پس از دهسال؛ درباره «طبقه سه»
درست ده سال قبل در چنین روزی بود که تجربه کمتر از یک دهه فعالیت مسجدی، کار فرهنگی، فعالیت خبرنگاری و سپس روزنامهنگاری و دستآخر فعالیتهای محدودِ سیاسی را جمعبندی و مرور کردم و درست در شرایطی که از ناکارآمدیِ تجربههای پیشین ملول و از در اختیار داشتن امکان بیان در رسانههای رسمی به کلی ناامید شده بودم، برای طی آنچه مسیر بایسته در آینده میدانستم، این وبلاگ متولد شد.
از همان آغاز، وبلاگ که البته در آن زمان به نسبت رسانهای رایج بود، در مقایسه با تجربههای پیشین برایم پنجرهای سرد و بیروح بود. نام وبلاگ البته کمی به اهداف نوشتهها و جهتگیریهای این صفحه گرما و روح میداد. «طبقه سه» الهام گرفته از یکی از بیّنات و مضامین پرتکرار امام خمینی بود. یکی از استدلالهایی که این عنوان و مفهوم در آن به کار برده شده بود نیز در تمام مدت حیات وبلاگ، بر سطرهای شناسنامه این صفحه نشسته است: «آنهایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا» (صحیفه امام ج8 ص 293).
در این مدت تلاش کردم فارغ از هیاهوهای رسانهای، اندیشه انقلاب اسلامی را بر محور آنچه مسئله میدانستم، شرح بدهم. هر چند هنوز هم به جملهی پیشانی وبلاگ اعتقاد دارم که مطلب این صفحه «ارزیابیهای شتابزده یک طلبه» هستند و نه فیالمثل تحقیقات یا حتی تأملات تحقیقی و علمیِ یک اندیشورِ حرفهای. با این حال تلاش کردم «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله» همه آنچه در تارنمای طبقه سه منتشر میشود، «انقلاب اسلامی اکنون» باشد.
اگر چه اختلال فنی سرویس دهنده وبلاگ نخست، بخشی از مطالب را از دسترس خارج کرد اما باعث شد «طبقه سه» را به عنوان یک وبسایت شخصی جدیتر بگیرم. بعدها به واسطه ابراز علاقه و کمکهای برخی دوستان، کانال طبقه سه در تلگرام و پس از مدتی بعد صفحهای نیز در اینستاگرام ایجاد شد. به یاری خداوند به زودی کانال آپارات طبقه سه هم راه خواهد افتاد. با این همه هنوز هم این صفحه را اصلیترین دفترچه یادداشتم میدانم.
در تمام این مدت طبقه سه برای من بیشتر حکم یک دفترچه یادداشت شخصی را دارد که نوشتههایی عمومی را در خود جای داده است. از بازتابها، نقدها و نظرهای مخاطبان این وبلاگ بهرهها بردهام اما احتمال میدهم این صفحه بیشتر از هر چیز، برای مراقبه فکری خودم مفید بوده باشد. امروز خرسندم که با پیشنهاد و پیگیری دوستان، نتایج تأملات و تعاملاتی که طی این دهسال پارهای از نتایج آن در این وبلاگ نیز منتشر شده، تبدیل به چند کتاب شده که در مسیر انتشار قرار دارند و به یاری خداوند به زودی منتشر خواهند شد.
وقتی دهسال قبل درست در چنین روزی این وبلاگ متولد شد؛ در نخستین ساعتِ نخستین روز، پس از شنیدن یک صدایِ به تاریخ پیوسته که میگفت از طریق دیال آپ به اینترنت وصل شدهام، دو مطلب را در این صفحه قرار دادم. یکی مربوط میشد به نقد دو برادر، که رؤسای وقت دو قوه بودند و مطلبی دیگر هم درباره طبقه مرفه جدید.
نقد نخست مربوط به یک مصوبه مجلس وقت بود و این هشدار را پیش میکشید که این مصوبه یک «نشانه» است از فرایندی که طی شده و خواهد شد. حالا که متأسفانه آن نشانه دلالتهای اجتماعی و فکری خود را بازیافته، از تلخکامی حاصل از بازنشر آن نقد میگذرم اما در پست بعدی، مطلب دیگر نخستین روز را با اندکی ویرایش نگارش، منتشر میکنم؛ برای یادآوری آنجا که بودیم و اینجا که هستیم.
نمیخواهم قضاوتم درباره تغییرات این یک دهه و سرعت این تغییرات را بیان کنم اما وقتی پس از مدتها و چه بسا پس از دهسال دوباره نخستین مطلب وبلاگم را خواندم، با تعجب دریافتم که محتوای متن نخست دقیقاً همان حرفهایی است که هنوز و هماکنون هم در حال بیان آنها هستم؛ همان استدلالها، همان نقدها و حتی گاهی همان مضمونها. در این ارزیابی طبقه سه را تنها صفحه شخصی خودم نمیدانم؛ اگر این وبلاگ را یک نمونه از خرده رسانههای در اختیار جریان غیررسمی و اجتماعیِ دلبسته به انقلاب بدانیم، اینکه پس از دهسال هنوز در حال بازگویی همان حرفهای دهه پیش هستم، به نظرم بیشتر منفی است و نشانه تکرار مُمِل؛ تا این که مثبت باشد و به معنا ثبات قدم. نمیدانم مخاطبان این وبلاگ چه فکر میکنند (لطفا اگر در اینباره نکتهای هست از طریق نظردهی پای همین پست یا ایمل، در میان بگذارید). آنچه من گمان میکنم این است که در شرایطی که مهمترین مسائل اجتماعی همچنان باقی هستند و گاه حتی بالا هم گرفتهاند؛ در چنین شرایطی نوزایی و اندیشهورزی در عین عدالتخواهی و توأمان با آن، یکی از «فوریترین ضرورتهای تفکر مذهبی» است.
پ.ن:
دو سال نیم قبل در مطلبی با عنوان "گزارشی از مسئلههای وبلاگ «طبقه سه» در هفت سال و نیم اخیر: «به چه اندیشیدن» در محاق «چگونه اندیشیدن»" فهرستی از مسائلِ مطالب وبلاگ ارائه کردم.
سلام بر شما
ثبات اندیشه که هست، اما تکرار ممل نیست.
من خیلی دوست دارم در حرفهای اندیشهای و بنیادین هم یک میلیمتر به جلو حرکت کنیم، اما به این راحتی نیست که مثلاً بیاییم یک مؤلفه جدید به انسان انقلاب اسلامی اضافه کنیم!
یک نکته دیگه هم اینکه به طور خاص در ۱۰ سال اخیر، به ویژه در دوره بعد احمدینژاد، حرکت تمدنی مردم ما با وقفه مواجه شده است. سؤال اصلی مردم این بوده است که پول را کجا ببرند که ارزشش را از دست ندهد و احیاناً سود بیشتری ببرند.