بررسیهایی دربارهی «هیئتِ انقلاب اسلامی»/2
بررسی اجتماعی هیئت
می توان گفت در فضای انقلاب اسلامی عملکرد هیئتها معطوف به تغییر یک سری از هنجارهای اجتماعی بود؛ همین مسئله بدون اینکه هیچ سازماندهی مکانیکی وجود داشته باشد هیئتها را به هم نزدیک کرده و به یک جنبش اجتماعی بدل کرد. لذا یک سازماندهی فکری و یک نظام معنایی مشترک پدید آمد که این مسئله هیئت ها را به یک جنبش اجتماعی تبدیل کرد.
حجت الاسلام نامخواه؛با توجه به نقش و جایگاه اجتماعی هیئتهای مذهبی در جهان اسلام و بطور خاص در تشیع، در این گفتگو برآنیم که پدید هیئت را از منظر اجتماعی مورد بررسی قرار دهیم.
سوال اول این است که به چه میزان هیئت به عنوان یک پدیده ی اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفته و احیانا این مطالعه چه ملاحظاتی دارد؟
واقعیت این است که فضای غالب و رایج علوم اجتماعی در ایران، در حال حاضر ارتباط کمی با زیست بوم خود، و مسائل و پدیدههای خاص آن مانند هیئت دارد. دلیل عمدهی آن این است که ورود علوم اجتماعی در ایران از یک موضع سیاسی بود. این موضع در این هفت- هشت دهه کم و بیش حفظ شده است. این موضع باعث میشود تلاشهای واقعا علمیای که در بدنه علمی آحاد جامعه علوم اجتماعی انجام میشود همواره تحت هیمنهی نظام منزلت ناشی از این خاستگاه باشد و بازتاب پیدا نکند. اگر در آغاز حزب توده از جامعهشناسی به مثابه بخشی از ایدئولوژی حزبی خود استفاده میکرد، پس از آن این انتظار را جریانهای سیاسی دیگر از جامعهشناسی داشتند. هنگامی که این احزاب و گروهها به قدرت میرسیدند این علاقهی خود را به نهاد نوپا و نحیف علوم اجتماعی تحمیل میکردند؛ از این رو ما امروز در له و یا علیه شعارها و به اصطلاح گفتمان دولتها مختلف میتوانیم به بررسیهای به اصطلاح علمی بیشتری بر میخوریم تا در مورد پدیدهی دامنهداری مانند هیئت. در واکنش به این فضا، تا حدودی بخش عمدهای از بدنهی جامعهی علمی کشور به این موضع فکر میکند که دامن علوم اجتماعی را از ورطهی این سیاستزدگی بیرون بکشد؛ اما به ناچار و به منظور این پرهیز صحیح، به وادی تکرار و تکرار نظریهها میافتد. نظریهها در کلیت خودشان به مثابه متون فلسفی، متونی ازلی و ابدی و تا حدودی مقدس بازخوانی و بحث میشوند. بیآنکه از زمینههاشان بحث شود؛ یا اینکه پیامدها و دلالتها و تطبیقهای عینیشان بررسی شود و بخواهند مورد استفاده قرار گیرند. یک چرخهی تکرار حفظ محور و محافظهکار در ارتباط با متون و نظریههای علوم اجتماعی. طبیعی است در این فضا کمتر حرفی از «هیئت» به میان آمده است. برای سیاسیون در پوستین علوم اجتماعی افتاده، مثلا شرح ابعاد جامعهشناختی شعارهای دولت کنونی در زمینهی اعتدال، یا بررسیها سیاستزدهی پدیدهی مرگ پاشایی به مراتب مهمتر است از پدیدهی گسترده ی اجتماعی و تاریخی مانند هیئت.
در برابر این فضا یک واکنش منتقدانه تحت عنوان بومیسازی یا اسلامیسازی و مانند آن شکلگرفته است؛ اما در این فضاها هم نوعا دربارهی یکسری کلیات و مباحث معرفتشناختی حرف زده میشود و حرف خاصی درباره ی هیئت پیدا نمیشود.
نهایت امر اینکه در بررسی ادبیات موجود در این زمینه باید گفت در فضای غالب در علوم اجتماعی یکسری کلیاتی اثبات میشود، و در فضا منتقدانِ در حاشیهی علوم اجتماعی، همان کلیات نقد میشود؛ نهایتا هیچ دادهای وجود نخواهد داشت که برای شما یک پدیدهی عینی مانند هیئتها را بررسی کند و این یک آسیب بسیار جدی است.
کارهایی که در تحلیل اجتماعی هیئت تاکنون انجام شده چه وضعیتی دارد؟
یک سری کارها در مورد هیئت از منظر اجتماعی شده است؛ اما در این زمینه یک مسئله خیلی کلیدی وجود دارد و آن هم این است که شما وقتی میخواهید هیئت را به عنوان یک موضوع مورد بررسی اجتماعی قرار بدهید باید حتما مراقب این باشید که هیئت به تصرف ادبیات علوم اجتماعی مدرن و چارچوب نظری که با آن کار میکنیم در نیاید. بنیادهای هستیشناختی و پیشفرضها و هنجارهای معرفتی ناشی از آن پارادایم به موضوع مطالعه تحمیل نشود و اصطلاحا موضوع به جای آنکه مطالعه و فهم شود برای یک نظریه ابژه نشود. یک مثال بزنم. یکی از طرحهای علوم اجتماعی که در دهه چهل در ایران رواج داشت و اولین دریافتهای ما از علوم اجتماعی را شکل میداد نظریههای چپ و مارکسیستی بود. به فرض اگر یک محقق در دههی چهل میخواست یک بررسی علمی- جامعهشناختی دربارهی هیئت داشته باشد؛ احتمالا میبایست با مقولهی مثل تضادهای طبقاتی کارکند. لذا میبایست هیئت را هم به صورت طبقاتی بررسی میکرد. یعنی اگر می خواست «هیئت» را یک بررسی علمیِ جامعهشناختی کند باید برای آن یک جایی در این تضاد طبقاتی پیدا می کرد. حالا بسته به موضع مخالف یا همدلانهای که نسبت به کلیت دین داشت کار سرنوشت متفاوتی پیدا میکرد. یا هیئت را به عنوان یک نهاد دینی ابزار طبقه مرفه برای افیون توده میدانست یا بر عکس آن را بازتاب اراده ی خلق زحمتکش میخواند. خارج از این چارچوب را هم اصلا به عنوان یک کار علمی رسمیت شناخته نمی شد و یک کار ایدهآلیستی- به معنای منفی آن- بود. همین الآن هم وضعیت کم و بیش همین طور است. در دیگر سنت های نظری علوم اجتماعی مدرن هم یا مسئله کلا نفی میشود و یا آن را تحت تصرف خود در میآورد. چون عقل مدرن یک عقل معطوف به تصرف است. دنبال فهم یک چیز مثلا هیئت نیست؛ دنبال این است که موضوع را به تصرف هستیشناختی خود در آورد، سپس بر اساس هنجارهای خود آن را مطالعه کند. خارج از این چارچوب هم «علمی» نیست، به همان معنای علمی نبودن و ایدهالیستی بودن چپ.
هئیت یک پدیده اجتماعی است؛ حتما داد و ستد اجتماعی دارد. در جامعه زندگی میکند، از جامعه تأثیر می پذیرد و بر جامعه تأثیر میگذارد. اما اینکه بگوییم هئیت «بیش و پیش از هر چیز یک پدیده اجتماعی است» و مانند این، این یک موضع به شدت ایدئولوژیک و یک پیشفرض برآمده از ایدئولوژیهای مدرن علوم اجتماعی است و اصلا حرف خوبی نیست. آیا هیئت صرفا یک پدیده اجتماعی و برساختهی اجتماعی است؟
باید توجه داشته باشیم وقتی کارکرد اجتماعی هئیت را بررسی میکنیم در واقع یک بخشی از هیئت را بررسی میکنیم و هیئت فقط وجود یا کارکرد اجتماعی آن نیست. از این رو عرض میکنم کارهایی میشود پیدا کرد که در مورد هیئت انجام شده ولی به یک نحوی این اتفاق افتاده است که نهایتا هیچ چیزی فراتر از روابط اجتماعی در هیئت وجود ندارد. بازگشت به موضع کلاسیک و تقلیلگرای دورکیمی است که خدا جامعه است لذا این جامعه است که دین و نهادهای دینی را میسازد. اگر ما هیئت را در این حد ببینیم اتفاق خوبی نیست.
آیا میتوان هیئت را به عنوان یک جریان اجتماعی در نظر گرفت؟
یکی از نزدیکترین مفاهیمی که در علوم اجتماعی در مورد هیئت می توانیم با آن کار کنیم گروه اجتماعی است. هئیتهای مذهبی با هر سطح کارکرد یا نقش اجتماعی که داشته باشند حداقل یک گروه اجتماعی محسوب میشوند منتهی اگر شرایطی ایجاد شود که هیئت بتواند نقش کارکردی خود را ارتقاء بدهد و از نقشهای حداقلی خود فاصله بگیرد، آن وقت میتوانیم از هیئتها به مثابه یک جنبش اجتماعی حرف بزنیم.
جنبش های اجتماعی جریانهایی هستند که معطوف به یک هدف مشخص برای تغییر یک ارزش، نقش میانجیگری دارند و هیئت به این معنا میتواند یک جنبش اجتماعی باشد. در تاریخ معاصر ما هیئتها کانونهای مهمی برای تغییر یک سری ارزشها و هنجارهای اجتماعی بودند.
می توان گفت در فضای انقلاب اسلامی عملکرد هیئتها معطوف به تغییر یک سری از هنجارهای اجتماعی بود؛ همین مسئله هیئتها را به هم نزدیک کرده و به یک جنبش اجتماعی بدل کرد. بدون اینکه هیچ سازماندهی مکانیکی باشد، یک سازماندهی فکری و یک نظام معنایی مشترک پدید آمده بود که این مسئله هیئت ها را به یک جنبش اجتماعی تبدیل کرد.
اما به نظر می رسد که ما در بستر هیئت ها یک نوع خرده فرهنگ هایی را شاهد هستیم که به ظاهر افراد یا مسائلی از این دست مرتبط می باشد که بعضا به نظر می رشد غیر متعارف نیز باشد. این مسئله یک نشانه است از همان راکد شدن و دچار آسیب شدن که عرض شد. بعنوان مثال اگر در بررسیهای اجتماعی سیر تطور المانها و نشانههای تبلیغات هیئتها را بررسی کنیم می توان دریافت که قبلا این تبلیغات بسیار مضمون محور بوده است. مثلا تبلیغات چهار دهه پیش حتی نسبت به سطح تبلیغاتی و گرافیکی همان موقع هم ساده بوده ولی از مضامین متعددی معرفتی-انقلابی استفاده می شده است. در حالی که در تبلیغات هیئتهای کنونی جذابیت گرافیکی بیشتر مطرح است؛ اسم مداح و سخنران هم اهمیت دارد و نه موضوع بحث. دقیقا برعکس تجربهی هیئتها در روند انقلاب.
هیئت در نگرش اسلام انقلابی امام خمینی، کارگزار یک تغییر بنیادین و مداوم اجتماعی است. اما به نظر میرسد هیئتها هر چه از آن هدف ایجاد تغییر اجتماعی دور شدهاند، هر چقدر از حرکت و جاری بودن بازماندهاند، به وضعیت مرداببودگی و آسیبزده نزدیک شدهاند.
زمینه های بروز آسیب در هیئتها چیست؟
اگر هیئت معطوف به هدف باشد اصلا این خرده فرهنگها پیش نمیآید. از یک سو هیئتها نقش اجتماعی خودشان را از دست دادهاند و از طرف دیگر به هر حال یک گروه اجتماعی هویت میخواهد. اگر این هویت بر اساس معرفتی اصیل و در متن مواجه اجتماعی با غیریتش شکل نگیرد، لاجرم برای ایجاد تمایز و شکلدهی به یک هویت نمادین میرود به سمت نشانههایی مانند تغییر که با تغییر در ظاهر خود، با تغییر در پوشش خود و با تغییر در سبکهای رفتار خود ایجاد میکند. این مسئله به نظرم از این زاویه قابل مطالعه و قابل حل است. اگر هیئت بر اساس آن بستر اصیل معرفتی و نگرش امام خمینی برگردد به آن نقش اجتماعی، حتما از این فضا هم فاصله میگیرد. وقتی شما در هیئت یک مکتب و مدرسهی آموزشهای معرفتی اصیل را دارید، وقتی بر اساس آن در پی تغییرات اجتماعی هستید، هویت شما حول این داشتهها و در تقابل با نداشتههای مقابلتان شکل میگیرد. ولی وقتی فضا این نباشد این نیاز به هویت از این طریق پاسخ داده نمی شود و نیاز گروه اجتماعی به هویت آن را به سمت تمایز در پوشش و ظاهر و نمادهایی از این دست می برد.
بخش دوم گفتگو با سایت بیرقکه به صورت یادداشتی شفاهی منتشر شده است.