طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

دیالکتیک عمار و علوم اجتماعی

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۰۵ ب.ظ

چشم‌انداز بخش پژوهش در جشنواره عمار


گزیده:

*کنش‌گری معطوف به انقلاب اسلامی در ساحت علوم اجتماعی، از موضعی منتقدانه در گفتگویی مداوم و چند ساله با جریان مسلط قرار دارد. جریان هژمونِ علوم اجتماعی در جهان غیر غربی، دچار «ذهن اسیر» است. این جریان اروپا و غرب را محور می‌بیند و در آموزه‌ها، اسیر شده است. منتقدان این وضعیت اگر چه از موضع نقدگرایانه، با شکل‌دهی به استدلال‌هایی پردامنه می‌کوشند ذهن ایرانی را از این اسارت رها سازند؛ اما خود دچار وضعیتی شده‌ که می توان آن را با مفهوم «اسیر ذهن» تشریح کرد.

*انباشت استدلال‌ها و کوشش برای ساخت عقلانیت نظری ژرف و تدارک مبادی معرفتی مستحکم برای مواجهه با هجمۀ «ذهن اسیر» طی یک مباحثه‌- مخاصمۀ بیست، سی ساله، جریان منتقد را تا حدودی از واقعیت اجتماعی دور کرده و به ذهنی اسیرِ ذهنیت‌ها دچار ساخته است.

*در این وضعیت جریان معطوف به انقلاب در عرصۀ علوم اجتماعی، «تصویر» و «تحلیل» مناسبی از واقعیت‌های عینی مرتبط با انقلاب اسلامی و مسائل آن ندارد.

*در این میان اگر سینمای عمار بتواند فقط چند پرده از مسائل عینی جامعه را به کنش‌گران معطوف به انقلاب میدان علوم اجتماعی بنمایاند و تبدیل به «مسئله» کند، کار تمام است. ذهنیت پیشرفته و چند لایۀ این جریان در تعاطی با امر اجتماعی در وجه عینی، به تکاپویی مثمر  و نتیجه‌بخش، منتهی خواهد شد و این برای جریان جایگزین در علوم اجتماعی، ستاندۀ کمی نیست.

متن کامل در ادامه مطلب



دیالکتیک عمار و علوم اجتماعی

چشم‌انداز بخش پژوهش در جشنواره عمار

از پنجمین دوره‌ی جشنواره مردمی عمار، بخشی با عنوان «نقد، مقالات و پژوهش‌های سینمایی» به این جشنواره‌ اضافه شد. آثار راه‌یافته به سطح مسابقه در سه دورۀ اخیر در این بخش، امیدوارکننده است. این یادداشت می‌کوشد فراتر از بخش مذکور در جشنواره، این مسئله را بکاود که تجربۀ هفت‌سالۀ عمار چه ظرفیت‌هایی برای تعامل با علوم اجتماعی به دست می‌دهد و چشم‌انداز متصور برای پژوهش‌های علوم اجتماعی در میدان جشنواره مردمی عمار چیست؟

از همان آغاز، تمایز جشنوارۀ عمار به آن تشخص، هویت و به تبع‌اش بُرد اجتماعی قابل ملاحظه‌ای بخشیده است. این تمایز بیشتر از آن‌که در «بودن» عمار باشد در «شدن» آن است. در تمام دوره‌ها، فراگیری عمار البته رشک‌برانگیز بوده است اما صیرورتِ اتفاق موسوم به جشنوارۀ عمار می‌تواند محل توجه بیشتری باشد. «عمار» یک دینامیسم کمتر دیده شدۀ اجتماعی را نمایندگی می‌کند؛ به همین دلیل است که همواره جنبۀ بالقوۀ آن، بر بروز بالفعلش پیشی می‌گیرد. روایت‌های جسته و گریخته‌ای که از تولد این کودک هشت‌ساله بیان شده، همگی حاکی از این است که در رویداد عمار بُعد پروسه‌بودن و روندواری آن بر جنبۀ برنامه‌واری و پروژه‌‌بودن آن تفوق دارد. این دست‌اندرکاران جشنوارۀ عمار نیستند که برای اجرای آن برنامه‌ریزی می‌کنند؛ عاملیتِ شکل‌ دادن اتفاقات و برنامه‌های عمار، واقعیتی اجتماعی است که این جشنواره آن را نمایندگی می‌کند. کنشگران میدان اجتماعی عمار خالقان رویدادهای آن نیستند. آن‌ها تنها صورت‌گرانی هستند که مادۀ بالقوۀ حاصل از یک انرژی متراکم اجتماعی را شکل می‌دهند. پرسش این یادداشت درست در همین جا شکل می‌گیرد: «صورت مطلوب این انرژی در بخش پژوهش جشنوارۀ عمار چیست؟» و «چشم‌انداز بخش پژوهش جشنوارۀ عمار کدام است؟»

