جنبش و گشایش + صوت
الهیات عدالتخواهی: بحثی در روش شکلدهی به جنبش اجتماعی با محوریت آیه آخر سوره فتح
خداوند با یک استعاره گام به گام، مراحل نهضت را برای ما توضیح میدهد. اگر میخواهید یک نهضتی داشته باشید که در معیّت با پیامبر(ص) باشد و به این فتح و گشایش اجتماعی که حرکت پیامبر (ص) رسید برسد، باید مراحلی را طی کنید و این مراحل را با استعارهای بیان میکند: «مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ»
بسم الله الرحمن الرحیم
انشاءالله که در شب های با برکت ماه مبارک رمضان، همه ی ما مشمول رحمتِ واسعه ی خدا باشیم و این توفیق را داشته باشیم که آیات کتاب بزرگ آسمانی و آخرین گفتگوهای آسمان و خداوند با زمین و زمینیان را مثل لحظاتی که برای اولین بار برکاملترین انسان نازل میشد مورد مطالعه و دقت قرار بدهیم. گویی هم اکنون برای اولین بار است که آیات قرآن مواجه میشویم؛ با این منظر به آیات و صفحات این کتاب نورانی نگاه کنیم و نه از روی عادت و بر سَبیل تکرار.
امشب مایلم درباره آیه ی آخر سوره فتح صحبت کنیم؛ مقدمتاً باید عرض کنم که ما در الهیات عدالتخواهی، یعنی در پرسش از وحی و آموزه های وحیانی در خصوص چگونه حرکت اجتماعی داشتن، چگونه عدالتخواهی کردن دو سطح از پرسش را داریم. عرض شد همهی ارزشها و نظام ارزشی توحیدی در عرصه اجتماع مستَظهَر به ارزش مطلق عدالت است. بنابراین وقتی ما میگوییم عدالتخواهی؛ باید ویژگی کلی و مؤلفههای همیشگی حرکتهای اجتماعی خواست عدالت باشد.
در این حرکتها دو نوع و دو سطح از پرسش ما را نیازمند میکند به رجوع به منابع معرفت از جمله به منابع وحیانی یعنی آیات قرآن و روایات و سیره معصومین علیهم السلام. یک سطح از این پرسش، پرسش از محتوای حرکت عدالتخواهانه است که حالا اگر فرصت باشد در شبهای دیگر، گفتگوهایی در این زمینه خواهیم داشت. هرچند قبلتر گفتگوهایی در این زمینه صورت گرفته که آن عدالت و قسطی که مد نظر قرآن است؛ مد نظر صحیفه سجادیه و نهج البلاغه و روایات معصومین است، چه نحوه ای از قسط و چه نحوهای از خواستن عدالت است؛ خب این یک بحث مفصلی است، چون میدانیم که محتوای حرکت انبیاء میشود حرکت عدالتخواهانه؛ غیراز عدالت به عنوان ارزش مطلق و ارزشهایی که ذیل آن هست در حرکتهای انبیاء حرکت و ارزش دیگری مطرح نیست. این یک سطح از پرسش است؛ پرسش از محتوای حرکتها. ولی سطح دیگر آن مسألهای است که امشب ناظر به این آیه اندکی در مورد آن صحبت میکنیم و آن مسألهی روش است. برای یک هدف توحیدی، و برای «لِیقومَ النّاسُ بالقِسط» که پیامبر ما و همهی پیامبران آمدند، با چه نحوهای، با چه الگویی، با چه مراحلی، با چه اصول و چهارچوبی یک حرکت اجتماعی ایجاد بکنیم؟ اینکه بر اساس آموزه های وحیانی، یک حرکت اجتماعی، روشش وسیرش چگونه است و مراحل و پیش نیازهایش چیست؟
سورهی فتح به یک معنا پاسخ به چنین پرسشی است. میدانیم ما یک مقطع هایی در تاریخ صدر اسلام و در حرکت نهضت اسلامی داریم که به آنها دورهی فتح میگویند ؛ دوره فتح ، دورهای هست که فتح و گشایشی ایجاد میشود به لحاظ اجتماعی. یعنی یک سرمایه اجتماعی می آید و در حساب حرکت دینی و حرکت توحیدی قرار میگیرد «اذا جاء نصرالله و الفتح و رأیتَ النّاس یدخلون فی دین الله افواجا»؛ هنگامی که نصرت خدا می آید و فتح رخ میدهد، این سرمایه اجتماعی به حساب دین در جامعه افزوده میشود. این فتح که بیشتر جنبه ی اجتماعی دارد یعنی جهاد اجتماعی وقتی به نتیجه میرسد نه لزوما قتال، نتیجه آن فتح و گشایش است.
