خلاصه مطلب:
- دوگانه ولایت فقیه/ ضد ولایت فقیه باعث شده حزبالله کمتر به مسئلهی درک و تصویر خود از ولایت فقیه بیاندیشد. شناخت ولایت فقیه، همواره در نسبت با طرف دیگر دوگانه سنجیده میشده و ما هیچ وقت شناخت خودمان از این دوگانه را زیر ذرهبین نبردهایم. ولایت فقیه آری؛ اما کدام درک و تصویر و تفسیر از ولایت فقیه؟
- امروز در میان دهها و بلکه صدها کلاس و حلقه و کارگاهی که دربارهی ولایت فقیه برگزار میشوند، متن چند درصدشان اصل کتابِ ولایت فقیه امامخمینی است؟ پاسخ درصد کمی را شامل میشود. چرا؟؛ آیا این تغییر منبع یک تغییر صرفاً آموزشی از کتابی مرجع به درسنامههایی تدوین یافته است و یا دست کم بخشی از این تغییر، ریشه در مباحث سلیقهای و فکری داشته و یا دستکم در این حوزه هم مؤثر بوده است؟
- عدم درگیری با تحجر در مسئلهی ولایت فقیه، کمکم حساسیتها را به انگارههای متحجرانه کم کرده و باعث شده این نگرش، آرام و بیسر وصدا، وارد میدان درک ما از ولی فقیه شود و در نتیجه امروز تصویر و تفسیر غلطی که بسیاری از نظریهها و افراد و به ویژه اهالی قدرت و سیاست از ولیفقیه دارند، همان درکی است که از شاه داشتند؛ البته یک شاه مجتهد و عادل و خوب! گزارهی «شاه شیعه است» تبدیل شده به «شاه شیعهی مجتهد (فقیه) است» یا «شاه ولی فقیه است». (همین درک زمینه به دست لبهی دیگر این قیچی، یعنی متجددان داده و میدهد که بگویند «ولیفقیه شاه است».)
- اگر رهبری بارها از عدالتخواهی و تبعیض و اشرافیت بگویند، در عمل و نظر قبائل تفاوت و مابهازاء عینیای ایجاد نمیشود. چون این حرفها از موضع رهبری «انقلاب» بیان شده است. کُد اما از آنجا که دقیقا مطابق تصویری است که ما از نقش رهبری ساختهایم؛ نه فقط همواره مورد استقبال است؛ بلکه تولید هم میشود. چه بسیار تحلیلگرانی که دربارهی مطالبات صریح و اندیشههای رهبری چیزی نمیگویند و حتی نمیدانند اما یک تنه، خطِ تولید کُدهایی از خصوصیترین جلسات رهبر انقلاب هستند!