ما بیشتر امام خمینی را از طریق تبلیغات و خطابههای مناسبتی میشناسیم. اغلب پارهای از سخنرانیهای ایشان را بنا به صلاحدید دروازهبانان رسانههای رسمی و غیررسمی شنیده و یا خواندهایم و بس. این خرده شناختها هنگامی که به محبت ما به امام خمینی ضمیمه میشود، سازهای را تشکیل میدهد که با اصلی نسبت ما با امام خمینیبر دوش آن است. این محبتها و آن گفتارها در جای خود خوب است اما وقتثی از جایگاه خود خارج شده و باعث شود ما برای شناخت امام هیچ تلاشی نکنیم، هیچ کتابی نخوانیم و هیچ تأملی نداشته باشیم؛ در این شرایط میتوانیم بگوییم یک امر خوب به ضد خود تبدیل شده است. مسئله این است که تصویر و تفسیری که این خطابهها و علاقهها از امام خمینی به دست میدهد، تفسیری نیست که بتواند وضعیتی را تغییر بدهد، یا نیروی اجتماعی لازم برای این کار را فراهم کند. در حالی که امام خمینی مهمترین تغییر دهنده تاریخ و جامعه ما بوده و ما همچنان نیازمند درک و ادامه آن تغییرات هستیم.
به طور کل مطالعه ما درباره امام خمینی و خمینیخوانی میتواند سه گام را شامل شود: نخستین گام که مهمترین آن هم هست آثار خود امام است. این آثار در یک تفسیر کلی، با تسامح در عنوان گذاری، به دو سطح مبانی و حکمت عملی قابل تقسیم است. مهمترین اثر امام خمینی در کل آثار امام خمینی، در سطح حکمت عملی او قرار دارد و صحیفه امام است. اثری حاوی قریب به نیم قرن کوشش فکری او برای هدفی که در سراآغاز صحیفه از آن به «قیام لله» تعبیر میکنند.