پرسش ما این هست که چگونه و با چه روشی فتح رخ می دهد و این سرمایه ی اجتماعی در سمت و سوی آرمانهای اجتماعی اسلام و قسط و عدالت قرار میگیرد؟ به زبان ساده اگر من بخواهم یک حرکت عدالتخواهانه ایجاد کنم؛ چگونه سرمایه اجتماعی و پشتیبانی اجتماعی را برای این حرکت جلب کنم؟ با چه مراحلی نهضتم را پیش ببرم و این حرکت چه پیش نیازهایی دارد؟ مراحل اساسی یک حرکت عدالتخواهانه در جامعه چیست؟
سورهی فتح به یک معنا از صدر تا ذیلش بیان یک چنین فرآیندی است و به طور مشخص آیه آخر جمع بندی این تجربه است. میدانیم که حرکت پیامبر علاوه بر ابعاد الهی، با معیارهای مادّی نیز یک حرکت موفق است. اینکه پیامبر در یک بازهی سیزده ساله بر اساس ارزشهایی که دارد، نهضتش را می رساند به مرحله بنیانگذاری یک جامعه؛ حتّی اگر محتوای این حرکت را هم کار نداشته باشیم؛ به لحاظ روشی و با نگاهی مادی و عادی هم یک حرکت موفق اتفاق افتاده است. چطور ما این حرکت موفق را تکرار کنیم؟
آیه آخر سوره فتح میفرماید: «محمّدٌ رسول الله والّذین معه أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم»، اگر یک حرکت اجتماعی بخواهد در طول تاریخ معیّت و همراهی با پیامبر داشته باشد، اگر بخواهد در این فتح که چکیدهاش را در آیه آخر میبینیم با پیامبر معیّت داشته باشد، باید چند ویژگی داشته باشد: اول اینکه (أشدّاء علی الکفّار) باشد، یعنی کسانی که میخواهند با پیامبر معیّت داشته باشند ابتدا باید یک نفیِ پررنگی از خود بروز بدهند. یک منطقها و مناسبات و جریانهایی را نفی کند. حرکت اجتماعیای که با هیچ کسی در هیچ کجای جامعه، هیچ ضدّیتی ایجاد نکند؛ وضع موجود جامعه را دگرگون و نیروهای حافظ این وضع را متضرر نکند؛ تقابل و جدال با این نیروها نکند؛ این یک حرکت درستی که نیست؛ حرکتی نیست که در تراز با معیّت پیامبر باشد.
حرکت اجتماعی بی خطر وصلح کل که مثلا محیط زیست دچار مشکل شده ما بیایم مثلا زباله نریزیم و یا زباله جمع کنیم؛ این حرکت به خودی خود حرکت خوبی است اما حرکت اجتماعیای که متوجه نباشد که بحران زیست محیطی نتیجه نابرابری در زیست جهان ماست که آمده در محیط زیست و خودش را به صورت مشکل زیست محیطی نشان داده و نخواهد آن نابرابری را ببیند ودرگیر بشود با عوامل آن نابرابری، این حرکت، حرکت اجتماعیِ عدالتخواهانه وتوحیدی نیست. حرکت انبیاء در گام اول درگیری با غیرهاست ( اشدّاء علی الکفّار) پس گام اول گام غیریّت است.
