مهمترین و به جهاتی دشوارترین مسئلهی کنونی ما، فهم نسبتی است که با انقلاب اسلامی داریم. جهان طلبگی، همانطور که میدانیم، به لحاظ تاریخی و اجتماعی در هیئت و وضع متمایزی نسبت به انقلاب اسلامی قرار دارد. این وضعیت متمایز، این نسبت را مهمتر و فهم آن را دشوارتر میسازد. هدف این بحث برداشتن گامهای است اگر نه در مسیر حل این مسئله، که دستکم در راستا طرح آن.
ورود به عرصهی پرسش از نسبت طلبگی و انقلاب اسلامی به مقدماتی نیاز دارد که از آن میگذریم؛ هم به جهت اختصار هم به جهت آمادگیهای گستردهای که همواره در این زمینه وجود داشته و اخیراً تشدید هم شده است. نشانهی این آمادگیها پرسشهای مبارکی است که اخیرا خصوصا میان طلاب جوان در اینباره مطرح شده است. این نشانهها میتواند مایهی امید باشد. مایهی امیدی باشد برای برآمدن «طلاب جوان» به مثابه یک جنبش تأثیرگذار معطوف به آیندهی حوزهی علمیه. گرانیگاه نابودی این امید اما آنجاست که یک عقبه سازوارهی معرفتی متقن و منسجم برای تفسیر و بازتولید معنای این نشانهها و نیز مفاهیم مورد نیاز این جنبش شکل نگیرد. اگر این بازتولید معرفتی و معنایی صورت نگیرد طبعا تحرک اجتماعیای هم در پی نخواهد بود؛ همچنان که کم نیستند اندیشههایی که مایلند فرصت تفسیر این نسبت را برای بسط اندیشهی خود به دست بیاورند.
فهم نسبتی که ما به عنوان یک «طلبه»با «انقلاب اسلامی» داریم امری است سهل و ممتنع. سهل است چرا که کافی است دو طرف این نسبت را بازشناسی کنیم؛ بنابراین پرسش از چیستی «طلبگی» و «انقلاب اسلامی» دو پرسش فرعی ماست و به ما کمک می کند که در نهایت به پاسخ پرسش اصلیمان، که فهم نسبت امام خمینی و طلبهی انقلاب اسلامی است برسیم.*
* این مطلب جمعبندی و تکمیل بحثی است که در حضور جمعی از طلاب مدراس علمیه قم ارائه کردهام و به صورت یک یادداشت در شمارهی 12-13 (بهمن و اسفند 94) نشریه خط منتشر شده است. چند خط بالا مقدمهی مطلب است و متن کامل آن با عنوان از «اسلام انقلابی تا انقلاب اسلامی» در صص 73-80 این مجله قابل دسترسی است.