طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

 

متن زیر گفتگویی است با یک نشریه طلبگی که اواسط سال قبل انجام شده اما به دلیل منتفی شدن انتشار آن مجله، منتشر نشده است. مباحث گفتگو پیرامون کنشگری اجتماعی طلاب جوان، خدمت اجتماعی، تشکل‌های طلبگی و مسئله فقدان سازوکارهای نمایندگی طلاب جوان دور می‌زند. امیدوارم برای دوستانی که مباحث این وبلاگ درباره مبحث «جنبش طلاب جوان» را پیگیری می‌کرده‌اند مفید باشد.  

 

از ماجرای جنگ که بگذریم سالها بود که ما اجتماع بزرگی از طلاب انقلاب سر یک مسئله واحد ندیده بودیم. چه شد که در ماجرای سیل این حجم عظیم در حرکتی واحد وارد گود حل مشکلات مردم بشوند؟

 

شاید با چاشنی کمی طنز بتوان گفت به این خاطر که ایام تعطیلات بود و بالاخره ساختارهای ملاحظه‌ساز حوزوی تعطیلات بودند! و طلبه‌ها آزاد بودند!

واقع امر این است که مدت‌هاست کنشگری طلاب در محاق نوعی ملاحظه‌سازی و محافظه‌کاری مذهبی و حوزوی فروافتاده و به ملسخ رفته است. نیروی اجتماعیِ طلاب جوان، که می‌تواند یک جنبش اجتماعی فراگیر باشد و بر سر مسئله‌های مختلف جامعه متمرکز شود، توسط این محافظه‌کاریِ منتشر، زمین‌گیر شده است. با همان مناطی که سیل مسئله جامعه بود و حضور طلاب جوان ضرورت داشت، میدان‌ها و مسئله‌های متعددی هست که غیبت نیروی اجتماعی انقلاب و به طور مشخص طلاب جوان در آن میدان‌ها توجیه ندارد. علت این غیبت غیرموجه که آن مسئله‌ها را روز به روز لاینحل‌تر و حادشونده‌تر کرده چیست؟

یک بروز این محافظه‌کاری در سطح سامان اجتماعی و بروز دیگر آن در سطح تفکر اجتماعی است. در سطح ساماندهی اجتماعی، طلاب جوان در فضای حوزه امکان تشکل‌یابی و بروز اجتماعی ندارند. یک مثال واضح بزنم. همان‌طور که می‌دانیم مسئله طلاب جوان و همین مسئله‌ای که امروز برای ما مطرح است، پیش از انقلاب هم مطرح بوده و پس از آن هم ادامه داشته است. در پایان دهه اول، پس از چند تأکید امام خمینی بر «همکاری» طلاب جوان و جامعه مدرسین و پس از منشور روحانیت، مجامع نمایندگان طلاب و فضلا در حوزه قم به وجود می‌آید. مجامعی که قرار است طلاب جوان را نمایندگی کند. خوب است امروز یک بررسی شود که این محافظه‌کاری چه بلایی بر سر مجامع نمایندگان آورده و چگونه این تشکل‌ها را از حیز انتفاع ساقط کرهد است. بررسی شود این نمایندگی طلاب در این مجامع تا چه میزان محقق می‌شود؟ اصلا چند درصد از طلاب و فضلای واجد شرایط در انتخابات این مجامع شرکت می‌کنند؟ تا چه میزان این مجامع طلاب جوان و کنشگری‌شان را نمایندگی می‌کنند؟ و پرسش‌هایی از این دست. پاسخ تقریبا هیچ است. همان جوان‌های دهه شصت در ساختاری عقیم و شبه اداری جای گرفته‌اند. بر فرض رهبری در دیدار با آن‌ها از خطر زوال انقلابیگری در حوزه بگویند؛ برای این نگرانی تقریبا هیچ کاری از این ساختار بر نمی‌آید. به همین منوال اصولا تشکل طلبگی، یعنی مجامع طلبگی فعال در درون حوزه، امکان ندارد. ممکن است جمعی از طلاب بروند یک موسسه پژوهشی فرهنگی یا گروه تبلیغی بزنند تا در ارتباط با فضای بیرون حوزه کاری بکنند اما در درون حوزه و این‌که تشکل‌هایی باشند که حوزه آن‌ها را به رسمیت بشناسد؛ خیر.

از این رو همواره تصویر بی‌تحرکیِ طلاب جوان به جامعه مخابره می‌شود، در حالی که در واقع این چنین نیست، اما امکانی هم برای بروز ظرفیت‌های کنشگری طلاب جوان آن نیست. یک نمونه روشن آن همین آخرین دیدار طلاب با رهبر انقلاب در ابتدای ماه مبارک رمضان. با استشهاد به کلیات ابوالبقائی که طلاب در سخنرانی‌ها آغاز این دیدار مطرح کردند، برخی رکود و خمود حوزه و طلاب جوان را نتیجه گرفتند و آن را با گفتارهای دانشجویان در دیدار رمضانی رهبری مقایسه کردند. در صورتی که این تحلیل درست نبود. یکبار به یکی از دوستانی که با این مقایسه، این نتیجه‌گیری را داشت گفتم فرض کنید در دیدار رمضانی دانشجویان، وزارت علوم مشتی از کارمندان خود را می‌فرستاد تا انشاهای نوشته شده در دفتر وزیر را روخوانی کنند، نتیجه چه می‌شد؟ طلاب جوان هیچ‌گاه سازوکارهای تشکل‌یابی و نمایندگی خواست سیاسی اجتماعی‌شان در سطوح کلان حوزه را نداشته‌اند و در عوض تا دلتان بخواهد نهادهای کنترل‌کننده و ملاحظه‌ساز داشته و دیده‌اند. در یک چنین شرایطی امکان این را ندارند در میدان‌هایی که تشخیص می‌دهند کنشگری داشته باشند. حالا از امکان فکری تحلیلی  گرفته تا امکان تشکیلاتی. همواره باید در میدان‌هایی عمل کنند که از صدها ملاحظه و فیلتر و بخشنامه گذشته است. حالا یک وقتی چه شود، که به دلایلی این ساختارهای ملاحظه‌ساز عمل نکنند و کنشگری طلاب جوان، مثلا در سیل بروز پیدا کند.

یک زمینه مهم این محافظه‌کاری هم البته معرفتی است. حالا زمینه‌های معرفتی ناکنشگری طلاب گسترده است؛ زمینه‌هایی که امکان شکل‌گیری اجماع و توافق و اجتماع از طلاب بر سر مسئله‌های انقلاب را می‌گیرد. مثلا این که پس از سال‌ها تراژدی غربزدگی در محافل روشنفکری، یک چندی است کمدی غرب‌ستیزی در محافل مذهبی نیز به فراز آمده است. شکاف سنت/ تجدد به وضعیت مضحکی افتاده است. مدرسه‌ستیزی، پزشکی‌ستیزی و مانند آن اوقات زیادی از نیروهای انقلاب و طبعا طلاب جوان را هرز می‌برد. تأسف برانگیزتر آن‌که مضامینی مانند خدمت اجتماعی به مردم، عدالت‌خواهی، مبارزه با ظلم و دیگر مفاهیم تحرک‌بخش همگی تأویل برده می‌شود به تلاش برای ترویج نمک دریا و حجامت و سویق و ترویج روایاتی که سند و موضوع و دلالت‌شان اتقان و اولویت ندارد. معطوف می‌شود به تلاش برای این که بچه‌ها مدرسه نروند و بروند در مسجد و مکتب‌خانه درس بخوانند! عدالت‌خواهی می‌شود مبارزه با صهیونیسم جهانی که می‌خواهد از طریق فلان غذا نسل ما را مقطوع کند! قشنگ اوج کمدی توهم توطئه را شاهد هستیم.

غرض این که زمینه عدم شکل‌گیری عزم اجتماعی طلاب جوان بر سر مسائل اجتماعی، زمینه‌های ساختی و معرفتی متعددی دارد؛ به واسطه این زمینه‌هاست که جامعه با سیل‌های متعددی روبرو است اما تجاوب اجتماعی لازم را از سوی حوزه دریافت نمی‌کند.

 

 

 ما هر سال جمعیت هزاران نفری طلاب را در ایام محرم داریم که با حضور در بین مردم تمامی تریبون های اصلی را به دست می گیرند و مردم هم استقبال خوبی دارند. چرا گفتمان واحدی در ایام تبلیغ وجود ندارد؟ چرا شعار سال و گره های اصلی کشور در این ایام رفع نمیشود. یعنی طلبه ها اجتماع می کنند اما گویا گره گشا نیستند و شاهد افزایش محبوبیت روحانیت مثل ماجرای سیل نیستیم؟

 

مگر این جمعیت اساساً برای «گره‌گشایی» در ایام محرم به مناطق مختلف سفر می‌کند یا اعزام می‌شود؟! الآن به سراغ سازوکارهای اعزام مبلغ که بروید، از سنتی‌ترین‌شان تا جدیدترین‌شان، کدام یک برای گره‌گشایی اجتماعی مبلغ می‌فرستند؟ مبلغ می‌رود که منبر برود، مسئله شرعی جواب بدهد و مشاوره بدهد و مانند این‌ها. غیر از این است؟

 به نظرم برای توضیح بیشتر این مطلب باید میان دو نگرش کلی به اسلام و آموزه‌های اسلامی و به تبع مسئولیت‌های تفاوت قائل شویم. در یک نگرش روحانیت مسئول دین مردم است. مسئول برگزاری مناسک دینی است؛ مسئول پاسخ به پرسش‌های دینی است و از این قبیل موارد. این نگرش است که فعلا در میان ما رایج است و بر سیاست‌های نهادهای تبلیغ حوزوی و مراکز اعزام مبلغ حاکم است. ما طلاب را در قواره‌ی برآمده از چنین درکی از اسلام می‌بینیم. در برابر این درک از دین و به تبع از تبلیغ دین، درک دیگری از دین قرار دارد که تفکیک میان دین و دنیا را نمی‌پذیرد. با پیش‌فرض تفکیک میان دین و دنیا، روحانیت را مسئول دین مردم نمی‌داند. اعتقاد ندارد مسئولیتِ روحانیت، آبادانی آخرت مردم است. نمی‌پذیرد آبادانی آخرت بدون تغییر دنیایی و اجتماعی امکان‌پذیر است. در این نگرش دین به مثابه یک تغییر مستمر دیده می‌شود. روحانیت هم مسئول این دگرگونی مستمر است. بر اساس این نگرش، در جامعه‌ای که در آن نابرابری موج می‌زند، پرستش خداوند «امکان» ندارد و از اساس ممتنع است. بر اساس این نگرش قریه‌ای که در آن فقیری شبی را گرسنه باشد، همه اهالی آن به سعادت نمی‌رسند. و انبوهی از مضامین این چنینی. بر حسب این نگرش مبلغ اسلامی مسئول گره‌گشایی از جامعه است. مسئول تغییر در وضعیت اجتماعی مردم است. نابرابری اجتماعی، مناسبات تولید و کشاورزی، محیط زیست، چرخه ثروت و این که ثروت بین اغنیا جامعه دست به دست نشود، وضعیت فقیران، زمین‌گیرشدگان و طردشدگان جامعه، تکاثر بدمستی و قلدری مترفین جوامع؛ همه و همه به مبلغ دین مربوط است. در این نگاه است مبلغ گره‎گشای مردم و جوامع است.

این دو نگاه است که در تقابل با هم قرار دارد و در یک قضاوت کلی باید انصاف بدهیم، چند درصد از مبلغان، فرایندها و سازوکارهای پرورش و اعزام مبلغان دینی با نگاه اول است، و چه میزان با نگاه دوم؟

این تقابل از زمان قبل از انقلاب به صورت جدی مطرح بوده. کتاب ولایت فقیه امام خمینی یکی از مهم‌ترین متونی است که هم به لحاظ تاریخی این دیدگاه را بازتاب می‌دهد و هم به لحاظ معرفتی در این زمینه استدلال‌های همچنان بدیعی دارد. امام خمینی از مبلغ مطلوب نگرش نخست به اسلام، یک تیپ درست می‌کند: «مسئله‌گو». ببینیم چقدر این تیپ را نقد می‌کند. در برابر نگاهی را مطرح می‌کنند که در آن مبلغ یک کنشگر اجتماعی و محور یک هسته‌ی جنبشی است. در سطح نظری نظامات اجتماعی اسلام را تبیین و ترویج می‌کند و در عمل بنیان‌گذار یک حرکت اجتماعی است.

غرض این که مسئله‌ای که مطرح کردید می‌تواند عواملی در بیرون از جامعه روحانیت و جهان طلبگی ما داشته باشد. دست‌کم در این مجال که مخاطبینی حوزوی دارد، اولویت با مسائل درونی‌ای است که نقش طلاب را از گره‎گشایی اجتماعی به مسئله‌گویی فروکاسته است. ما با یک تقابل بنیادین مواجهیم. تقابل دو نگاه؛ یکی نگاهی در آن مذهب که یک راه است برای بهبود زندگی اجتماعی و دیگری نگاهی که در آن مذهب و مناسک آن، طریقی برای زندگی نیست بلکه خود موضوعیت دارد. این یک تقابل جدی است که ما آن را ساده گرفته‌ایم.

 

در ماجرای خدمت گزاری به سیل زده ها همه دیدیم که رسانه ها در مقابل حرکت روحانیت انقلابی منفعل شده بودند و نمیتوانستند این حجم از خدمت خالصانه را سانسور کنند یا با شبهه پراکنی و شایعه سازی و کارهای رسانه ای دیگر آن را خنثی و بی اثر کنند. سوال این است که همین الآن و فارغ از ایام خاصی مثل دهه محرم نیز طلبه ها در همه جای کشور تریبون دارند. در هر محله ای ، در هر ارگانی ، در هر مجموعه ای شاهد حضور روحانیت هستیم. اما باز می بینیم که فضای رسانه ای خیلی از اوقات غالب می شود و شبهه ناکارآمدی روحانیت و امثال اینها در بین مردم به وفور دیده میشود؟ چرا نمیتوانیم عملکرد رسانه های مخالف را خنثی کنیم و افکار عمومی را در دست بگیریم؟

 

به سیاق پاسخ قبل، از زمینه‌های بیرونی بازتاب ناقص عملکرد روحانیت در رسانه‌ها، عبور کنیم. طبعا بخشی از این مسئله به دلیل معاندت و سانسور است. دلایل دیگری هم البته وجود دارد. اما در این جا بر زمینه‌های درونی این مسئله در میان جامعه حوزوی تمرکز می‌کنیم. وقتی از ناکارآمدی حرف می‌زنیم، باید بدانیم اصولاً مفهوم کارآمدی، و در این جا نسبت دادن این مفهوم به روحانیت و صحبت کردن از کارآمدی روحانیت؛ وقتی قابل طرح است که یک هدف اجتماعی در میان باشد. اگر ما روحانیت را منهای یک هدف اجتماعی در نظر بگیریم، صحبت کردن از کارآمدی اجتماعی آن دشوار و غیر ممکن است. وقتی از کارآمدی روحانیت صحبت می‌کنیم یعنی پیش از آن پذیرفته‌ایم روحانیت یک‌سری نقش‌ها و کارکردهای اجتماعی دارد. برای توضیح این مطلب، بحث را با اشاره به یک سخنرانی مهم رهبر انقلاب درباره کارکردهای روحانیت به پیش می‌بریم. ایشان در تحلیلی که از کارکردهای روحانیت دارند سه کارکرد را برجسته می‌کنند: هدایت، سیاست و خدمت. این سه‌گانه‌ای که رهبر انقلاب در تحلیل نقش اجتماعی روحانیت مطرح می‌کنند، چارچوب مناسبی برای بحث ما به دست می‌دهد. روحانیت همواره به نقش هدایت‌گری خود معتقد بوده و با تفاوت‌های بسیاری در کمیت و کیفیت، ایفای این نقش را برعهده داشته است. در مورد کارکرد سیاست اما این طور نیست. دست کم در دوره معاصر و به ویژه در سال‌های پیش از آغاز مبارزات انقلاب اسلامی، بخش قابل توجهی از روحانیت حتی در عالی‌ترین سطوح، از اساس منکر این کارکرد روحانیت بود. بیانات امام خمینی در سال‌های آغازین نهضت، به ویژه در همین کتاب ولایت فقیه که محصول درس‌گفتارهایی که در سال 1348 القا شده نشان‌دهنده درگیری انتقادی و نظری امام خمینی با کسانی است که منکر نقش روحانیت در عرصه سیاست هستند. امروز 50 سال از آن تاریخ گذشته و اگر چه هنوز هم هستند کسانی که منکران نقش و کارکرد روحانیت در عرصه سیاست هستند اما آن غلبه و تفوق نیم قرن پیش را ندارند و این کارکرد تا حدودی جا افتاده است. تا می‌رسیم به کارکرد خدمت اجتماعی. امروز کارکرد هدایت و کارکرد سیاست روحانیت جاافتاده، ولی کارکرد خدمتِ اجتماعی روحانیت، در میان خود روحانیت مخالفان سرسختی دارد. همچنین افراد زیادی هستند که شاید مخالفت نظری نداشته باشند اما در عمل، آن قدر مشغول کارکرد هدایت و تمهید زمینه‌های نظری و استنباطات لازم برای آن هستند، آن قدر درگیر سیاست و امر سیاسی هستند که امر اجتماعی و خدمت اجتماعی را فراموش می‌کنند و در عمل کارکرد خدمت اجتماعی روحانیت را بدون مابه‌ازا عینی گذاشته‌اند.

برگردیم به پرسشی که مطرح کردید؛ کارآمدی روحانیت هنگامی معنا خواهد داد که نسبت به هدفی اجتماعی سنجیده شود. وقتی امر تبلیغ، مثلا در بازه محرم از اساس اعتقادی تعریف می‌شود، اساساً کارآمدی بلاموضوع است. مگر در ماجرای سیل‌های آغاز سال 98 کسی به فکر پاسخ دادن به رسانه‌ها و به دست گرفتن فضا بود؟ در همان ایام با برخی از همان طلاب فعال در ماجرای سیل گفتگو می‌کردم، از قضا به ورود غلط رسانه ملی به این ماجرا اعتراض داشتند و آن را ضد تبلیغ می‌دانستند. حتی کارهای اینفلوئنسرهای طلبه را هم درست نمی‌دانستند. در مسئله سیل  طلاب جوان، آن هم بخش به نسبت کمی از نیروی پر دامنه‌ی طلاب جوان به عرصه امر اجتماعی و خدمت ورود کردند و کسی نتوانست سانسور کند. ناتوانایی‌ها در بازنمایی طلاب جوان مرتفع شد و کارآمدی روحانیت بر سر دست گرفته شد. غرض این که اگر این زمینه درونی رفع شود، اگر نیروی خفته کنشگری اجتماعی طلاب جوان بیدار شود، اگر امر تبلیغ دینی بیش از پیش به امر اجتماعی نزدیک و تبدیل شود، رسانه و دیگر مولفه‌های اجتماعی تابع و متأثر خواهند بود. 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی