طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

چرا خمینی آموزش داده نمی‌شود؟

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ

نقدی بر برنامه‌های آموزشی مجموعه‌های حزب اللهی


صحیفه‌خوانی یا بازخوانی منظومه‌ی فکری امام خمینی تا اطلاع ثانوی مهم‌ترین کار فکری و فرهنگی کسانی است که تعلق خاطری به انقلاب دارند. ما باید بتوانیم از «وادی علاقه» به امام خمینی به «ساحت درک» امام خمینی وارد شویم. این درک البته دشوار است، اما چرا برای پیمودن دشواری‌های این را تدارک لازم را نمی‌بینیم؟ چرا نمی‌کوشیم وارد ساحت گسترده‌ی درک امام خمینی شویم؟ چرا تدارک‌های لازم را نمی‌بینیم؟ پاسخ این پرسش تا حدودی زیادی به این مسئله ربط دارد که بپرسیم تدارک‌های لازم برای فهم امام خمینی چیست؟


کم نیستند ابعاد ناگفته و ناشناخته و ناشکافته‌ی اندیشه‌ی امام خمینی؛ اما کم هم نیستند کسانی که ترجیح می‌دهند به جای تحلیل منظومه‌ی تفکر حقیقی امام خمینی، به «تجلیل» از شخصیت حقوقی امام خمینی بپردازند؛ به جای متن‌خوانی امام خمینی، به خاطره و حاشیه بپردازند. کم نیستند کسانی که مایلند امامِ انقلابی و بر هم زننده‌ی معادلات را به یک متفکر صرفاً ضد خشونت «تقلیل» دهند. در میدان اندیشه هم، چندی است بابِ «تأویل» اندیشه‌ی امام خمینی مفتوح و خوانِ خوانش‌های جهت‌مند گسترده شده است. به عنوان یک تحلیل علمی، می‌گویند تئوری امام در فلان زمینه زمینه‌ به ماکس‌وبر نزدیک است! در بهمان زمینه به دیگری و الی آخر؛ دیگر دیدگاه‌های امام در دیگر زمینه‌ها هم به دیگران نزدیک است!

«تجلیل» و «تقلیل» و «تأویل»، همگی بر بستری از دوری از متنِ اندیشه‌ی امام خمینی روی می‌دهد و در این میان، آنان که در بازخوانی «متن» کوتاهی می‌کنند، با آنان که با حاشیه‌گویی سبب حذف یا به محاق رفتن متن اندیشه‌ی امام می‌شوند، شاید در نیت متفاوت باشند، اما در عمل یکسانند و بسترساز «تحریف». وقتی یک جوان حزب‌اللهی که پس از انقلاب و جنگ متولد شده و در انواع برنامه‌های معرفتی حزب‌اللهی شرکت می‌کند، در مطالعه‌ی صحیفه‌ی امام کوتاهی کند، وقتی در انبوه برنامه‌های آموزشی و معرفتی فوق‌برنامه، که به انقلابی بودن و حزب‌اللهی بودن اشتهار دارند، ‌جای شناخت غرب و شرق عالم هست، جای جریان‌شناسی و شناخت جریان‌های گوناگون هست، جای شناخت فلسفه‌ی همه چیز هست اما جای متن امام نیست، چه انتظاری است کسانی که ستون انقلاب هستند، به جای حاشیه و خاطره به متن اندیشه‌های امام خمینی بپردازند؟ وقتی فرزندان خمینی از صحیفه‌خوانی غفلت می‌کنند طبیعی است یاران دیروز خمینی مدعی شوند در دوره‌هایی (به طور مشخص سه مرتبه) امام از پیگری انقلاب ناامید شده بود(!)، «من» او را به ادامه‌ی کار - یعنی انقلاب - تشویق می‌کردم! به هر میزان که از متون انقلاب دور شویم جای را برای ستون انقلاب باز می کنیم.   

صحیفه‌خوانی یا بازخوانی منظومه‌ی فکری امام خمینی تا اطلاع ثانوی مهم‌ترین کار فکری و فرهنگی کسانی است که تعلق خاطری به انقلاب دارند. ما باید بتوانیم از «وادی علاقه» به امام خمینی به «ساحت درک» امام خمینی وارد شویم. این درک البته دشوار است، اما چرا برای پیمودن دشواری‌های این را تدارک لازم را نمی‌بینیم؟ چرا نمی‌کوشیم وارد ساحت درک امام خمینی شویم؟ چرا تدارک‌های لازم را نمی‌بینیم؟ پاسخ این پرسش تا حدودی زیادی به این مسئله ربط دارد که بپرسیم تدارک‌های لازم برای فهم امام خمینی چیست؟

اگر تصویر مقدمات درک امام خمینی به دقت ترسیم نشود، راه باز خواهد شد برای مفسرانی که به سانِ واسطه و دلال معرفتی میان امت و امامت قرار می‌گیرند و از این محل ارتزاق می‌کنند.

یک پرسش معمول و رهزن این است:

«آیا می‌توان سخنان امام که به طور طبیعی در یک شرایط تاریخی و بر اساس یک مبانی معرفتی و فلسفی بیان شده‌اند را بدون دانستن شرح این حاشیه درک کرده و مبنای عمل اجتماعی قرار داد؟»

پاسخ ساده است: استدلال‌های امام خمینی آن قدر بسیط و ساده‌ است که فلان پیرزن روستایی را قانع کند بدون آن‌که از بافت مسائل پیچیده‌ی جهانی، از روابط سیاسی درون نظام، از جریان شناسی و مبانی فلسفی و غیره خبر داشته باشد؛ این سخنان را مبنای عمل های مهم اجتماعی قرار دهد. چه عملی؟ عمل گذشتن از فرزند و گاهی فرزندان. چرا وقتی این سخنان برای او توانسته تحرک بیافریند برای مدعیان انقلابیگری نتواند؟ درک اندیشه‌ی امام خمینی پیچیده است، اما این پیچیدگی نه در اندیشه‌ی امام که در وجود خود ماست. راه رسیدن به زلال اندیشه‌ی امام خمینی، راه رسیده به توده‌های مردمی که از مال و جان برای امام مایه می‌گذاستند، کنار گذاشتن این پیچیدگی‌ها و گشودن این گره‌هاست.

از گره‌های اخلاقی و علمی بگذریم. به هر حال کسانی که سال‌هاست طعم فقر را نچشیده‌اند هیچ‌گاه با «تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند» کنار نمی آیند؛ «حالا چه نیازی است تا آخر خط باشیم، وسط خط بودن که بهتر است!».

 سؤال اما این‌جاست: «چه پیچیدگی‌هایی کسانی که طعم فقر را چشیده‌اند و هم اکنون هم در حال تجربه‌ی سطوحی از آن هستند را از درک امام خمینی باز می‌دارد؟» چرا کسانی که هنوز هم مبلغ یکی دو میلیون برای‌شان «وام» محسوب می شود، چرا توده‌های حزب‌اللهی از بازخوانی صحیفه باز می‌مانند؟ یک راه، پاک کردن صورت مسئله است: «چه کسی گفته حزب‌اللهی جماعت از بازخوانی خمینی بازمانده است؟» این پاسخ چندان کارآ نیست. بازماندگی و درماندگی ما از بازخوانی امام خمینی امر چندان مخفی‌ای نیست. کافی است سری به محافل معرفتی حزب‌اللهی بزنیم. درباره‌ی درک امام خمینی سخن بگوییم و نه تبلیغ آن؛ بر برنامه‌های آموزشی متمرکز شویم؛ بر انبوهی از برنامه‌های آموزشی که در حاشیه برنامه‌های آموزشی رسمی شکل‌ گرفته است. محتوای این دوره‌ها چیست؟ تهیه‌ی گزارشی کلان از این دوره‌ها کاری نیست که از توان این یادداشت برآید و چندان نیازی هم نیست. تجربه‌ی شخصی و جمعی هر محفل حزب‌اللهی تا کنون برگزاری حداقل یک آموزشی بوده است. محتوای دوره ها چه بوده است؟ در یک تیپولوژی و مقوله‌بندی کلی برنامه‌‌های آموزشی و معرفتی حزب‌اللهی را می‌تواند به چند دسته تقسیم نمود:

در یک سطح دوره‌های علمی‌تر قرار دارد: برنامه‌های این دسته حول دوگانه‌ی سنت و تجدد سامان یافته است. دوره‌های «نگاه فردیدی به همه ‌چیز» با رویکرد نقد تجدد و دوره‌های «فلسفه‌‌ی همه چیز» با رویکرد بازخوانی سنت.

سطح دیگر دوره های اعتقادی است. پاسخ به شبهات اعتقادی و بازشناسی مبانی انواع و اقسام جریان‌های فکری، از وهابیت گرفته تا حجتیه؛ از روشنفکران گرفته تا شیطان‌پرستان و مسیحیت و بهایت و صوفیه و بابیه و غیره.

سطح دیگر دوره‌های سیاسی اجتماعی است که عمدتاً به مقولاتی مثل جنگ نرم و بازشناسی جریان‌های سیاسی می‌پردازد. در این میان فضای سنتی تجوید و احکام و اصول اعتقادات هم تا حدودی توانسته خود را باز تولید کند.

دوره‌های طب سنتی هم اخیراً بر اساس این جمله از مقام معظم رهبری که «دغدغۀ قلبی امروز من طب اسلامی ایرانی است، به آن بپردازید» در حال گسترش است. در کنار این هم انواع اقسام هنرها، از خط و نقاشی تا گرافیک و حتی هنرهایی که انسان کمتر نام‌شان را شنیده است دنبال می‌شود.

وجه مشترک همه‌ی این آموزش‌ها این است که برای کنش اجتماعی مخاطبانش، تقریباً هیچ آورده‌ای ندارند. این‌که یک دوره یا برنامه‌ی آموزشی برای کنش اجتماعی آموزش‌جویانش دستاوردی نداشته باشد، به خودی خود یک نقطه ضعف نیست. یک مرکز آموزشی می‌تواند بر اساس سیاست‌ها و توان و گستره‌ی خود به جذب دواطلبان بپردازد. مسئله این جاست این دوره‌ها عموماً از حزب‌الله و سرمایه‌ی اجتماعی انقلاب اسلامی ارتزاق می‌کنند. امر انقلابی، جمعی را به هم پیوند داده است. یکی از اولین راه‌هایی که این جمع برای تداوم پیوند و تکامل انقلابیگری‌شان انتخاب می‌کنند آموزش است. نیاز این جمع به آموزش همچون اصل شکل‌گیری جمع، انقلاب اسلامی است. تفسیر و پاسخ این نیاز اما از خاستگاهی غیر از انقلاب داده می‌شود. از این رو در فهرست این برنامه های عموماً «امام خمینی» غایب است.

خروجی این دوره‌ها می‌تواند تحکیم مبانی نظری، آشنایی انتقادی با تاریخ و تحولات غرب، آشنایی با جریان‌های فکری و انحرافی، فراگیری احکام و تجوید و اصول اعتقادات و مانند این ها باشد ولی این‌ها هیچ کدام نه تنها به کنش انقلابی و انقلابیگری منتهی نمی‌شود؛ بلکه در اغلب موارد به عکس عمل می‌کند. تفلسف‌های نظری در راستای پاسخ به تمامی شبهات موجود و ممکن، شناخت دقیق و انتقادی دیگری که می‌تواند غرب یا شیطان پرستی یا جریان های سیاسی و فکری باشد، جز بر انفعال مخاطب نمی‌افزاید. به نام جریان‌شناسی یک حزب/ قبیله‌ی چند نفره را چنان در ذهن مخاطب بزرگ می‌کنند که برای همیشه از جریان‌سازی بیافتد و الی آخر. هر کدام از این‌ موارد و برنامه‌ها می‌تواند در جای خود مفید باشد اما در میدان عمل، برای کنش انقلابی و انقلابیگری در عرض خمینی، چیز دیگری مفید نیست. می توان پس از درک انقلاب و تفکر امام به عرصه‌های مختلف رفت ولی دوره های آموزشی حزب‌اللهی منهای «متن» امام خمینی جز بر گرد حاشیه‌ها چرخیدن نیست و جز «انسان‌هایی در حاشیه» تربیت نمی‌کند.

××××××

«خمینی» امکان کنش اجتماعی ماست. خمینی همان اسمی است که ما را از یک وضعیت واکنش تاریخی- اجتماعی به سطح کنش‌گری اجتماعی و تاریخ‌سازی رسانده است و حزب‌الله منهای خمینی سرنوشتی ندارد جز گرفتار آمدن در مردابِ واکنش و انفعال و محافظه‌کاری و فروماندگی در مسائل فرعی .

نظرات  (۱)

سلام جناب نامخواه
خدا قوت
جانا سخن از زبان ما می گویی
مشکل وقتی مضاعف می شود که کثیری از جماعت حزب اللهی فکر می کنند که اندیشه امام را از دریچه رسانه تا اعماقش درک کرده اند و الآن دیگر وقت خواندن نیست؛ و ناخوانده و خیرخواهانه، افکار آن دیگران را به اسم امام تبلیغ می کنند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی