رسالت انبیا؛ توحید یا عدالت؟ + صوت
الهیات عدالتخواهی: نسبت توحید و عدالت در حرکتهای انبیا؛ بحثی در حاشیه آیه 25 سوره حدید
حرکت توحیدی از عدالت آغاز میشود. در یک جامعه نابرابر، انسان؛ امکان موحد بودن ندارد مگر آنکه این نابرابری را نفی کند. دوگانهای بنام توحید و عدالت وجود ندارد.
به گزارش «ایام»،(اینجا) «الهیات عدالتخواهی» عنوان سلسله جلسات آنلاینی است که اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی در شبهای ماه مبارک رمضان بصورت زنده در فضای اینستاگرام و با حضور کارشناسان مختلف برگزار میکند. در این جلسات کارشناسان به تشریح و تبیین آیات و روایات پیرامون عدالتخواهی میپردازند. آنچه در ادامه میخوانید متن ویراسته دوازدهمین جلسه از سلسله جلسات مجازی «الهیات عدالتخواهی» است که با حضور حجتالاسلام مجتبی نامخواه و با موضوع «عدالتخواهی رسالت انبیا» برگزار گردید. این سلسله جلسات مجازی در شبهای ماه رمضان از ساعت۲۲ الی ۲۲:۱۵ در صفحه اینستاگرام اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی به آدرس @edalatkhahi.ir برگزار خواهد شد.
هدف حرکتهای اجتماعی توحیدی، « لیقوم الناس بالقسط» است
بحث امشب به بررسی الهیات عدالتخواهی با نگاهی به آیه ۲۵ سوره حدید اختصاص دارد. «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، لقد ارسنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناسُ بالقسط». این آیهای است که خیلی از ما شنیدیم و میتواند پایهای برای درکِ ما از حرکتِ اجتماعی توحیدی باشد. یک حرکت اجتماعی توحیدی بر حسب این آیه، حرکتی است که «هدفش لیقوم الناس بالقسط» باشد. این جا چند بحث مطرح است، اول آنکه ما در آیات و آموزههای متعددی، پیامبران را رسولان خدا برای آوردن پیام توحید و معنویت به سمت بشریت میشناسیم و طبق آیات روایات متعدد، آنها را رسولانی که برای آوردن دین مبعوث شدند، میدانیم. قرآن به صراحت بیان میکند: «لقد ارسلنا رسلنا» یعنی نه فقط پیامبر اسلام بلکه همه انبیا و کتابهای آسمانی و تمام آنچه که خدا از طریق آن، با بشر گفت و گو کرده است هدفی جز «لیقوم الناس بالقسط» ندارند.
اقامه توحید، از مسیر اقامه قسط میگذرد
آیا حرکت انبیا دو هدف دارد؟ یعنی دارای هدف توحید و هدف عدالت است؟ یا نه حرکت انبیا یک هدف بیشتر ندارد و آن یا توحید است یا عدالت؟ این پرسشی است که حداقل در دوره معاصر در اندیشه اسلامی بسیار مطرح بوده است. یک پرسش خیلی مهم این است که آیه ۲۵ سوره حدید با آیات، استدلالها و مضامینی که حرکت انبیا را در راستای توحید معرفی میکند چه نسبتی دارد؟ برخی چنین پاسخ دادند که ما دو هدف داریم یعنی هدف برتری به نام توحید وجود دارد که عدالت نیز ذیل آن تعریف میشود. اما با دقت بیشتر و براساس پاسخی که بسیاری از متفکرین اسلامی در دوره معاصر مانند آنچه مرحوم مطهری در کتاب وحی نبوت_از سلسله کتابهای مقدمهای بر جهان بینی اسلامی_مطرح میکند، اساساً بحث دو هدف بودن مطرح نیست. ما هدفی داریم در حرکت انبیا که این هدف عبارت است از توحید و رسیدن به این هدف یعنی اقامه توحید و برپایی جامعه توحیدی، از منزل قسط آغاز میشود. یعنی قسط مقدمهی رسیدن به توحید است و این نسبت از این جنس نیست که اگر به توحید رسیدیم دیگر نیازی به این مقدمه نداشته باشیم یا آنگونه که اگر به قسط رسیدیم دیگر نیازی به توحید نباشد. به تعبیری یعنی اینطور نیست که اگر به بالای بام رسیدیم، دیگر نیازی به نردبان نباشد، چنان که بتوان نردبان را انداخت.
دوگانهای بنام توحید و عدالت وجود ندارد
حرکت توحیدی از عدالت آغاز میشود. چرا این اتفاق میافتد؟ چرا قسط از جنس عدالت است و به چه نحوی یک بخشی از هدف عدالتخواهانه انبیا است؟ به معنای توحید که از منظر انبیا توجه میکنیم، میبینیم عبارتست از کلمه «لا اله الا الله»، چگونه بین توحید و عدالت نسبت برقرار میشود؟ «لا اله الا الله» یعنی مسیرِ عبادت و عبودیت برای خدا از نفی عبودیتهای دیگر میگذرد، یعنی ممکن است در طول تاریخ به اسم عرفان، حکمت، فلسفه و معنویتها و مکاتب معنوی مختلف به بشر گفته باشند مسیر رسیدن به خدا، عبودیت خدا است، اما نگاه انبیا و نگاه توحیدی اسلام فریاد میزند که مسیر رسیدن به الله، «لا اله» و«قل لا اله الی الله تفلحوا» یعنی نفی عبودیتهای دیگر در جامعه توحیدی است. چنانکه در یک جامعه نابرابر که افرادی به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دست برتر دارند و به دنبال انباشت ثروتاند و با این ثروت محاسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را شکل میدهند، اگر این دست برترشان براساس نابرابری شکل گرفته باشد، آحاد افراد آن جامعه پیش از عبودیت خدا طوق بندگی آنها را به گردن دارند چرا که علیه این نابرابریها اقدامی نکردهاند. لذا در یک جامعه نابرابر رسیدن به توحید با نفی این عبودیت و بندگی دیگران در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امکان پذیر است. بهعبارتی در یک جامعه نابرابر یک انسان امکان موحد بودن ندارد مگر آنکه این نابرابری را نفی کند. لذا میتوان گفت دوگانهای بنام توحید و عدالت وجود ندارد.
هدف از ارسال انبیا، اقامه قسط به واسطه جمهور مردم است
نکته بعدی این که یک؛ ابعاد و ساخت معرفتی حرکتی انبیا عبارت است از بینات و استدلالهای روشنِ همهفهمِ عمومی. دو؛ ابعاد اجتماعی، فرهنگی و فکری حرکت انبیا عبارت است از آموزههای دینی که نمادش کتاب است. سه؛ سیاست و قضاوت در حرکت انبیا عبارت است از قدرت سیاسی و قدرت قضایی که نمادش میزان است و چهار؛ قدرت نظامی و جنگ آوری است که نمادش حدید است. تمام این ابعاد هدفی دارد و آن هدف عبارت است از «لیقوم الناس والقسط». طبق این آیه هدف انبیا قسط نیست، بلکه هدف انبیا با دقت در این آیه«لیقوم الناس بالقسط» است، یعنی هدفشان واداشتن مردم قسط است.
از این منظر«لیقوم الناس بالقسط» یعنی جمهوریت. یعنی عموم مردم در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باید به سمت قسط بیایند. این آیه برای حرکت انبیا یک چارچوب تعریف میکند مبنی بر این که شما قرار نیست بهعنوان یک گروه پارتیزانی در دل نابرابریها بروید و مانند منتغمان از نابرابری انتقام بگیرید، بلکه قرار است با کتاب، میزان، حدید و بینه، عموم مردم را به اقامه قسط وادارید و عاملیت بر پایه عدالت را روی دوش جمهور مردم بگذارید و عموم مردم را به این سمت حرکت بدهید. هیچ نبی و پیامبری و هیچ حرکت اجتماعی پیامبرانهای، صرفاً برای برپایی قسط نیامده، بلکه برای بر پا داشتن مردم به قسط و اقامه آن به واسطه جمهور مردم آمده است.
در جامعه توحیدی، ارزش اولی که اولویت دارد عدالت است
یک مسئله خیلی مهم دیگر این است که چرا این آیه میگوید هدف از ارسال رسولان عدالت است؟ چرا نمیگوید هدف از ارسال انبیا اخلاق است؟ مگر اخلاق قسمی از توحید نیست؟ طبق آن نگاه توحیدی که ما داریم اخلاق هم ذیل توحید است. معرفت، معنویت و یا آزادی نیز همینطور است. آیاتی هم هست که تزکیه را برجسته میکند. چرا نمیگوید انبیا برای تزکیه، برای عبادت، برای معنویت، برای آزادی و این همه ارزشهای متعدد آمدند؟ من در کتاب اخلاق ناصری که یک کتاب مهمی در حکمت مدنی است، جملهای دیدم که میگوید عدالت جزیی از فضیلت نیست، بلکه همه فضیلت است. در حکمت عملی اسلامی و شیعی این بحث جدی است که ما یک ارزش به نام عدالت در کنار دیگر ارزشها نداریم، بلکه عدالت خود ارزش مطلق و ارزش برتر است که همه حرکتهای اجتماعی توحیدی و همه حرکتهای اجتماعی الهام گرفته از انبیا و حرکتهایی که افق خود را در راستای حرکت انبیا میبینند، همه از عدالت به عنوان ارزش اول و ارزش مطلق حرف میزنند. اینگونه نیست که امروز عدالت و فردا یک ارزش دیگر، اصل و هدف حرکتهای اجتماعی باشد. یکی از اشتباهات بزرگ حرکتهای مصلحانه این است که دهها ارزش متعدد را به اسم عدالت مطرح میکنند. حکمت عملی در آموزههای وحیانی به ما میگوید که همه پیامبران همچون پیامبر خاتماند که وقتی میخواست جامعه سازی کند «استقبل ناس بالعدل» با عدل و ارزش عدالت با جامعه مواجه شد. در جامعهسازی و حرکت توحیدی در جامعه، ارزش اولی که اولویت دارد عدالت است. «استقبل الناس بالعدل» پیامبر با عدالت با مردم مواجه شد و اولین ارزشی که در جامعهسازی مطرح کرد عدالت بود و حرکتی هم که در آینده تاریخ به دست حضرت حجت(عج) اتفاق میافتد حرکتی است که ارزش عدالت در آن برجسته است. به چه دلیل ارزش عدالت برجسته است؟ به این دلیل که عدالت بهعنوان ارزش مطلق به همه نظامها و ارزشهای توحیدی معنا میدهد و از این رو همه حرکتها از عدالت شروع میشود. عدالت چیزی در عِدل و ذیل توحید نیست، بلکه بخشی از توحید است، چنانکه که شما وقتی برای اقامه توحید در جامعه و جهان انسانی بخواهید اقدام بکنید، باید از عدالت شروع کنید و عدالت یعنی توحید. در واقع عدالت به معنای توحید «قل الله تفلحوا» نیست، بلکه به معنای «قل الله لا اله الله تفلحوا» است و همه حرکتها از نفی برتریهای نابرابرانه شروع میکنند و انشاءالله خداوند نام ما، اقدامات، گفتهها، نوشته، تلاشها، فکر، ذهن و مطالعات ما را الهام گرفته از حرکت انبیا و جزیی از حرکت نهایی حضرت حجت(عج) و در راستای آن به برکت صلوات بر محمد و آل محمد قرار دهد.