درباره «بانو»، درآمدی بر جامعهشناسی انسان انقلاب اسلامی
درباره مستندی درباره مادر شهیدان فرجوانی با نام بانو، اثر برگزیده بخش ملت قهرمان عمار نهم
درمستند بانو، در مستندهای ملت قهرمان چه میبینیم؟ چه چیزی را از همه چیز برجستهتر میبینیم؟ روایت انسانهایی که به رغم عدم شهرت رسانهای، قهرمان داستانی هستند که با زندگی خود خلق کردهاند؟ کوششهای اجتماعی و اقتصادی آحادی از متن مردم را میبینیم؟ کم و بیش همین طور است اما به نظرم برجستهترین وجه این آثار، آنجاست که روایتی از زمینههای اجتماعی و چگونگی زندگی انسان انقلاب اسلامی به دست میدهد. ملت قهرمان و به طور مشخص مستند بانو از این منظر اهمیتی دو چندان مییابند. به ویژه وقتی بدانیم در اختیار داشتن درکی مبسوط از انسان انقلاب چه اهمیتی دارد؛ و نیز وقتی بدانیم امکان به دست آوردن این درک علاوه بر نظریه، محتاج مشاهده است. آثار بخش ملت قهرمان سرشار از چنین مشاهداتی است.
***
ما در جریان انقلاب اسلامی با پیدایش هویت انسانی جدیدی مواجهیم. دقیقتر بخواهم بگویم پیدایش انسانهایی جدید. انسانهایی که درکی بدیع از معانی بنیادین انسانی، از زندگی، مذهب، هستی، خدا و جامعه دارند و بر اساس این نگرش جدید و خارقالعاده، کنشهای اجتماعیِ جدید سامان میدهند و جهان اجتماعی جدیدی را طلب میکنند. در میان مجموعه نگرشهای این انسان جدید، نگاه او به مرگ اهمیتی محوری دارد. انسان انقلاب خالق معنا و امکان جدیدی از زندگی است و بیراه نیست اگر بگوییم این چگونگی متفاوت دربارهی زندگی را بر اساس درک متفاوتش از مرگ، بر اساس رهایی از بندِ ترس از مرگ به دست آورده است. حتی بالاتر، تولد و پیدایش انسان انقلاب معلول نگاه متفاوتی است که به مرگ داشته است. اگر از نقطه نظر تغییرات فکری نگاه کنیم، انسان انقلاب هنگامی متولد شد که متوجه شد مردن وجهی از زندگی است. این توجه معلول بازخوانی خمینیستی از سنت بود که نگرش حسینی درباره سعادت بودن گونهای از مرگ و خسارت بودن گونهای از زندگی را زنده کرد. این وجه از نگرش انسان انقلاب به علاوهی یک تجربه مستمر از زندگی در کرانه مرگ، در ایام مبارزه و جنگ باعث شده تا در شناخت ما از انسان انقلاب مرگ بر زندگی غلبه داشته باشد. این غلبه البته اقتضای مفهوم شهادت است. مصداق اتم انسان انقلاب شهید است. شهید به واسطهی تجربهی متمایز و اختیاریای که در مرگ خود داشته به این مقام دست یافته است. اینها درست است اما دست آخر زندگی در نظر انسان انقلاب چیست؟ و انسان انقلاب از چه زندگیای و از چه بستری برخاسته است؟ اینها پرسشهای مهمی است که در تحلیل ما از انسان انقلاب، کم و بیش حلقهی مفقوده است یا دستکم تصویر و تحلیل ما از انسان انقلاب را تکمیل میکند.
***
مستندهای ملت قهرمان، تا آنجا که دیدهام، با همه تفاوتهاشان یک محور مضمونی مشترک دارند: آثاری هستند که یک سره دغدغهی روایت زندگی دارند و برای ما زندگی انسان انقلاب اسلامی را روایت میکند. قهرمان در عصر کنونی ما معانی و مصادیق روشنی دارد. ما در زمانه «قهرمانهای فاوستی»(Faust) به سر میبریم. همه قهرمانهای عصر ما کم و بیش در نسبت با قدرت تعریف میشوند: آنها افرادی هستند که واجد قدرتند؛ یا معطوف به قبله قدرتند و یا در صورتی مثالین و خیالی، صاحب قدرتهایی خارقالعادهاند. قدرت در اینجا بسیار به به معنای «قدرت بر دیگران» و وادار کردن آنها به کاری خلاف میلشان است. مستندهای ملت قهرمان اما روایت قهرمانهایی است که بیش و پیش از کسی دیگر، به «قدرت بر خود» دست یافتهاند.
***
از یک منظر مستندهای شهید آوینی، روایت انسان انقلاب است. وصف حال انسانهای انقلاب، پر بسامدترین مضمون نریشنهای شهید آوینی است. پروژه آوینی در مستندهایش کشف و وصف انسان انقلاب است. روایت فتح آوینی، روایت فتوحات نظامی نیست. روایت فتوحات انسانی و فتحالفتوح انقلاب اسلامی، انسان انقلابی است. با این همه روایت فتح روایت زندگی انسان انقلاب در کشاکش با مرگ است. چه کسی زندگی انسان انقلاب را روایت میکند؟ تا آنجا که دیدهام، مستندهای ملت قهرمان گام خوبی برای این کار برداشتهاند. بانو هم یکی از بهترینشان است.
***
بانو اثری مبسوط اما روان از یک قهرمان غیر فاوستی است. اثر یکسره با «زندگی» و روایت زندگی شروع میشود: «کمی عشقولانهتر برو»؛ جملهی آغازینی که بانویِ سوژه با ته لهجهای اصفهانی خطاب به همسرش میگوید. جمله سرشار از معنای زندگی است و سرشارتر میشود وقتی بدانیم گویندهی آن، زنی است هفتاد و چندساله. عصمت احمدیان مادر دو شهید است. زوایه نگاه اثر اما مرگ انسان انقلاب نیست، زندگی انسان انقلاب است و ما در پایان کار، تصویر به نسبت روشنتری به دست میآوریم از چگونگی زندگی و کنشگریای که انقلاب اسلامی در انسان معاصر ایرانی ایجاد کرده است.
از یک نظر در شرایط کنونی، ما بیشتر از آنکه به وجه نگاه انسان انقلاب به مرگ محتاج باشیم، نیازمند چگونگی کنشگری اجتماعیِ برآمده از هویتِ انسانی انقلاب اسلامی هستیم. بانو برای ما از نسبت تولید و امید میگوید. از اقتصادسیاسیِ امید اجتماعی و از همبستگی مرگِ تولید اقتصادی و بازتولید یأس اجتماعی؛ از این میگوید که انسان انقلاب در قلب تاریخِ امتناع، تولد یافته اما حامل امکان کنش اجتماعی و تاریخی بوده است. اینها مهمترین نیازهای کنونی انسان انقلاب اسلامی است. فارغ از فراز و نشیبها، ژانر مضمونی- سوژهای ملت قهرمان، روایت فتحِ انسانِ انقلابِ اکنون ماست. اثر و آثاری با این اهمیت در خور با دقت دیده شده و نقد شدن هستند. شاید این یادداشت درآمدی باشد برای این کار.
*یادداشت منتشر شده در نشریه روزانه نهمین دوره جشنواره عمار