گام دوم (رحماء بینهم) است که مقوم هویت حرکت است. آن کسانی که در غیریّت و در هدف با تو مشارکت دارند، بر سر جزئیات اختلاف نکنید بلکه میان شما رحمت برقرار باشد. «رحماء بینهم» آنهایی که با هم هستید و رو به سوی این هدف دارید حتما با رحمت ، مودّت و مهرورزانه به پیش بروید.
ویژگی بعدی عناصر حرکتی که در معیت با پیامبر(ص) شکل میگیرد، اهل معنویت هستند: «تَراهُم رُکّعاً سُجّدا». آنها البته یک حرکت اجتماعی را شروع کردند و غیرهای خودشان را شناسایی کردند و با آنها درگیر شدند و با خودیها مهرورزانه رفتار کردند اما این کافی نیست بلکه معنویت خیلی مهم است: «تراهم رکّعاً سجّداً». آنها همواره اهل عبادت هستند نه بعضی اوقات بلکه در بسیار عبادت میکنند. در عین حال نه به آن کار اجتماعی خودشان پشت گرمند و نه به آن عبادتهای خودشان بلکه «یبتغون فضلاً من الله و رضواناً». خوبان در این شبها در دعای ابوحمزه ی ثمالی میخوانند که «لَستُ أتّکِلُ فی النّجاة مِن عقابک علی اعمالنا بل بفضلک علینا» اینکه نقطه ی اتّکال ما و تکیه گاه ما برای نجات از عقاب خداوند اعمالمان نیست بلکه «یبتغون فضلا من اللّه و رضواناً» از خداوند فضل و رضوانش را میطلبیم.
«سیماهُم فی وجوهِهم من أثر السُّجود» اثر سجود در چهره و در وجود اینها خودش را نشان میدهد. اثر سجود، اثر درواقع تواضع نسبت به خالق که طبعا خودش را هم در نسبت با خلق نشان میدهد در سیمای اینها وجود دارد.
شدت در ابراز غیریت، محبت در بیان هویت، معنویت و آثار آن در سیمای انسان و امید به فضل الهی، ویژگی های کلی نیروهای انسانی این حرکت است. در ادامه خداوند با یک مثال و استعاره گام به گام، مراحل نهضت را برای ما توضیح میدهد. میگوید اگر میخواهید یک نهضتی داشته باشید که در معیّت با پیامبر(ص) باشد و به این فتح و گشایشی که حرکت پیامبر (ص) رسید برسد، باید مراحلی را طی کند. این مراحل را با استعارهای بیان میکند: «مثلُهم فی الإنجیل کَزَرعٍ أخرج شَطأه» ین نهضت مثل کشتزاری است که دانه اش در زمین است. شما باید ابرای ایجاد یک نهضت و گشایش اجتماعی یک ایدهای داشته باشید و آن ایده را در دل آن کشتزار و آن جامعه بکارید. در گام بعد این زرع شما باید جوانه های خودش را آشکار کند «أخرج شطأه». شطأ به جوانههای مستقل یک گیاه میگویند. لابد دیدهایم در یک محیط مساعد که رطوبت فراهم است، جوانههای مستقلی درکنار یک گیاه میروید؛ به این جوانهها میگویند شطأ. به جوانههایی که بر روی شاخه های درخت میروید شطأ نمیگویند. به جوانههای مستقل میگویند شطأ. بنابراین گام اول این است که در دل آن جامعه ایده شما باید ریشه بدواند. گام بعدی این است که هسته های مستقلش آشکار شود و گام سوم این است که «فآزَرَهُ» یعنی این که از این هستههای مستقلی که ایجاد شده در جامعه حمایت بکنید؛ به لحاظ اجتماعی از این هستهها پشتیبانی کنید؛ در زمانی که با غیرهای خود درگیرند از آنها حمایت کنید و گام چهارم این که «فاستَغلَظَ». گام بعدی این هست که غلظت این هستهها بالا برود؛ غلظت معرفتی و فکری و عمق معنوی این هسته بالا بروند. بالارفتن غلظت به معنای این است که فرض کنید اگر یک محلولی داشته باشیم، میزان بیشتری از ماده حلشونده را باید درآن بریزیم. غنای هستههای مستقل باید بالا برود.
اگر یک چنین اتفاقی افتاد یعنی اگر ایدهی جان گرفته در دل جامعه، آن دانه ای که دردل جامعه بود توانست جوانه های مستقل خودش را آشکارکند و حمایت بکند آن هستهها را و غلظت فکریش را بالا ببرد؛ اگر این اتفاقات بیافتد این هستهها روی پاهای خودشان می ایستند «فاستوی علی سوقه». نهضت جان میگیرد به گونهای خود بانیان این حرکت هم تعجب میکنند: و «یُعجبُ الزُّرّاع» تا آخر آیه. چون زمان به اتمام رسیده من جمع بندی میکنم.
حرکت در معیّت با پیامبر ویژگی هایی دارد؛ اولین ویژگی آن تشخیص غیریّت است و شدید بودن نسبت به آن؛ دومین ویژگی آن تشخیص هویّت و همراهان خودش است. آنهایی که در دل این هویّت با او همراه هستند را مورد مهرورزی قرار میدهد. ویژگی سوم معنویت و ویژگی چهارم امید به خدا و موفقیتها و پیروزیها را ازجانب خداوند دانستن نه از جانب اعمال خود. با داشتن این ویژگی ها میتوانیم سرآغاز یک حرکت را ببینیم که در دل جامعه ریشه دارد و هسته های مستقل را آشکار میکند و از این هستهها حمایت میکند و غلظت وغنای فکریشان رو بالا می برد تا اینکه اینها روی پای خودشان بایستند.
علاوه بر حرکت پیامبر(ص)، ما در دوره معاصر نیز حرکت هایی را داشتیم که به همین میزان عجیب و موفقیت آمیز بودند. در روند انقلاب اسلامی شاهد چنین حرکتهایی بودیم. ایده از دل جامعه می رویید و هستهها شکل میگرفتند و حمایت میشدند و غلظت و عمق فکریشان بالا میرفت و به نقطهای میرسید که خود دست اندرکاران این حرکت تعجب میکردند از نتیجه عملشان که به واسطه ی برکت الهی به وجود آمده بود. یا حرکت انصارالله یمن یک چنین ویژگیای دارد. زمانی که در سال 2004م ؛ شهید حسین الحوثی همراه با حددو دویست نفر از یارانشان در کوه های یمن محاصره میشود و به شهادت میرسد هیچکس فکر نمیکرد که این حرکت یک دهه بعد و فقط یک دهه بعد تبدیل شود به اصلی ترین آلترناتیو نظام پیچیده و واجد روابط قبیلگی و داخلی و خارجی یمن و ماجرا همینطور پیش برود تا برسد تا به الان.
خلاصه اینکه حرکت هایی که سر همراهی با پیامبر داشته باشند، میتوانند الگوی خوبی را در سوره فتح و در آیه آخر این سوره فتح پیدا کنند. إنشاءالله که خداوند همه ما را در فهرست همراهان پیامبر (ص) در آخرالزمان قرار بدهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
* بحث ارائه شده در سلسه گفتارهای الهیات عدالتخواهی مورخ 1399/2/13؛ این سلسله نشستها توسط جنبش عدالتخواهی دانشجویی و مجموعه انسان انقلاب اسلامی برگزار و در شبهای ماه رمضان از طریق فضای مجازی پخش میشد.