جشنوارۀ عمار را می‌توان یک نقطۀ تلاقی میان هنر، به پیشروی سینما و انقلاب اسلامی، در معنایی اجتماعی و اکنونی آن و نه تاریخی دانست. حال اگر بخش پژوهش جشنواره را نقطۀ تلاقی عمار و پژوهش‌های علوم اجتماعی به طور عام بدانیم بهتر می‌توانیم دربارۀ ابعاد پرسشِ یادداشت جستجو کنیم. بخش پژوهش جشنوارۀ عمار به مثابه نقطۀ مرکزی، منشوری است که از تلاقی سه امر اجتماعی، امر علمی و امر هنری پدید می‌آید؟ چشم‌انداز این تلاقی چیست؟ صورت مطلوب حاصل از مناسبات سه‌گانۀ، «سینما»، «پژوهش و علوم اجتماعی به طور عام» و «انقلاب اسلامی» کدام است؟ برای تشریح چشم‌انداز این نقطۀ کانونی نیاز است دربارۀ سه وجه این منشور اندکی بیشتر تأمل کنیم.

انقلاب اسلامی حاصل حرف نوینی بود که در بطن جامعه زده شد. این حرفِ ‌نو، انسانِ نوینی آفرید و این انسان نو کنش های نوینی را رقم زد. این کنش‌ها، مناسبات اجتماعی را تغییر داد. تغییر مناسبات در فضای عمومی و در سطح امر سیاسی زودتر به ثمر نشست اما در اموری دیرپاتر همچون امر علمی و امر هنری، این تغییر مناسبات زمان بیشتری می‌خواست. انسان نوین پس از انقلاب، اما زمان چندانی برای پرداخت به این امور نداشت. امر عمومی در دهۀ اول، آن‌قدرها پهن‌دامن بود که اکثرِ زمان این انسان نوین را ببلعد. تازه پس از فراغت از بسط، تثبیت و حفظ نظم‌مدنی پس از انقلاب بود که «فرزندان انقلاب» امکان یافتند با «عرصه‌های تجربه نشده»‌ای مواجه شوند؛ عرصه‌هایی که شرح و بسط نظری و تحقق عینی به مراتب دشوارتری داشتند. انسان انقلاب به ساحت هنر و علوم اجتماعی وارد شد و حرف‌های دگرگون‌کننده و انقلابی‌اش را همراه خودش برد. بدیهی بود این میدان‌ها صاحبانی داشته باشند که بر صدر نظامِ منزلتِ متداول نشسته و ایده‌های دگرگون‌ساز را طرد کنند. این طردشدگی اما به نابودی کوشش‌ برای دگرگونی و در انداختن طرحی‌نو نیانجامید؛ بلکه زمینه‌ای شد تا نگرۀ انقلابی خود را به سان یک گفتمان آلترناتیو در حاشیه‌ و خارج از ساختارهای موجود در فضای آکادمیک و هنری بپروراند. در این میان اما ذی‌نفعانِ نظم موجود از دگرگونی و جایگزینی ‌آن هراس دارند. آن‌ها «حتی» از واژۀ Alternative هم هراس دارند و ترجیح می‌دهند در عسرتی رمانتیک و محافظه‌کارانه، واژه‌سازی شاعرانه‌ای را پیشه کنند و «دگرواره» را جایگزین «جایگزین» کنند. جریان جایگزین اما به راه خود ادامه می‌دهد و بیش از پیش استعداد جایگزینی را در خود بسط داده و خواهد داد.

امروز با تمام مخالفت‌های محافظه‌کاران و مدافعانِ وضع موجود، ایده‌های انقلابی در دو ساحت سینما و علوم اجتماعی از طرح‌های نقدی و معرفتی گذر کرده و به جریان‌‌هایی اجتماعی بدل شده است. جشنوارۀ عمار می‌تواند این جریان جایگزین و انقلابی را در عرصۀ هنر و سینما نمایندگی کند. پژوهش در میدان جشنواره عمار می‌تواند نقطۀ تلاقی و تعامل این دو جریان باشد. نقطۀ به هم رسیدن جریان‌ جایگزینِ معطوف به انقلاب اسلامی در عرصۀ پژوهش و نقدِ علوم اجتماعی و جریان‌ جایگزینِ معطوف به انقلاب اسلامی در عرصۀ سینما، هنر و فرهنگ‌عمومی به طور عام. چشم‌انداز بخش پژوهش و نقدِ جشنوارۀ عمار می‌تواند نقطۀ عطف و کانون شکل دادن به این نقطه تلاقی و تعامل باشد. در فرایند شکل‌دهی به این تعامل اما پرسش اساسی این است که داده و ستانده یا خدمات متقابل این تعامل برای هر یک از این دو جریان چیست؟

کنش‌گری معطوف به انقلاب اسلامی در ساحت علوم اجتماعی، از موضعی منتقدانه در گفتگویی مداوم و چند ساله با جریان مسلط قرار دارد. جریان هژمونی علوم اجتماعی در جهان غیر غربی دچار «ذهن اسیر» است. این جریان اروپا و غرب را محور می‌بیند و در آموزه‌ها، اسیر شده است. منتقدان این وضعیت اگر چه از موضع نقدگرایانه، با شکل‌دهی به استدلال‌هایی پردامنه می‌کوشند ذهن ایرانی را از این اسارت رها سازند؛ اما خود دچار وضعیتی شده‌ که می توان آن را با مفهوم «اسیر ذهن» تشریح کرد. انباشت استدلال‌ها و کوشش برای ساخت عقلانیت نظری ژرف و تدارک مبادی معرفتی مستحکم برای مواجهه با هجمۀ «ذهن اسیر» طی یک مباحثه‌- مخاصمۀ بیست، سی ساله، جریان منتقد را تا حدودی از واقعیت اجتماعی دور کرده و به ذهنی اسیرِ ذهنیت‌ها دچار ساخته است. در این وضعیت جریان معطوف به انقلاب در عرصۀ علوم اجتماعی، «تصویر» و «تحلیل» مناسبی از واقعیت‌های عینی مرتبط با انقلاب اسلامی و مسائل آن ندارد. از آن سو سینمای عمار کوشش‌های پردامنه‌ای را شکل داده که مایل است در برابر اشرافیت‌رسانه‌ای و هنری موجود، به واقیعت‌های میدانی جامعۀ ایرانی بپردازد. عمار کوشیده است تا در فرم، در فرآیند تولید، در گزینش سوژه‌ها و در اکران و احتمالاً دیگر جنبه ها، از تهران‌محوری رها شود و به «متن مردم» بپردازد. در این میان اگر سینمای عمار بتواند فقط چند پرده از مسائل عینی جامعه را به کنش‌گران معطوف به انقلاب میدان علوم اجتماعی بنمایاند و تبدیل به «مسئله» کند، کار تمام است. ذهنیت پیشرفته و چند لایۀ این جریان در تعاطی با امر اجتماعی در وجه عینی، به تکاپویی مثمر  و نتیجه‌بخش، منتهی خواهد شد و این برای جریان جایگزین در علوم اجتماعی، ستاندۀ کمی نیست.

در سوی دیگر این تعامل و دهش نیز داشتۀ قابل توجهی متصور است. یکی از اصلی‌ترین مشکلات سینمای ایران که جشنوارۀ عمار نیز تأکید پرتعدادی بر آن دارد، بازنمایی مسائل، خواسته‌ها و سبک زندگی طبقه‌ا‌ی محدود در جامعه است. جشنوارۀ عمار می‌گوید سینمای ایران «سی»نما نیست، «تک»‌نماست و قدرت بازنمایی همۀ اقشار را ندارد. به عبارت دیگر تقسیم‌های نظام قشربندی اجتماعی، مرزهای امر هنری و به خصوص سینما را محدود کرده است. این البته یک نقد بنیادین و قابل تحسین است که از جانب و موضع جشنواره عمار مطرح می‌شود؛ به ویژه که این ایده در حد نقد و سلب متوقف نشده و در جشنوارۀ عمار کوشش شده تا حد توان از این آسیب عبور شود؛ هر چند کار ساده‌ای نیست. چرا که «محدود نشدن به بازنمایی مسائل یک طبقۀ محدود» تا حدود قابل توجهی به ارادۀ فیلم‌ساز بازمی‌گردد. سطح دیگر اما «قدرت بازنمایی مسائل عمومی» است. شبه‌ ایدئولوژی‌های کاذبی که ساختارهای شکل‌یافتۀ کنونی در میدان‌های اجتماعی فرهنگی، بازتولید می‌کنند، بینش هنرمند را در محدوده‌ای خاص حبس کرده و امکان بازنمایی عمومی را از او گرفته است. برای بازنمایی عمومی نیاز است فیلم‌ساز به مثابه یک کنش‌گر از اسارت این اندیشه‌ها و ساختارها فراتر رود. این فراروی نیازمند خودآگاهی و نقد این شبه ایدئولوژی‌هاست. ذهنیت فلسفی، چند سطحی و پیچیده‌ای که در میان اصحاب نگرش‌های منتقدانه در علوم اجتماعی صورت‌بندی شده می‌تواند این امکان و ظرفیت را فراهم آورد تا راه‌هایی برای رهایی از این ساختارهای ناپیدا، اسیرکننده و محدودگر به دست‌ آید.

در صیرورت و شدنِ پرشتاب جشنوارۀ عمار، کمتر فرصتی برای مقولۀ تأمل به‌ دست آمده است. جشنوارۀ عمار یک پروژه از پیش برنامه‌ریزی شده نیست؛ یک پروسه خود به خودی است. عمار یک جشنواره نیست بسان دیگر جشنواره‌ها؛ عمار یک دینامیسم اجتماعی پردامنه است که دست‌اندرکاران، مجریان و اکران کنندگان، خالق آن نیستند. آن‌ها تنها صورت‌گرانی هستند که چگونگی بروز این نیروی اجتماعی بالقوه را فراهم می‌آورند. این کنش‌گران تاکنون حداکثر فرصت یافته‌اند، صورت‌هایی برای حضور آن دینامیسم اجتماعی فراهم آورند. اکنون اما اندک‌اندک زمان و امکان آن رسیده تا دربارۀ صورت‌های محقق و ممکن بروز عمار اندیشه شود. این رویداد هفت‌ساله، گذشته و بالفعل پرتکاپویی داشته است؛ اما آینده‌ و بالقوۀ به مراتب گسترده‌تری در پیش دارد. یکی از این آینده‌های محتمل و چشم‌انداز‌های ممکن، تلاقی‌ای است که عمار می تواند میان جریان‌های جایگزین‌ معطوف به انقلاب اسلامی در عرصۀ هنر و علوم اجتماعی به وجود آورد. تاکنون نهال هفت‌سالۀ جشنواره عمار چند جوانۀ مستقل در حاشیه خود شکل داده است. اگر کنش‌گران میدان عمار بتوانند انرژی و تلاقی گفته شده را به خوبی صورت‌گری کنند، دیری نخواهد پایید که به یاری خدا از تلاقی و تعاطی «پژوهش‌های علوم اجتماعی جایگزین» با رویداد و الگوی «جشنوارۀ عمار»، مسیری بدیع برای بسط کنشگری معطوف به انقلاب اسلامی گشوده خواهد شد. 



* در دوره ششم، در داوری آثار بخش پژوهش جشنواره عمار مشارکت داشتم؛ این یادداشت را در حاشیه تجربه داوری آثار این بخش نوشته‌ام.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی