عدالتخواهی مجدد و استلزامات نظری آن
بیان مسئله
در نیمه اول دهه هشتاد احیای حرکت عدالتخواهی برای مقابله با «سنت فراموشی عدالت» تحرک تازهای به نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی (حزبالله) بخشید. مفاهیم بسیاری همچون ضدیت با اشرافیت، مبارزه با فقر، فساد و تبعیض و مقابله با سرمایهداری تبدیل به گفتمان عمومی جامعه شده و حتی منتفعان از بیعدالتیها یا بیتفاوتها را نیز متأثر ساخت. در این مرحله باید حرکت عدالتخواهانه بر اساس یک طراحی مدون، گام بعدی و گامهای بعدی را بر میداشت. باید پس از گام و قیام اولیه، اندیشه پیشه میشد و چشمانداز جدیدی از بسط اجتماعی معانی عدالتخواهانه گشوده میشد.
یک جنبش اجتماعی واجد عقلانیت و حرکت رو به جلو، همواره در حال بازاندیشی درباره کشنگریهایش است. این بازاندیشی است که به یک جنبش و اعضای آن، امکانی برای کنشگریهای مجدد میدهد. بدون این بازاندیشی، کنشگری به تکرار یا ناکنشگری میانجامد و به ضد خود تبدیل میشود.
امروز بیش از یک دهه از هنگامهای که نهضت عدالتخواهانه میبایست و میتوانست گام بعدی خود را بردارد میگذرد. ما همچنان به این بازاندیشی و گام نهادن در مرحلهای جدید از حرکت عدالتخواهانه محتاجیم. پرسش اما اینجاست که این عدالتخواهی مجدد چیست و تمهید آن نیازمند گفتگو نظری پیرامون چه استلزاماتی است؟
* متن فوق بیان مسئلهای است که در این نشست به آن پرداختم. فرصت بشود متن تفصیلیتری از آنچه ارائه شد، منتشر خواهم کرد.