیم و اگر به نظر شما آمریکایی خواندیم بگویید تا بدانیم مشکل کجاست. امام فرمودند منظورم شماها نیستید -بین دور اول و دوم انتخابات مجلس سوم که در تهران ۲۵ نماینده به دور دوم رفته بود و اگر این منتشر میشد به نفع ما میشد- به امام گفتم بنویسید؛ که امام گفتند: نمینویسم ولی بدانید که منظورم شما نیستید. آقای مهدوی کنی میگوید: من اینجا ناراحت شدم و دیگر پیش امام نرفتم و یک قهر معرفتی و سیاستی با امام کردم. از سوی دیگر مهر جریان چپ به این سخنان نیز یک مهر کاملاً مصرفی است. یعنی این جناح، هشت سال دولت را در اختیار داشته و در آستانه انتخابات مجلس میخواهد بگوید من نماینده وضع موجود نیستم و انرژی تغییر را بهواسطه دراختیار داشتن هشت ساله دولت ندارد و درصدد تداوم وضع موجود است. شما فرض کنید آقای مسعود روغنی زنجانی که در دولت آقای میرحسین موسوی، رئیس سازمان برنامه است در دوره تعدیل و دولت اولِ هاشمی، به جنگ فقر و غنای سیداحمد میرود و در جلسه هیئت دولت میگوید این حرفها ضدتوسعه است. اصلاً این حرفها که به لحاظ ماهوی فرق کنند، نبوده است. یعنی ما پس از ۶۷ نیز دیدهایم که چقدر جنگ فقر و غنا برایشان مهم است که نیست. پس چرا در آن مقطع اقبال دارند؟ قبایل سیاسی دو طرف در آن مقطع یکی قهر معرفتی و دیگر مهر مصرفی نسبت به این حرفهای امام دارند. مهر مصرفی یعنی میگوید چقدر خوب است من از این فضا و از ادبیات و انرژی تغییری استفاده کنم و برای خودم ایده انتخاباتی بدست بیاورم. آن قهر و مهر در طول این سه دهه ادامه پیدا میکند و این حرف خلاف آمد عادت امام یعنی احیای ایدههای اصیل اسلامی و روح توحید است.