درباره اسلامِ مناسکِ میانتهی
زمینههای فکری و پیامدهای اجتماعی برآمدن اسلام مناسک میانتهی
یکی از پدیدههایی که سال به سال بیش از گذشته با آن
مواجهیم، گسترش آیینهای مذهبی و پیدایش آیینهایی تازه است. یک آیین مذهبی میتواند
ترویجکننده و احیاگر آرمانهای اصلی دین بوده و به واسطهی معرفتها و نشانههایی که به میانهی جامعه میآورد به
بزرگداشت ایدههای محوری دین کمک کند. تعظیم شعائر اسلامی مفهومی است برخاسته از
متن الهیات اسلامی که آیات و روایات فراوانی به آن دلالت میدهد. پرسش اما اینجاست
آیین به خودی خود مفید است یا وقتی واجد این نقشِ ذاتی باشد؟
انقلاب اسلامی و برچیده شدن اسلام!
در مکتب و تفکر انقلاب اسلامی، به ویژه منظومه معرفتی امام خمینی و تفسیر رهبر انقلاب، مفهومی وجود دارد که به نظر میرسد بتواند به ما کمک کند تا درک بهتری از پاسخ پرسش فوق داشته باشیم. در مقدمه و برای توضیح بهتر این مفهوم، لازم است اشارهای داشته باشیم به تصویری که در مکتب انقلاب از ماهیت و چیستی انقلاب اسلامی ارائه میشود. در نظریه امام خمینی و در تدوام این در اندیشه رهبر انقلاب، انقلاب اسلامی به همان میزان که اسلامی هست، ضد اسلامی هم هست! انقلاب اسلامی تنها یک پدیده علیه سلطنت پهلوی نیست. بلکه شورشی است فراگیر و همهجانبه که به پایههای معرفتهای اسلامیای میتازد که امکان یک سلطنت را فراهم میآورند. در نظر امام خمینی انقلاب اسلامی عبارت است از جدا و جایگزینی دو اسلام. [1]در منطق این تفکر، این چنین نیست که هر کاری به صرفِ اسلامی بودن، «مطلوب» و یا حداکثر خوب ولی «ناقص» باشد؛ بلکه ممکن است «ضد» هم باشد. این چنین نیست که یک باور یا یک آیین مذهبی، تنها به این خاطر که به امام زمان(عج) میپردازد، بر لامذهبی و فساد اخلاقی برتری خاصی داشته باشد. چرا که انقلاب اسلامی از اساس عبارت است از جایگزینی یک برداشت از اسلام، بر علیه اسلامهای دیگری که آنها هم جشن امام زمان(عج) دارند؛ عزای امام حسین(ع) دارند؛ نماز میخوانند و امر به معروف و نهی از منکر دارند.
انقلابی علیه اسلام مناسک میانتهی
یکی از مهمترین صورتبندیهای مفهومی دربارهی اسلامِ در برابر انقلاب، مفهومی است که رهبر انقلاب در تشریح این بعد از مدرسه فکری امام خمینی به کار میبرند. مفهومی که مضمون آن بارها و بارها موضوع بیانات و بنیانهای اندیشه امام خمینی مطرح شده و آیتالله خامنهای نیز آنرا به عنوان یکی از خطوط اصلی مدرسه انقلاب مفهومسازی میکنند. در این زمینه رهبر انقلاب با صراحت تمام استدلال میکنند «اسلام مناسکمیانتهی» از جمله اسلامهایی است که «بساط» آن در مدرسه و مکتب فکری امام خمینی بساط آن «برچیده شده» و در برابر آن «اسلام عقیده و جهاد» سر بر کشیده است.[2] حال میتوانیم بار دیگر به پرسش آغاز نوشته بازگردیم: آیا آیینِ فاقد وجاهت و دلالت به معنای مورد نظر اسلام ناب، یک خوبِ ناقص است یا اساساً یک انحطاط است؟ آیا آیینها به خودی خود موضوعیت دارند تا بسط هر چه بیشترشان مطلوبیت داشته باشد یا یک آیین منهای محتوا و شأن لازم، یک آیین خوب ولی بدون محتوا نیست، بلکه امری است ضد خود و ضدِ اسلامِ نابِ انقلاب اسلامی؟ بر حسب استدلالی که در مکتب انقلاب پرورانده میشود، پاسخ روشن است.
درک سلطنتی از امامت
به عنوان نمونه میتوان به مسئلهی هشت ربیعالأول اشاره کرد. روزی که برای اولین بار در سال 1396 تعطیل رسمی اعلام شده است. تقریباً همگی میدانیم و در زمان تصویب هم کم و بیش اعلام میشد که تعطیلی این روز مربوط میشود به آغاز امامت امام عصر(عج).[3] واقعهای که میتوان آن را در چارچوب مفهوم فوق تحلیل کرد. قبل تحلیل از ماجرا اما نیاز است در ضمن دو مقدمه کمی اصل ماجرا را تحلیل کنیم.
روز هشتم ربیعالأول روز شهادت امام حسن عسکری(ع) است و پس از آن امامت امام عصر(عج) آغاز میشود. برخی معتقدند باید این روز را جشن گرفت. این جشن حتی در چند سال اخیر حتی در برخی اماکن رسمی مانند حرم حضرت معصومه(س) نیز در شام شهادت امام عسکری(ع) برگزار میشود. اخیراً برخی جریانها که در ادامه درباره آن بیشتر توضیح خواهیم داد، عنوان «جشن بیعت» را برای این روز به کار میبرند. دقیقاً چه اتفاقی میافتد که پیرو امامان(علیهمالسلام) به چنین باوری میرسند که باید در شام یا فردای شهادت امام پیشین یک جشن برگزاری کرده و به فرزند ایشان تبریک بگوید؟ آیا چنین رفتاری سابقهای در زمان ائمه(ع) داشته است؟ آیا از میان صدها و هزاران تن از اصحاب و معاصرین امامان شیعه کسی به یازده امام قبلی، آغاز امامتشان را تبریک گفته است؟ آیا از میان خالصترین پیروان ائمه(ع) که در کاروان عاشورا حضور داشتند، کسی در غروب این روز یا فردای آن به امامت رسیدن امام سجاد(ع) را تبریک گفته است؟! آیا برای دیگر امامان که شهادتشان با مسمومیت و در شرایطی به ظاهر سادهتر بوده، کسی از اصحاب چنین رفتاری را مرتکب شده است؟ آیا پس از شهادت امام باقر(ع)، در میان خیل محبین، یاران و شاگردان ایشان کسی به فرزندشان امام صادق(ع) تبریک گفته است؟! این روشن است که بر اساس عقل سلیم کسی مرتکب این چنین بلاهتی نمیشود. رواج این عمل در زمانهی ما اما احتمالاً دلیل دیگری دارد.
به کرات در جشنها، سخنرانیها و اعلامیههای این قبیل مراسمها از تعبیر «جشن تاجگذاری امام زمان(عج)» استفاده شده است.(تصویر شماره یک) این تعبیر البته به دلیل وهن صریح، در سالهای اخیر کمتر به کار برده میشود. به ویژه اینکه با فراگیرتر شدن این مراسم جدید، پایگاههای بسیج و اقشار انقلابیتر به گردونه برگزار کنندگان آن اضافه شدهاند. طبیعی است در میان این برگزارکنندگان جدید جشن، به دلیل نگرش منفی به واژه تاجگذاری اغلب از کلمه «جشن امامت» (تصویر شماره دو و سه) یا ترکیبی از «تاجگذاری و امامت»! (تصویر شماره چهار) استفاده میکنند. تغییر نامی که البته در اصل ماجرا تغییری ایجاد نمیکند. یکی از مؤسساتی علاوه بر فعالیتهای فرهنگی در جبههی سیاسی اصولگرایان نیز فعالیت میکند، در بیانیهای که به مناسبت این مراسم صادر کرده نهم ربیعالاول را «روزی که امام ما منتظر است تا بر اریکه قدرت تکیه بزند»[4] خوانده است. برآمدن مناسکی جدید تحت عنوان «جشن بیعت»(تصویر شماره پنج و شش) یا مناسک مرتبط با آن، بیش از هر چیز مدیون همین نگرش شاهنشاهی و سلطنتی به امامت است. مضمونی که اگر چه اجمالاً با قدرت و سیاست ارتباط دارد ولی فعلا از موضوع بحث ما خارج است.
تصویر شماره یک: جشن تاجگذاری
تصویر شماره دو: جشن امامت
تصویر شماره سه: آغاز امامت
تصویر شماره چهار:تاجگذاری و امامت
تصویر شماره پنج: لشکر آخرالزمانی اربعین؛ بیعت مجدد با صاحبالزمان(عج)
انحطاط معرفتی
آنچه مسئله ماست این است که پیدایش چنین آیینهایی ارتباط مستقیم با انحطاط معرفت دینی در جامعه ما دارد. اسلامی که مبنای انقلاب اسلامی قرار گرفت، اسلامی بود که در آثار روحانیونی همچون امام خمینی و آیتالله خامنهای، شهید مطهری، مرحوم طالقانی، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید صدر، شهید مفتح، امام صدر و برخی متفکرین دلسوز و پرشور دیگر ارائه میشد. همان موقع نیز قاعدینِ متفکر در حوزههای علمیه کم نبودند. کسانی که در اوج درگیریهای انقلاب از «خاصیت حنا در اسلام» حرف میزدند، فروعات و عبادیات دین را برجسته میکردند و حداکثر گفتن مسئله شرعی را مهمترین کار خود میدانستند. مسئله اصلی به این جا بر میگردد که امروز کدامین قشر از روحانیون میاندارند؟
اگر هر از گاهی میبینیم یک مناسبت جدید و دهه تازه در عزاداریها ایجاد میشود، یک راهپیمایی جدید خلق میشود، یک روز در قم از حرم حضرت معصومه(ع) به مسجد جمکران، روز دیگر در تهران از میدان امام حسین(ع) به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و غیره، هر روز جشن و زیارت و امامزادهای جدید پدیدار میشود؛ این وضع نمیتواند با کلیت وضعیت فکر دینی در جامعه ما بیارتباط باشد.
وقتی دیروز متفکرینی همچون مطهری برای ما روضه میخواندند و امروز روضهخوانها و منبریها متفکر و تحلیلگر شدهاند، چرا هر روز شاهد یک مراسم جدید نباشیم؟ وقتی کسانی که به دلیل صدای خوب و ارادت به اهل بیت(ع) یا هر دلیل دیگری به مداحی روی آوردهاند، یکباره و بدون کسب آموزشهای لازم تبدیل میشوند به تحلیلگرانی که نه فقط در مقدمه و میانه و مؤخره مراسمشان بلکه حتی در برنامههای گفتگومحور تلویزیون مسائل اجتماعی و سیاسی را تحلیل میکنند! انتظار بیجایی است که وضعیت تفکر دینی به راه باشد؟ امروز به هر طرف که نگاه میکنیم افرادی را میبینیم که حتی از سواد حداقلی هم برخوردار نیستند اما به عنوان سخنران مجلس به مجلس میگردند. لازم نیست یک سخنران سالهای سال در حوزه علمیه تحصیل یا دانشگاه کرده باشد اما به شرط آنکه در همان زمینه تحصیلات اندک خود به تبلیغ و ترویج آموزههای متقن بپردازند نه آنکه به مثابه یک متفکر در همه زمینهها نظریهپردازی کند!
هر طرف که سر میچرخانیم افرادی را میبینیم که در حد سطح دو حوزه یا حتی لیسانس حسابداری تحصیل کردهاند اما سابقهی هزاران ساعت سخنرانی در دانشگاهها و مساجد و غیره را در کارنامه دارند! آنهم حرفهایی سست و بیبنیاد در همه زمینهها؛ از مذهب و مهدویت گرفته تا تمدن و تحول در حوزه و طب اسلامی و الگوی اسلامی پیشرفت و غیره. حرفهایی که ماقبل نقد هستند اما به عنوان تئوریهای ناب و با کمال تأسف منسوب به دین از جانب مؤسساتی که محل تجمع مریدان همین افراد ترویج میشود. اگر هم کسی به سستی این مباحث معترض شود، در اغلب موارد دو جواب عمده دارند: یکی این که حرفها نو و تحولآفرین است و به همین دلیل فهم نمیشود! دیگر اینکه مباحثه بیشتر را موکول میکنند به گوش کردن و اخیراً خواندن مقدار معتنابهی از حرفهای بی سر و ته مطرح شده سخنرانیهاشان. از سوی دیگر در مؤسساتشان به سرعت مشغول تحریر و تدوین سخنرانیهای بیبنیادشان هستند؛ گفتههاشان در همان مؤسسات خلقالساعهشان کتاب میشود و پس از آن صحنه کاملاً آماده است: فردی که از داشتن حداقل سواد محروم بوده به واسطه کثرت سخنرانی در موضوعاتی که سخنران محترم حتی از اولیات آن موضوعها سر در نمیآورد، به واسطهی حضور چندین و چندباره در برنامههای خستهکننده مذهبی و فکری در دانشگاهها، حوزههای علمیه و صدا وسیما، و حالا به واسطهی انتشار چندین درسگفتار از سخنرانیهاشان میشوند متفکرانی درجه یک و برجسته! تا دیروز مداح و منبری و مجلس گردان بودهاند و چندی دیگر تبدیل میشوند به متفکرانی صاحب آثار متعدد. تا دیروز مداحها و منبریهایی بودند که اغلب حرفهاشان حرفهای توتولوژیک، سست و گاه حتی فحاشیهای خارج از ادب بود، حالا شدهاند متفکرینی تراز اول با چندین و چند کتاب و نظریه!
اسلام مناسک میانتهی، انحطاط فکری و نابرابری اجتماعی
نمیتوان رواج اسلام مناسک میانتهی را بدون ارتباط با انحطاط تفکر دینی دنبال کرد؛ همچنان که نمیتوان بازتاب این وضعیت تفکر دینی را در شرایط اجتماعیِ کنونی ندید. در شرایطی که هر روز یک مناسک جدید بدون ارجاع به معانی مد نظر دین ایجاد میشود، در شرایطی که برای رهبر بزرگترین انقلاب عدالتخوانهی جهان، جشن تاجگذاری و نشستن بر اریکه قدرت گرفته میشود! در شرایطی که جماعتی نیمهسواد و مجلسگردان متفکران قوم شدهاند؛ معلوم است اصول یا اهم معارف دینی که ترویج میشود حرفهایی در حد ولایتپذیری بادمجان باشد![5] در شرایطی که قاعدین دیروز، پیشروان امروز ترویج اسلام مناسک میانتهی شدهاند، در شرایطی که آثار اندیشهای و اندیشهی متفکرین صدر انقلاب، بیجایگزین مهجور و مهجورتر از گذشته میشود؛ در این شرایط طبیعی است جامعه از نابرابریهای دهشتناک رنج ببرد و دیندارانی در حاشیهی این وضعیت به شرکت در مناسک و احتکار ثوابها ی اخروی دلخوش باشند. طبیعی است در چنین جامعهای کارگری برای گرفتن حقوق معوقهی خود شلاق بخورد و با گذشت ماهها و سالها، پروندهی برداشتهای نجومی از بیتالمال بی سرانجام باشد. کسانی سپردههای خود را از دست بدهند و نورچشمانی از وامهای کلان بیبهره بهرهمند شوند. اگر میخواستیم جامعهای منهای نابرابریهای موجود داشته باشیم، باید اسلام امثال مطهریها را پژواک میدادیم که میگفت:
«کارگر یک رکن اساسی اجتماع است، همه به کار او محتاجند. کارگر فقط حامی و محافظ حقوق ندارد والاّ باید عالی ترین حقوق به او تعلق داشته باشد. اینکه در یک اجتماع، یک مدیرکل بی مصرف ماهی دوهزار، سه هزار تومان حقوق می گیرد ولی یک کارگر روزی ده تومان، که اگر همه روزه بگیرد ماهی سیصدتومان می شود، یک کار ظالمانه است. هیچ دلیلی ندارد که حقوق رفتگر نباید از سیصدتومان مثلاً بالاتر باشد و حقوق یک وزیر نباید از سه هزار تومان کمتر باشد.»[6]
با این نوع و سطح از معارف اسلامی، اگر طبقهی مرفه جدیدی[7] از دل انقلاب بر نمیآمد عجیب بود. وقتی معارف اسلامی محدود بشود به حجاب و ولایتپذیری بادمجان و امثالهم و از سوی دیگر هر روز یک مناسک جدید برای ترویج چنین برداشتی از اسلام سر بر بیاورد، معلوم است در چنین جامعهای کوههای ثروت در یک سو و کارگران شلاق خورده در سوی دیگر وجود داشته باشند. معلوم است با این سطح از معارف اسلامی آنچه که دیروز امثال مرتضی مطهریها «ظلم» میخواندند امروز مصوبه مجلس شورای اسلامی بشود.
بنابراین نمیتوان تعطیلی هشتم ربیعالأول یا جشن دعوت را یک استثتناء دانست یا «ولایتپذیری بادمجان» را به یک اشتباه موردی تقلیل داد و نشانههای انحطاط پیاپی را ندید. طرح پر حجم مباحثی همچون نشانهها و قواعد ظهور را نادیده گرفت و در برابر ترویج بیمحابای هر روایاتی درباره خوراک و آداب تخلی و غیره سکوت کرد. نمیتوان اینها را فرزندان کسانی ندانست که دیروز و در اوج ارائه اسلام خمینیستی درباره «خاصیت حنا در اسلام»حرف میزدند. نمیتوان ترویج اسلام مناسک میانتهی، نشانههایی از انحطاط تفکر دینی و وضعیت نابرابر اجتماعی را نادیده و یا ناهمبسته گرفت اما اگر بنابر نادیدن نباشد چه باید کرد؟
چه نباید کرد؟ چه باید کرد؟
دو اشتباه کم و بیش مشابه در مواجهه با چنین مشکلاتی وجود دارد. یک اشتباه عبارت است از تقلیل این مقوله ذوابعاد آن به قدرت. این اشتباه در میان دو دسته به ظاهر مخالف رایج است. یک دسته با تحویل و تقلیل معرفت به قدرت، عامل رواج چنین تفکر عامیانه دینی را به در قدرت منحصر میدانند. نمیتوان انکار کرد برای همیشه مدیران رواج سطوحی از مناسک مذهبی بدون در نظر گرفتن محتوای آن اولویت و اهمیت دارد. مدیرانی که سالهای سال است بر کرسیهای قدرت تکیه زدهاند و هر از چندگاهی از پستی به پست دیگر منتقل شده و توفیق جدیدی برای خدمت مییابند! به احتمال زیاد ترجیح میدهند امام زمان(عج) کسی باشد که «منتظر است بر اریکه قدرت تکیه بزند»! نه کسی که انتظار برپایی یک انقلاب جهانی برای عدالت را میکشد! در همین ماجرای تعطیلی هشتم ربیعالاول که فرایند تصویب و اخیراً لغو آن در نوع خود از نشانههای انحطاط تقنین در وضعیت کنونی ماست، به وضوح میتوان مراتبی از محافظهکاری، اقتدارگرایی و همچنین وجود روابط شبهخانوادگی را دید. با این حال پدید آمدن این وضعیت فراتر از خواست و دایره قدرت و سیاستمداران است. همچنان که مقابله با آن با ممنوعیت احتمالی آیینهای ساختگی، همچون دهه برائت یا ایام محسنیه، بدون فراهم بودن زمینههای معرفتی ممکن نخواهد بود. بنابراین هم منتقدانی که همهی ماجرا را به واسطه قدرت توصیف میکنند و هم کسانی که ناخواسته به تحلیل این منتقدان تن داده و در مقام سیاستگذاری و اجرا، ابزار قدرت را تجویز میکنند، آدرس غلط میدهند. نمیتوان مسئولیتها نهادهای مسئول را نفی کرد اما مسئله عیمقتر از این سطوح بوده و وجه اصلی آن معرفتی است.
اشتباه دیگر را اما ممکن است کسانی در مخالفت با اسلام مناسک میانتهی مرتکب شوند. این بدیهی است کسانی که فراتر از انقلابیگری سیاسی به استلزامات معرفتی انقلاب اسلامی توجه داشته باشند با ترویج اسلام مناسک میانتهی مخالف خواهند بود. اشتباه احتمالی در مخالفت با این انحطاطهای فکری اما برخوردهای مطلقگرایانه است. سخنرانی که دیگران را رمی به فتنه احتمالی در آینده میکند، در حال ارتکاب یک اشتباه است. با این حال چنین نیست که به واسطهی این اشتباه تماماً یک « منبری پرخاشگو»[8] شده باشد؛ این چنین نیست هر که از تقدم ولایت بر عدالت سخن بگوید به کلی به ورطهی «اشعریگری» افتاده باشد؛ این چنین نیست کسی که از ولایتپذیری بادمجان میگوید یکسره به وادی «اخباریگری» فروغلطیده باشد[9]؛ اگر چه وقتی این قبیل آموزهها به نحو مکرر از منابر رسمیِ چهرههایی منسوب به انقلاب شنیده میشود؛ باید نگران بود. پرخاشگری، اشعریگری و اخباریگری سه ویژگی مهم تحجر حجتیهای در سه عرصه اخلاق، نظریه و روش است و ما همواره باید به خودمان یا کسانی دیگر از معتقدان و دلبستگان به انقلاب باید همواره هشدار بدهیم «حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند»[10].
باید «پرسید» چرا در انبوه منابر و محافل کسی از اسلام مناسک میانتهی سخن نمیگویند و ابعاد آسیب تحجر را باز نمیکنند؟ راه حل اما همین پرسیدن و گفتگو است، نه راههای دیگر. بسیاری از کسانی که به واسطهی نیت خالصانه به محافلِ اسلام مناسک میانتهی میپیوندند، حتی به احتمال زیاد برخی مجلسگردانان و منبریهای این محافل، دل در گرو انقلاب دارند و تنها در اثر مراتبی از غفلت به این ورطه دچار شدهاند. چاره رواداری و تفکر است نه طرد و تکفیر. وقتی سالهاست از نگرانیهای امام خمینی دربارهی اسلام متحجرانه و مقدسمآبانه میگذرد و ما آن را به سکوت طی کردهایم؛ وقتی سیسال است از طرح مفهوم بدیع و پر ظرفیت «اسلام مناسک میانتهی» توسط رهبر انقلاب میگذارد اما هنوز یک جزوه یا یک مطلب یا حتی یک صفحه نوشته در اینباره تولید نشده است؛ وقتی در اثر تفوق سیاستزدگی و چالشهای دیگر، همه وقتمان به مجادلات سیاسی یا کارهای موسوم به فرهنگی گذشته و فرصت برای اندیشیدن درباره این مفاهیم نداشتهایم؛ طبیعی است به چنین دردی دچار باشیم. چاره این درد مقابله به مثل نیست. گفتن از فتنه اسلام مناسک میانتهی نیست. تولید فکر و اندیشه متقن و مستدل است. چرا که اسلام مناسک میانتهی و تحجر آفتی است که همواره در کمین دین و دینداری خواهد بود. بیشک سیلاب ترویج اسلام عوامانه در آغاز راه نیست تا مقابله با آن به راحتی ممکن باشد اما به هر حال «سر چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل».
[1] امام خمینی در نامهای مینویسند: «شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایهداری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند.» (صحیفه امام، جلد 21، ص 240)
[2] رهبر انقلاب در پیامی به مناسبت اولین سالگرد امام خمینی مینویسند: «در مدرسهی انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم و مناسک میانتهی، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنی و محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبندهی جباران و برپاکنندهی حکومت مستضعفان، سر برکشیده است. در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بیبندوباری و بیتفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بیحالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بیخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچهی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جایگزین اسلام امریکایی گردید.» (10/3/1369)
[3] گاهی اوقات دیده میشود که برخی جهت کاستن از ابعاد مسئله، دلیل تعطیلی را شهادت امام حسن عسکری(ع) بیان میکنند در حالی که این دلیل در زمان تصویب مطرح و مؤثر نبوده است.
[4] بیانیه جنبش (مؤسسه) مصاف ایرانیان به مناسبت نهم ربیعالأول به نقل از تارنمای رسمی این مؤسسه.
[5] چندی پیش در یک برنامه مشهور تلویزیونی کارشناسی دعوت شده مطلبی دال بر درباره پیشتازی بادمجان در ولایتپذیری مطرح کرد. به نظر میرسد دلیل وجود موارد متعدد مشابه نتوان بیان این مطلب را به یک اشتباه موردی تقلیل داد. در این نوشته طرح این مطلب فراتر از یک گوینده خاص، استعارهای است از وضعیت کنونی دین در صدا و سیما.
[6] کتاب نظری به نظام اقتصادی اسلام؛ صص139-140.
[7] درباره طبقه مرفه جدید ن.ک به جزوه طبقه مرفه جدید و آینده انقلاب اسلامی.
[8] صحیفه امام، جلد 21،ص 579
[9] درباره وجوه سه گانهی تحجرگرایی: اشعریگری (کلامی- نظری)، اخباریگری (روششناختی) و پرخاشگری (اخلاقی)، به زودی مباحثی ارائه خواهد شد. انشاءالله.
[10] صحیفه امام، جلد 21،ص 580.
همچنین ن. ک به: